اسرار مگو

اسرار مگو

بالاخره در نيل به اينگونه حقايق صادره از بيت عصمت و وحى به لسان انسانهاى كامل، استاد زبان فهم بايد زيرا كه بيان اسرار به گفتار نيايد و اگر پاره اى به زبان آيد زيان به بار آرد. لذا فرموده اند: عارف سَر مى دهد و سِر نمى دهد.

منبع: نور علی نور

خاطره ای از ایام طلبگی

خاطره ای از ایام طلبگی

 روحانيون بزرگوار ما از طلبه شدن ما بسيار خوشحال بودند كه باز در مسجد جامع آمل چند نفر طلبه نوبر گرد آمدند و درس و بحث كتب دينى و نشر معارف قرآنى شروع شده است و كفر بى دست  و پا آن همه تلاشى كه كرده است تا چراغ الهى را خاموش كند و دين و قرآن را از ياد مردم ببرد، نتوانسته است و نشده است و هم هرگز نه مى تواند و نه مى شود «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» و به گفتار استوار عارف رومى:

 مصطفى را وعده كرد الطاف حق

 گر بميرى تو نميرد اين سبق

 اى رسول ما تو جادو نيستى

 صادقى هم خرقه موسيستى

 هست قرآن مر ترا همچون عصا

 كفرها را دركشد چون اژدها

 تو اگر در زير خاكى خفته اى

 چون عصايش دان تو آنچه گفته اى

منبع: جمال سالکین

آهسته آهسته

آهسته آهسته

سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی
شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته
مزن از ناامیدی دم که آن طفل دبستانی
شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته
به نور دانش و تقوا، شود گمگشتگانی را
 به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته
 همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر
 ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته
که باید ناخدا کشتی در امواج دریا را
کشاند جانب ساحل ولی آهسته آهسته
 بدامن دامن دُر ثمین دیدگانم شد
 سرشک رحمتش نازل ولی آهسته آهسته
 سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت
 که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته

(حضرت علامه حسن زاده آملی، دیوان اشعار)

دهان جان

دهان جان

غذاى هر يك از جان و تن مسانخ و مجانس با خود اوست. گوش دهان جان است، غذاى جان را در ابتداى امر بايد از راه گوش كه دهان اوست به او داد، و پس از آنكه نيرو گرفت دهن هاى ديگرى برايش باز مى شود.

دو دهان داريم گويا همچونى

يك دهان پنهانست در لب هاى وى

اگر در تحت تعليم و تربيت افرادى كه وادي ها طى كرده اند و منازل پيموده اند و گردنه ها را پشت سر گذاشته اند قرار بگيريم، يعنى نهال وجود خودمان را به دست باغبان هاى شايسته بدهيم، آنگاه خواهيم ديد كه از كمون اين شجره طيبه الهيه چه ثمراتى به عرصه ظهور و بروز مى رسد.

قدر خود بشناس و مشمر سرسرى

خويش را، كز هر چه گويم برترى

آن كه دست قدرتش خاكت سرشت

حرف حكمت بر دل پاكت نوشت

منبع: انسان و قرآن

لبیک بگوئید

لبیک بگوئید

قرآن كريم فرموده است: يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم. بياييد ندايى را لبيك  بگوييد كه شما را احيا مى كند، روح در شما مى دمد، بياييد به سوى منطقى كه شما را زنده بگرداند.

زنده دلا، مرده ندانى كه كيست؟

آن كه ندارد به خدا اشتغال

بياييد ندايى را لبيك  بگوييد كه از شجره وجودتان بهره هايى ببريد كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده است و بر هيچ دلى نگذشته است، قال رسول الله ( ص ) ان الله عزوجل قال اعددت  لعبادى الصالحين مالا عين رات، و لا اذن سمعت، و لا خطر على قلب  بشر، و لذت هايى عايد شما مى شود كه آنچنان بدانها آرام بيابيد كه لذائذ مالوف  را آلام بيابيد، به قول شيخ اجل سعدى:

اگر لذت ترك لذت بدانى

دگر لذت نفس لذت نخوانى

و آنگاه چنان به حال مردم چشيده و رسيده غبطه مى خوريد كه ما كيستيم و چه شديم و به كجا رسيده ايم.

منبع: انسان و قرآن

لقاء الله

لقاء الله

اى اهل دوستى و سداد! و اى طالبان هدايت و ارشاد! اى برادران با صفا و دوستان با وفا! تا کى از حرم عشق و دوستى محروم بوده، در چاه غيبت گرفتار باشيم چرا به نواحى قدس راه نيابيم و به باغهاى انس پر نکشيم؟ آيا ما عبث و بيهوده آفريده شده و بى هدف رها گشته ايم؟ آيا سزاوار است که مانند حيوانات چرنده بخوريم و لذت بريم و از لقاى خداى عزوجل در غفلت و بى خبرى باشيم؛ تااين که روزى اجل ما را دريابد و آن آرزوها را به گور بريم؟ چنين گمانى بر شما بس بعيد و ناشايسته است، چه برخهى از گمانها خطا و گناهند.

منبع: رساله لقاء الله

اشارات شیخ الرئیس

اشارات شیخ الرئیس

نمط سوم اشارات و نفس شفاء در معرفت فكرى و نظرى نفس است يعنى در معرفت نفس است از طريق فكر و نظر و همچنين نمط هاى هفتم و هشتم و نهم و دهم در تجريد و در بهجت  و سرور نفس و در مقامات عارفان و اسرار آيات غريبه صادره از آنان به طريق فكر و نظر است. و نفس اسفار در معرفت نفس از افق اعلاى حكمت متعاليه است و فصوص الحكم و فتوحات در معرفت شهودى نفس از مجلاى كشف در سير و سلوك انفسىاست. پنج نمط فوقشريفترين و شيرين ترين نمطهاى اشاراتند و به خصوص در نمط چهارم آن در مقامات عارفين به اسلوب بحث نظرى داد سخن داده است.

فخر رازى در شرح اشارات  گويد: اين باب  اجل از آنچه در اين كتاب است مى باشد، زيرا كه شيخ در آن علوم اهل عرفان را ترتيبى داده است كه قبل از وى و بعد از وى كسى كار او را نكرده است.

اين كمترين سه نمط اول شرح اشارات خواجه طوسى را در تهران در محضر مبارك  استاد ذوالفنون جناب علامه حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى قدس سره قرائت كرده و از نمط چهارم تا آخر كتاب را در محضر شريف استاد عارف ربانى جناب  علامه حاج ميرزا مهدى الهى قمشه اى و ثانيا سه نمط آخر آن را در نزد علامه شعرانى درس خوانده است. روز شروع درس اول نمط اول، شنبه يازدهم ذى الحجه هزار و سيصد و هفتاد و دو هجرى قمرى بود، و روز ختم آخر نمط دهم، بيست و يكم ذى الحجه هزار و سيصد و هفتاد و سه هجرى قمرى بوده است كه در مدت يك سال هر روز دو درس خوانديم تا كتاب  را تمام كرديم.

بعد توفيق يافته ايم كه تاكنون سه دوره در حوزه علميه قم آن را تدريس كرده ايم. نسخههاى عديده اى از آن تحصيل نموده ايم كه با كمال دقت و درستى آن را تصحيح كرده ايم و يكدوره كامل بر آن حواشى و تعليقات نوشته ايم كه مقدارى معتنى به است و در حكم يك دوره شرح برآنست. استاد شعرانى مى فرمود: انسان كه به عبارات شيخ در مقامات العارفين برمى خورد، در بادى نظر مى پندارد كه كلمات قصار ائمه دين عليهم السلام است و اين عبارت شيخ را به عنوان نمونه قرائت مى كرد: العارف هش بش بسام يبجل الصغير من تواضعه مثل ما يبجل الكبير و ينبسط من الخامل مثل ما ينبسط من النبيه و كيف  لا يهش و هو فرحان بالحق و بكل شىء فانه يرى فيه الحق و كيف لايسوى و الجميع عنده سواسيه اهل الرحمه قد شغلوا بالباطل.

استاد آلهى قمشه اى مى فرمود: زمانى كه شيخ مقامات العارفين را مى نوشت در اربعين بسر مى برد و رياضت  مى كشيد.

منبع: قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند

کتاب های معرفت نفس

کتاب های معرفت نفس

داب صدرالمتالهين در اسفار اين است كه در فاتحه هر مساله به ممشاى قوم در مسير فلسفه رائج مشى مى كند، و در خاتمه از آنها فاصله مى گيرد كه اولئك ينادون من مكان بعيد، و در پى تحقيق نكات دقيق عرشى عرشيان برمى آيد، لذا اگر كتاب كبير اسفار را مدخل و يا شرح فصوص و فتوحات بدانيم ناطق به صوابيم. و هر گاه فرضا تحقيقات و لطائف ذوقى و وجدانى اين مكاشف  بزرگ  محيى الدين، و براهين استوار صدرالمتالهين در پيرامون آنها از اسفار برداشته شود، ديگر اسفار، حكمت متعاليه نخواهد بود و همان مسائل فلسفه رائج مى ماند.

و آنچه در صدر اين مبحث گفتيم كه حكمت متعاليه علاوه بر بحث و نظر، مستند به كشف و ذوق است ، بدان معنى نيست كه بايد كشف هم از خود مبرهن باشد. بسيارى از براهينى را كه صدرالمتالهين در اسفار در حول كشفياتى اقامه مى فرمايد[كه آن كشفيات] از خود او نيست. اهل فن مى دانند كه در اسلام و قبل از اسلام كتابى در معرفت نفس به عظمت  نمط هاى سوم و هفتم و هشتم و نهم و دهم اشارات و كتاب نفس شفاى شيخ رئيس و كتاب نفس اسفار صدرالمتالهين و كتاب فصوص الحكم و فتوحات شيخ اكبر محيى الدين نوشته نشده است. و در معرفت نفس مهمتر از همه  فصوص و فتوحات  است.

منبع: قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند