الفضل ما شهدت به الاعداء

 

الفضل ما شهدت به الاعداء

ابن حجر در صواعق مى گويد: احمد آورده است كه مردى مساله اى از معاويه پرسيد، معاويه به او گفت:
از على بپرس كه او اعلم است!
مرد گفت: جواب تو براى من، بهتر از جواب على است!

معاويه به او گفت: چه سخن زشتى گفتى! تو از مردى كراهت دارى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را با علم خود به خوبى پرورش داد و بدو گفت: تو براى من، چون هارونى براى موسى؛ جز آن كه بعد از من پيامبرى نيست. و عمر، چون مشكلى برايش پيش مى آمد، جوابش را از او مى ستاند...

منبع:رساله امامت

نيت پليد بنى اميه

نيت پليد بنى اميه

امير المومنين در صدر اسلام در زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و پس از ارتحال آن حضرت به (( وصى )) معروف و معهود بود.
اين خوشه چنين خرمن ولايت ، در جلد دوم تكمله منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه مقاله اى به عنوان (( هدايه و ارشاد )) در اين موضوع نوشته است ، و شواهدى چند از گفته هاى كبار صحابه و سنام مسلمين را با ذكر منابع و ماخذ يادآور شده است . جز اين كه بنى اميه اتفاق كرده بودند كه آثار امام على (عليه السلام ) را محو كنند، اين نه قول من است كه قول فخر رازى در تفسير كبيرش است .

منبع:رساله امامت

اوصاف باقر آل محمد (ع )

اوصاف باقر آل محمد (ع )

ابن الحجر در الصواعق المحرقه مى گويد:
(( ابو جعفر، محمد باقر، او را باقر خواندند، چون باقر از بقر الارض است به معناى شكافتن زمين و آشكار ساختن پوشيدگى هاى و مكامن آن . از اين رو، او چنان گنج هاى مخفى معارف و حقايق احكام و لطايف را ظاهر ساخت كه بر كسى جز آن كسى كه چشم بصيرتش كور است و يا باطن و نهادش فاسد، پوشيده نماند. از اين جهت است كه گفته اند: آن بزرگوار، شكافنده و جامع علم است و صفاى قلبش ، او را رفعت داده و علم و عملش را پاك ساخته و نفسش را طهارت و خلقتش را شرافت بخشيده و عمرش را در طاعت خدا سپرى كرده است . او به مقاماتى عرفانى واصل بود كه زيان وصف كنندگان از وصفش عاجزند و او را كلماتى است بسيار، در سلوك و معارف كه در اين مختصر نمى گنجد. ))

منبع:رساله امامت ، ص 179



ستايش ابن عربى

ستايش ابن عربى

محيى الدين ، در مناقب مى گويد: (( صلوات خداوند و ملايك و حمله عرش و جميع خلقش در زمين و آسمان ، بر آدم اهل بيت ؛ كسى كه از كيت و ماكيت ، منزه و روح جسد امامت است . آن كه شمس شهامت و مضمون كتاب ابداع است و حل معماى سر الله در وجود.
او انسان عين شهود، خازن كنوز غيب ، مطلع نور ايمان ، كاشف مستور عرفان ، حجت قاطع و در لامع ، ثمره مقدس شجره طوبى ، ازل الغيب و ابدالشهاده ، سر كل در سر عبادت ، وتدالاوتاد و زين العباد، امام العالمين و مجمع البحرين ، زين العابدين ، على بن الحسين (عليهما السلام ) است.))

منبع:رساله امامت ، ص 165و166

کمالات علی علیه السلام

کمالات علی علیه السلام

معاويه بن ابى سفيان ، زمانى كه عبدالله بن ابى محجن ثقفى به او مى گويد: ((من از نزد آن نادان و ترسوى بخيل ، يعنى پسر ابوطالب نزد تو آمده ام ))، در جوابش ‍ مى گويد:
((تو ديگر كه هستى ؟ آيا مى دانى چه مى گويى ؟!
اما اين كه گفتى او نادان است ، به خدا قسم ! اگر زبان و عقل تمام مردم يكى شود، زبان على ، با آن برابرى كند!
و اين كه گفتى : او ترسوست ، مادرت به عزايت بنشيند! آيا كسى را سراغ دارى كه با او جنگيده و جان خود را از دست نداده باشد؟!
و بالاخره ، اين كه او را بخيل خواندى ، به خدا قسم ! اگر او را دو خانه باشد؛ يكى از طلا و يك از كاه ، خانه طلايى اش را قبل از خانه كاهى ، مى بخشد!))
ثقفى چون چنين شنيد، گفت : ((پس چرا با او مى جنگى ؟))
معاويه پاسخ داد: ((براى خون عثمان ، و اين انگشتر كه در دست هر كه رود، به او مقام و ارزش ، و به اهل و عيالش ، آسايش و فراخ بالى و ثروت دهد)).
ثقفى كه اين سخن را از او مى شنود، و سپس بازگشته و به على عليه السلام مى پيوندد و خطاب به ايشان عرض مى كند: مرا در گناه خود واگذار كه نه به دنيا رسيدم و نه به آخرت ! على عليه السلام خنديده ، مى فرمايد: انت منها على راس امرك و انما ياخذ الله العباد باحد الا مرين .

منبع:رساله امامت ، ص 143 - 142.

الفضل ما شهدت به الاعداء

 الفضل ما شهدت به الاعداء

ابن حجر در صواعق مى گويد:
احمد آورده است كه مردى مساله اى از معاويه پرسيد، معاويه به او گفت :
از على بپرس كه او اعلم است !
مرد گفت : جواب تو براى من ، بهتر از جواب على است !
معاويه به او گفت : چه سخن زشتى گفتى !تو از مردى كراهت دارى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را با علم خود به خوبى پرورش داد و بدو گفت : تو براى من ، چون هارونى براى موسى ؛ جز آن كه بعد از من پيامبرى نيست . و عمر، چون مشكلى برايش پيش مى آمد، جوابش را از او مى ستاند...

منبع:امامت ص 143