هفت آسمان و هفت زمین

هفت آسمان و هفت زمین

علامه حسن زاده املی: استاد علامه شعرانی در كتاب راه سعادت به فارسى فرموده است:
«اگر كسى پرسد هفت آسمان و هفت زمين چيست؟ در جواب گوييم: تقسيم هر مكان را هر كس بر حسب مصلحت خود هر طور فرض كند صحي‏ح است، مثلا  شهرى را ممكن است به چهار بخش كرد و نام هر يك را محله گذاشت، يا به ده بخش كرد و هر يك را ناحيه ناميد، يا به بيست بخش كرد و هر يك را كوى و برزن گفت و همه صحيح است. زمين را قديم به هفت منطقه تقسيم مى كردند از خط استواء بشمال و هر يك را اقليم مى گفتند، و امروز ه‏مه زمين را از شمال و جنوب خط استواء به پنج منطقه تقسيم مى كنند: يك منطقه حاره و دو معتدله و دو منجمده. و براى پيغمبران خدا اين دو تقسيم مساوى است براى اين كه مى خواهند قدرت خداوند و مخلوقيت جهان را ثابت كنند خواه هفت اقليم باشد يا پنج منطقه. و نيز هفت سياره در هفت مدار سير مى كنند، قديم نام آن مدارها را آسمان گذاشتند و گمان مى كردند اجسام منفصل از هم اند و امروز مدار را تصديق مى كنند اما آنها را اثير متشابه و از يك جنس مى دانستند، و پيغمبران مى گويند اينها مخلوق خدا است خواه هفت آسمان متباين باشد، خواه هفت آسمان متشابه. و خداوند فرمود در سوره مؤمنون «: لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ‏» يعنى بالاى سر شما را هفت راه آفريديم. و نيز در سوره شورى (28: 43) فرمود: وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ كه در كرات سماوى هم جانور آفريده است، و اين با مذهب امروزى مطابق است». (ص 210 209 ط 1)

منبع: دروس هيئت و ديگر رشته‏هاى رياضى، ج‏1، ص: 254.

نکته ای از علوم غریبه

نکته ای از علوم غریبه

وجود و واحد اندر علم اعداد  دو جسم اند و به يك روح اى نكو ياد 
ولى در روحشان سرى عظيم است   كه بسم الله الرحمن الرحيم است

در علم اعداد كه يك رشته آن علم اوفاق است و نيز در علم حروف كه يك شعبه آن از آن به جفر هم تعبير مى شود گفته مى شود كه : الاعداد ارواح و الحروف اشباح و العدد كاءسنان المفتاح اذا نقصت او زادت لا يفتح الباب و الزيادة على العدد المطلوب اسراف و النقص منه اخلال .
مراد از نقل عبارت مذكور همان جمله اول است كه آمده است : كه عدد روح حروف است . مثلا اسم شريف ((محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ))) كه داراى چهار حرف (م - ح - م - د) است به منزله جسمى است كه روح آن 92 است زيرا كه (م = 40 + ح = 8 + م = 40 + د = 4 = 92) عدد 92 روح است و كلمه محمد جسم آن . يا كلمه شريف ((على )) كه داراى سه حرف است به منزله جسم است براى عدد ((110)) زيرا كه (ع 70 است و ل 30 و ى 10) (110 = 10 + 30 + 70) پس علم اعداد به منزله علم به ارواح حروف است كه علم جفر متضمن آن است . (به لطيفه هاى 105 و 106 از جلد اول مآثر آثار حضرت مولى روحى فداه مراجعه فرماييد.)
عيانى در كنوز الاسماء گويد:

نزل اهل خرد و اهل عيان  حرف جسم و عدد اوست چو جان

اما در بيان معناى بيت اول بايد گفته شود كه ((وجود)) و ((واحد)) به منزله دو جسم از براى يك روح اند. بيان : ((وجود)) داراى چهار حرف است كه به عدد جمل ابجدى ، واو شش است و جيم سه و واو شش و دال چهار؛ و همچنين ((واحد)) چهار حرفى است كه واو شش و الف يك و حاء هشت و دال چهار، كه هر دو داراى يك عدداند. (و = 6 + ج = 3 + و = 6 + د = 4 = 19) (19 = 4 + 6 + 3 + 6) و (و = 6 + 1 = 1 + ح = 8 + د = 4 = 19) (19 = 4 + 8 + 1 + 6)
گاهى يك عدد مى تواند روح چندين حروف و كلمه گردد. در اينجا روح ((وجود)) و ((واحد)) يكى است و آن هم عدد نوزده (19) است چه اينكه كلمه ((ايجاد)) نيز همانند وجود و واحد به عدد نوزده روح دارد. فتدبر.
چه عجب اينكه در روح وجود و واحد يك سرى مطرح است و آن اين است كه به عدد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است زيرا بسم الله الرحمن الرحيم داراى نوزده حرف است . از نكته 262 هزار و يك نكته مولايم بشنو:
نكته 262: بسم الله الرحمن الرحيم وجود واحد است . چه هر يك از وجود و واحد جسم يك روح اند و روحشان به عدد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است . و از امير (عليه السلام ) مروى است كه ظهرت الموجودات عن بسم الله الرحمن الرحيم و اين معنى موضوع مسائل عرفانى است كه وجود واحد شخصى است .

منبع: جلد دوم شرح دفتر دل-شارح استاد صمدی آملی

عظمت مقام علامه طباطبايى

عظمت مقام علامه طباطبايى

از مرحوم استاد علامه طباطبائى در بيان نامه مرحوم آميرزا جواد آقا كه فرمود: (( آن وقت به عالم خيالش ملتفت مى كردند )) يعنى چه ؟ فرمود: آقا انسان بدانچه علم پيدا مى كند همه در صقع نفس او است ، همه عالم مثال علم او است . و هر چه كه مى بينى (يعنى ادراك مى كنى ) همه خودتى و از تو خارج نيست .
و مراد اين كه آقاى ملكى فرمود: (( بايد فكر را تغيير دهد و همه صورت ها موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد )) اين است كه همه اين ها را مظاهر و مجالى حق داند و حق را در اين مظاهر ببيند و براى آنها استقلال وجودى ننگرد كه مراد عدم اين است . چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلى معنى ندارد و تحقق پيدا نمى كند، پس همه را حق بيند و عارف همان را در آخر مى يابد كه در اول يافته بود. و عامه مردم در حال مى يابند جز اين كه نحوه يافتن تفاوت دارد، و در اين حال به عالم نور و بياض و عيان رسيده است

منبع:آسمان معرفت ، ص 110

اسم اعظم

اسم اعظم

س : اسم اعظم كدام است ؟
ج : سيد عليخان شيرازى مدنى در كتاب (( كلم طيب )) نقل فرموده است كه اسم اعظم خداى تعالى آن است كه افتتاح او (( الله )) و اختتام او (( هو )) است و حروفش نقطه ندارد. (( و لا يتغير قرائته اءعرب ام لم يعرب )) و اين در قرآن مجيد در پنج آيه مباركه از اين پنج سوره است ، بقره و آل عمران و نساء و طه و تغابن و راقم گويد كه آن شش آيه در شش ‍ سوره است كه يكى هم در سوره نحل است .
1- الله لا اله الا هو الحى القيوم : تا آخر آيه الكرسى
2- الله لا اله الا هو الحى القيوم نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه و انزل التوريه و الانجيل من قبل ، هدى للناس و انزل الفرقان .
3- الله لا اله الا هو ليجمعنكم الى يوم القيمه لا ريب فيه و من اءصدق من الله حديثا
4- الله لا اله الا هو له هو الاسماء الحسنى 
5- الله لا اله الا هو رب العرش العظيم
6- الله لا اله الا هو و على الله فليتوكل المؤ منون
بلكه بايد گفت اين اسم اعظم در هفت آيه قرآن كريم است كه آيه شصت و سه سوره مباركه غافر كه سوره مؤ من است از آن جمله است :
ذلكم الله ربكم خالق كل شى ء لا اله الا هو فانى تؤ فكون

منبع:انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه ، علامه حسن زاده آملى

انسان باقى است

انسان باقى است


انسان از بين رفتنى نيست ، باقى و بر قرار است ، منتها با يك معنى لباس ‍ عوض مى كند و به يك معنى جا عوض مى كند، از رحم مادر به دامان مادر به گهواره ، به مكتب و مدرسه و... انسان موجودى است ابدى و بر اساس ‍ قرآن و عرفان و برهان ، علم و عمل انسان سازند. علم و عمل جوهرند، عرض نيستند و حقيقه سرشت گوهر روان مى شوند، غذاى جان مى گردند، آن چنان كه آب و نان ، غذاى بدن مى شوند و غذا مطلقا چه مادى و چه روحانى ، از سدنه از اسم شريف باقى هستند.
الباقى - يكى از اسماء الله سبحانه است و غذا از خدمه اسم باقى مى باشد. يعنى غذاى جسمانى سبب بقاى بدن و غذاى روحانى سبب بقاى نفس ناطقه انسانى است . با اين ويژگى كه غذاى جان پرور از ماوراى طبيعت است و دستخوش حوادث طبيعت قرار نمى گيرد، باد و باران در او اثر نمى گذارند، آب و خاك سبب اضمحلال و متلاشى شدن آن نمى گردند و همچنين ساير امور مادى نمى توانند دست تصرف به سوى ماوراى طبيعت دراز كنند.
غذايى كه طعمه جان مى شود اتحاد وجودى با نفس ناطقه كه فراتر از طبيعت است پيدا مى كنند و براى هميشه باقى و برقرار مى ماند. پس ‍ انسان روز و شب در طريق ساختن خويش براى ابد است .
اين انگيزه و هدف و ايده ، همواره در مد نظر اولياى الهى بوده و هست و ريشه عرفان عملى ، همين حقيقت است

منبع:پندهای حکیمانه ج ۳

شادى حضرت مريم از بشارت جبرئيل

علامه حسن زاده آملی:

در ابتداى فص عيسوى از فصوص الحكم مى گويد:
وقتى روح الامين ؛ يعنى جبرئيل عليه السلام براى حضرت مريم عليها و عليه السلام به صورت بشرى كامل متمثل شد، حضرت مريم خيال كرد كه بشرى است كه قصد مواقعه با او را دارد و به همين سبب به خدا پناه برد تا خداوند او را از اين عمل بد، نجات دهد؛ چون مى دانست كه اين عمل ممنوع است ، و در اين هنگام بود كه حضور كاملى براى او حاصل شد و آن چيزى نبود جز روح معنوى ، و اگر در آن وقت و حالت در حضرت مى دميد حضرت عيسى عليه السلام خارج مى شد؛ ولى ديگر كسى نمى توانست حضرت را تحمل كند، به خاطر آنكه به سبب ناراحتى مادرش در آن حال ، خلق او نيز تنگ مى بود. اما وقتى جبرئيل به مريم گفت : من رسول خداى توام ، آمده ام كه پسر پاكى به تو بخشم . ، او شادمان شد و از آن گرفتگى به در آمد و در اين هنگام بود كه جبرئيل حضرت عيسى عليه السلام را در او دميد

منبع:عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 1، ص 314.

ريشه تمام مصايب در اسلام

 ريشه تمام مصايب در اسلام

محمد بن اسماعيل بخارى به اسنادش از عبد الله بن عباس روايت كرده است كه : عبدالله بن عباس گفت : هنگامى كه بيمارى پيامبر صلى اله عليه و آله (همان بيمارى كه منجر به رحلت آن حضرت شد) شدت گرفت ، حضرت فرمود: كاغذ و دوات بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد.
عمر گفت : تب بر پيامبر غلبه كرده ؛ ما را كتاب خدا بس است !
پس پيامبر صلى اله عليه و آله فرمود: برخيزيد كه تنازع و اختلاف نزد من شايسته نباشد.
ابن عباس مى گويد: تمام بلايا و مصايب ، از همان بود كه بين ما و نوشته پيامبر صلى اله عليه و آله حايل و مانع شد.
تا جايى كه شهرستانى مى گويد: بزرگ ترين اختلاف امت ، اختلاف در امامت بود؛ چون آن مقدار كه در اسلام براى امامت شمشير كشيده شد، براى هيچ مساله اى كشيده نشد.

منبع:امامت ، ص 41.

سوره اخلاص

سوره اخلاص

در روايات فريقين آمده است كه : سوره اخلاص ثلث قرآن است و قرائت آن معادل ثلث قرآن . بيانش اين است كه اصول دين توحيد و نبوت و معاد است و سوره اخلاص توحيد است ، لذا اگر آيات توحيديه قرآن را يك جا در نظر بگيريم سوره اخلاص همه آنها را حائز است و قرائت را مراتب بى نهايت است مطابق مراتب قرآن و از اين مراتب يك مرتبه آن قرائت اين نشاءه عنصرى است كه با دهن و لفظ است و  به مراتب عوالم در روايت آمده است كه اقراء وارق پس چون سوره اخلاص را بخوانى و بالا بروى ، يك ثلث قرآن را قرائت كرده اى.

منبع:پندهای حکیمانه

عرفان اسلامی

عرفان اسلامی

عالمى در جمعى گفته بود: من از خدا داراترم !
همه او را سرزنش كرده ، طردش نمودند، اما او محكم ايستاده بود و همين ادعا را تكرار مى كرد و بالاخره از او توضيح خواستند، گفت : خدا مرا دارد و من خدا را. آيا من دارتر از خدا نيستم !!
خوب اين يك شيرين كارى و يك شيرين زبانى لطيف است كه شايد ظاهرش ، موهم باشد.
نه آقا، عرفان بالله جان دين ، سر دين است ، گويند عالمى گربه اى داشت ، در اثر تكرار عبادت و نماز، هر موقع كه او به نماز مى ايستاد، گربه هم ركوع و سجود مى كرد، بعد گفتند: كرامت اين عابد همين است !توجه به اصل قضيه نكردند.
بايد دقت كرد، بايد تعليم ديد و درس خواند. بايد پيش استاد رفت . چه شده است كه ما در هر فن و حرفه اى ، پيش استاد مى رويم ، اما در معارف دين ، حاضر نيستيم پيش استاد هر فن و هر معرفت برويم و حقيقت را دريابيم .
باسوادها و درس خوانده ها، هيچ كدام مخالف عرفان اسلامى نيستند، از امام خمينى بگير تا ملاصدراها و بوعلى ها و...

منبع:در محضر استاد حسن زاده آملى ، ص 25.

سالكان دو قسم اند

 سالكان دو قسم اند

علامه حسن زاده آملی: بعضى از اهل وحدت مى گويند كه سالكان بر دو قسم اند. قسم ارضى و قسمى سماوى ؛ يعنى قسمى سير و سلوك در ارض مى كنند و بعضى طيران و جولان در سما مى كنند. مركب سالكان ارضى ذكر است و براق سالكان سماوى فكر است .

منبع:پندهای حکیمانه

قرآن ، عرفان ، برهان

قرآن ، عرفان ، برهان

الهى ! قرآن و انسان و عرفان و برهان يكى اند و از هم جدايى ندارند، حسن را توحد جمعى ده !

الهی نامه

نماز

نماز زنده

  اين نماز كه به حسب ظاهر در اينجا قيام ، قعود، حركات و اعراض است ، ظل آن نمازى است كه با او محشورى و او با تو محشور است ، آن نمازى كه حى است و نمى ميرد، آن نماز زنده ، توئى و تو او هستى ، و آن حقيقت قربة الى الله است كه از اين حركات و توجهات در مسير استكمالى انسان ، در نهانخانه سر ذات تو جا مى كند و مى نشيند.

نماز به قصد بهشت

 منطق انسان بيدار اين است كه ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين خلاصه اين كه وقف حق تعالى است و همه اعمال و احوالش قربة الى الله است ، شخص موحد خدا مى بيند و بس . مسلمان اگر نمازش را به قصد بهشت بخواند، نماز او باطل است ، نماز و ديگر اعمال عبادى بايد براى تقرب حق تعالى باشد.

منبع:پندهای حکیمانه

اخلاق عارف

اخلاق عارف

شيخ الرئيس در مقام عرفان مى گويد: عارف ، خوشرو، و خندان و متبسم است و از روى تواضع به كوچك تر، همان طور احترام مى كند كه به بزرگ تر، و از ديدن افراد گمنام ، همان قدر خوشحال مى شود كه از ديدن افراد نامدار؛ چگونه شاد نباشد و به وجد نيايد در حالى كه به حق و همه چيز به اين سبب كه خداوند را در آن مى بيند شادمان است ، و چگونه براى او همگان يكسان نباشند، در حالى كه همه نزد او اهل رحمت اند كه مشغول باطل اند. تا آن جا كه مى گويد: عارف ، شجاع است و چگونه شجاع نباشند در حالى كه او از مرگ هراسى ندارد، و بخشنده است و چگونه بخشنده نباشد در حالى كه از محبت باطل بركنار است ، و او حقد و كينه ها را فراموش مى كند و چگونه چنين نكند در حالى كه ذكرش مشغول به حق است .

منبع:پند های حکیمانه

رفيق خوب

رفيق خوب
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
خير من صحبت من ولهك بالاخرى ، وزهدك فى الدنيا، و اعانك على الطاعه ؛ بهترين كسى كه با او مصاحبت و رفاقت مى كنى آن كس كه تو را مشتاق آخرت و متنفر از دنيا گرداند.

شرح


علامه حسن زاده آملی:
رفيق حقيقى و هم صحبت گرامى آن است كه به روح انسان كه از عالم بقاست مساعدت كند و به علم معرفت انسان بيافزايد و گرد و زنگار دنيا را كه منشاء هر خطا و شقاوت است و باطبع همه مردم عارى مشتاق آن اند از دل پاك كند و اشتياق و عشق عالم آخرت را كه اغلب مردم از آن تا دم مرگ غافل اند در آينه دل منعكس گرداند، چنان كس به حقيقت رفيق انسان است ، اين گونه رفيق است كه فرمود: الرفيق ، ثم الطريق
حافظ فرمايد:


دريغ و درد كه تا اين زمان ندانستم
 
كه كيمياى سعادت رفيق بود رفيق

منبع:سیره چهارده معصوم در آثار علامه حسن زاده آملی

نكاح انسانهاى نخستين

 نکاح انسانهای نخستین

از رساله ((رتق و فتق )) حضرت علامه عارف حسن زاده آملی بشنو:
((9- نتيجه نهم نكاح انسانهاى نخستين با يكديگر است كه در هر دوره اى پس از انطباق معهود اولا به تولد مرد و زن متعدد متكون مى شوند - قوله سبحانه : و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون (حجر /28)... و پس از تولد به توالد تكثير نسل مى شود ((ذلك تقدير العزيز الحكيم ))، نه اين كه فرزندان يك مرد و زن با هم نكاح كرده باشند زيرا كه خلاف فطرت است چنان كه لسان صدق روايات صادر از وسائط فيض الهى بدان ناطق است . بلكه شيخ رئيس در فصل چهارم از مقاله هشتم فن ثانى حيوان شفاء از كتاب حيوان ارسطو نقل كرده است كه : ((شتر بر مادرش نمى جهد. شخصى بر جهيدن شتر بر مادرش حيله اى كرد چون شتر بدان آگاه شد بر او كينه كرد و هلاكش كرد. و همچنين اسب نجيب بر مادرش نمى جهد، چنان كه بر امر ملكى به نام اسفويافس ، اسب را به اشتباه انداختند و بر مادرش جهيد و بعد كه فهميد خود را به گودالى انداخت و هلاك شد)). شيخ رئيس گويد: قريب به همين واقع را در خوارزم از بعضى ثقات شنيده ام .
پس اگر در تشريع ، جهيدن مردى بر مادرش يا خواهرش حرام شد حكايت از امر تكوينى دارد نه صرف اعتبار باشد كه اگر اعتبار نشود طبع سليم و فطرت الهى بدان ميل داشته باشد.))

شرح دفتر دل حضرت استاد صمدی املی

آخرين مرحله سير و سلوك

آخرين مرحله سير و سلوك

مقامات شامخ حضرت استاد علامه طباطبايى صاحب الميزان را خداوند، متعالى بفرمايد، مى فرمود: آقا! آخرين مرحله سير و سلوك عارف اين است كه مى رسد به جايى كه مى بيند آنچه را كه از بيرون يافته است ، همه درونى بوده است و حالا خودش شده است . به هر حال هر كس هر حرفى مى زند، اما همه حرف ها بايد برگردد به قرآن و روايت ، اين خلاصه عرايض ماست . اين فرمايش اساتيد ماست . آنها با قرآن و استدلال حرف حق را به ما آموختند، جز اين هم كه كتاب ديگرى نداريم . ما معيار و ميزان داريم ، ترازوى انسان سنج ، و آن قرآن است و روايات ، كه مرتبه نازله قرآنند.

منبع:پند های حکیمانه جلد ۲

دستور العمل

علامه کبیر حسن زاده آملی:

شما يك چرخ خياطى مى خريد مى بينيد كه صاحب مغازه يك دفترچه هم به شما مى دهد. آقا اين چيه ؟ اين دين اين چرخ خياطى است . اين دستور اين چرخ خياطى است . اين چرخ خياطى ، اين صنعت دين دارد. بدون اين خراب مى شود، در اينجا نوشته شده كه نخش و پارچه اش بايد در چه حد و اندازه باشد. نحوه بازكردن و بستن آن و شروط نگه داشتن چگونه است . اين دين چرخ خياطى است و تمام صنايع دست انسان همه دين و آيين دارند و بدون دين و آيين به كمالشان نايل نمى شوند.

انسان اين بزرگ ترين صنعت الهى برنامه و مربى مى خواهد، همانطورى كه صنايع شما دستور العمل استفاده دارند حاشا و كلا كه اين بزرگ ترين صنعت الهى برنامه و دستور العمل نداشته باشد، برنامه و دستور العملش ‍ قرآن كريم است .

منبع:پند های حکیمانه

عرفان عملی و نظری

عرفان عملی و نظری

سوال: عرفان عملی و نظری را توضیح دهید؟

حضرت استاد: عرفان عملی، شروع در سیر و سلوک را گویند، پرداختن به اموری که برای تکامل روح و اوج گیری نفس لازم است را عرفان عملی می نامند.

عرفان نظری همین است که امثال بنده دارند.ما فقط حرف می زنیم، منبر می رویم و سخنرانی می کنیم. اما عرفان عملی آن است که از مقام حرف به عمل آییم و به تهذیب و تزکیه نفس بپردازیم.قلب را جایگاه نور حق قرار دهیم : القلب حرم الله فلا تُسکن فی حرم الله غیر الله .و چه بسا بدون طی و تحصیل عرفان نظری، کسانی به عرفان عملی نائل آیند و تحت نظر مرشد و استاد به مقاماتی نائل شوند.

منبع: در محضر استاد/ص19.

تقربا الی الکلب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مرحوم هيدجى ، محشى منظومه ملاهادى ، ديوانى دارد، او قضيه جالبى نقل مى كند، مى گويد: مقدسى بود در محله اى و يا روستايى ، شبى براى عبادت به مسجد رفت . مسجد خالى بود، دو ركعت نماز كه به جا آورد، صداى خش خشى از گوشه هاى مسجد شنيد، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نيستم ، كس ‍ ديگرى هم گويى در مسجد هست ، سپس شيطان او را وسوسه كرد و شروع كرد با صداى بلدتر نماز خواندن ((ولا الضالين )) را با مدّ تمام كشيدن ! به خيال اين كه فردا آن ناآشنا، در ده و محلّه منتشر مى كند كه فلانى ، ديشب در مسجد، تا صبح مشغول راز و نياز بود و نماز نافله به جا مى آورد. اين مقدس مآب بيچاره ، به همين خيال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبح مشغول نماز و راز بود. صبح كه هوا روشن شد، وقتى كه خواست از مسجد خارج شود، ديد سگى نحيف و ضعيف از گوشه شبستان آمد و از در بيرون رفت . يك باره فهميد كه همه آن خش خش ها، از اين سگ بوده كه از سرماى شب ، به داخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گريه ها و اشكهاى جناب مقدس هم به جاى تقربا الى الله ، تقربا الى الكلب بوده است

منبع: در محضر استاد، ص 24 - 2

سفارشاتي بسيار مهم از جناب علامه حسن زاده آملي



سفارشاتي بسيار مهم از جناب علامه حسن زاده آملي


هم اکنون در پي تحصيل کمال بوده باشيد تا آتيه اي سعادتمند داشته باشيد زيرا که باور کرده ايد هر چيز تا به کمال نرسيده است قدر و قيمت ندارد بايد از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بيکاري و ولگردي و هرزگي به سر مي برند سخت دوري گزينيدکه رهزن شمايند اين گروه روي سعادت را نخواهند ديد چند روزي در مقام خيال به تازگي رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاکهاي گوناگون بوقلموني وطاووسي دل خوشند و به زودي نه آن رادارند نه اين را نه کمالي تحصيل کرده اند که بدان دل گرم باشندناچارا بايد بعدا تن به گدايي دهند و يا به دزدي و ديگر بيچارگيها مزاحم اجتماع باشند و زندگي را بگذرانند .
با آنان هم نشين نشويد که هم از اکنون به شما بگويم
نطفه و مربي و اجتماع و معاشر از اصولي اند که در سعادت وشقاوت انساني دخلي به سزا دارند.....
بايد دوستانم از روش نابخردان همواره دوري گزينند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدبلوغ نرسيده اند و در راه آن نيستند که هر روزشان بهتر از روز پيش باشد.

انتهاي درس شانزدهم کتاب معرفت نفس


 معجزات واضح


معجزات واضح

حضرت علامه حسن زاده آملی:

پوشيده نيست كه اين گونه معجزات قولى را بعد از قرآن و پيغمبر خاتم (صلى الله عليه وآله ) از هيچ صحابه و تابعين و بعد از آن ، به جز از ائمه اثنى عشر ما (عليه السلام ) نمى توان بيابى ، و تنها همين معجزات قولى در حقانيت امامت آنان كافى است .

منبع:فضايل و سيره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملي

امام صادق در اثار علامه حسن زاده آملی

رسيدن به جنت قرب

حضرت علامه حسن زاده آملی روحی فداه:
در تمام شئون زندگى ما اگر بخواهيم سيره و برنامه و دستورالعملى كه به دست بياوريم ، به آن دستورالعمل ، خودمان را تربيت كنيم تا به كمال انسانى خودمان برسيم ، جز قرآن و جز منطق عترت ، در روى زمين و در زير اين آسمان كبود، ما دستورى نداريم ، منطقى نداريم و اينها انسان سازند. ما بايد به اين برنامه باشيم و آنها را سر مشق خودمان سازيم تا به كمال انسانى ، به سعادت ، به آن جنت ذات و وادخلى جنتى كه نهايت مرتبه بهشت است برسيم
و دوباره آن ، حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: آن جنتى است كه باغ و آب و است حرفها ندارد، اينها نيست ، جنت است ، جنت لقاء است ، جنت ذات است .
اگر بخواهد تا به آن جنت ، انسان برسد، بايد اين وسايط فيض الهى ، اين امام ، پيشوا، اين ائمه را، سر مشق خود قرار بدهد و به طرف آنها در امام شئون زندگى اش قدم بردارد، تا به سعادتش نائل بشود.

منبع:فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملی

قرآن چون خداوند سبحان بى پايان ، و نور و تبيان كل شى است

قرآن چون خداوند سبحان بى پايان ، و نور و تبيان كل شى است

حضرت علامه حسن زاده آملی:
هر اثر نمودار دارائى موثر خود است ، لذا همانطور كه - حق سبحانه - صمد حقيقى ، اعنى وجود مطلق غيرمتناهى است ، كتاب او نيز حافل جوامع كلم نوريه خارج از حد و عد و احصاء است : قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى لنفد البحر قبل ان تنفذ كلمات ربى ولو جئنا بمثله مددا ولو ان ما فى الارض من شجره اقلام و البحر يمده من بعده سبعه ابحر مانفدت كلمات الله ان الله عزيز حكيم.
و چنانكه الله تعالى نور كل شى است و هر چيز بدو شناخته مى شود كه :
الله نور السموات و الارض ، و عرفت الاشياء بالله كتاب او نيز نور و تبيان كل شى است :
فامنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا، ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى و هدى و رحمه و بشرى للمسلمين ،  و كل شى احصيناه فى امام مبين .
كلمه مباركه كل شى كه انكر نكراتست ، چيزى را فرو گذار نكرده است ؛ پس ‍ چيزى نيست كه قرآن تبيان آن نباشد. ولى قرآن ، در دست انسان زبان فهم ، تبيان كلى شى و زبان كلمات الله بى انتها است . اين انسان زبان فهم راسخ در علم است : و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به ، لكن الراسخون فى العلم منهم و المومنون يومنون بما انزل اليك

منبع:وبلاگ تجلی اعظم

پندهای حکیمانه


حقيقت عرفان در نگاه استاد
استاد حسن‏زاده آملي در بيان واقعيت عرفان مي‏فرمايد: «دين خدا عرفان است، معرفت اللّه‏ است و قرآن براي تزکيه و تطهيرها از جانب خداوند متعالي آمده است تا صاحب قلب سليم بشويم.

حقيقت عرفان اين است. بعضي‏ها مي‏گويند ما تشنه‏ايم، ولي تنها حرفش را مي‏زنند، و الاّ تشنه به سوي آب مي‏رود. کسي که درد دارد، به سوي درمان و طبيب مي‏رود. ... اگر تشنه هستند، بيايند ببينند آب هست يا نه».

 

بالاترین ریاضت

بالاترین ریاضت

حضرت علامه حسن زاده آملی:

مرحوم علامه طباطبایی قدس سره می فرمودند:
بزرگترین ریاضت دینداری است. لذا کاری که مرتاضان هندی انجام می دهند و بعضی قوایشان را نابود می کنند، این هنر نیست!!
هنر آن است که شهوت و غضب و سایر قوا باشند اما تحت کنترل دستورات دین وعقل قرار گیرند.

 منبع:کتاب جمع پراکنده برگرفته از سایت صالحین

کتابی برای عمل کردن

علامه عارف میفرمودند:

معلم بزرگ اخلاق، آیت الله مرحوم آخوند ملا حسین قلی همدانی که به فرموده بعضی از مشایخ ما، سیصد تن از اولیاء الله در محضر انور او تربیت شده اند، می فرمود: کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهایی برای عمل کردن خوب است.
امید آنکه در حوزه های علمیه مصحف ادعیه و اذکار که از ائمه اطهار ما صادر شده اند و بیانگر مقامات و مدارج و معارج انسانند، از متون کتب درسی قرار گیرند و در محضر کسانی که زبان فهم و اهل دعا و سیر و سلوکند و راه رفته و راهنمایند، درس خوانده شوند.
در نظر این کمترین اول مفتاح الفلاح شیخ بهایی و پس از آن عده الداعی ابن فهد حلی و بعد از آن قوت القلوب ابوطالب مکی و سپس اقبال سیدبن طاووس و در آخر انجیل اهل بیت و زبور آل محمد صحیفه کامله سجادیه در عداد کتب درسی در اید که نقش خوبی در احیای معارف اصیل اسلامی است. البته فهم و تعلیم و تعلم آنها بدون معرفت به علم ادبی و معارف نقلی و عقلی و عرفانی صورت پذیر نیست، از تو حرکت و از خدا برکت؛ لیس للانسان الا ماسعی

 منبع:کتاب جمع پراکنده برگرفته از سایت صالحین

بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی

بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی      
   
به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها.(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است‏ این آیه و آیات مشابه دلالت مى‏کند که خواسته‏هاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّت‏ها و رنج‏هاى او در آن عالَم از مقوله فعل‏اند نه اِنفعال.
لذّت‏هاى دنیوى همه از قبیل انفعال‏اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى‏شوند و در وى اثر مى‏کنند به خلاف لذت‏هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفس‏اند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت‏ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود


این کلام بسیار زیبا و نیازمند توضیح بیشتر است.

 اول باید معنی لذت فعلی  انفعال مشخص شود.
ما دو گونه لذت داریم .
الف:لذت فعلی
ب:لذت انفعالی


لذت فعلی اینست که انسان به خاطر صدور یک چیزی لذت ببرید.یعنی چیزی به اون اضافه  یا حمل نمی گردد تا لذت ببرید
 بلکه صدور چیزی از انسان باعث لذت بردن می شود

اما لذت انفعالی این گونه نیست.چیزی از انسان صادر نمی شود بلکه چیزی به انسان می رسد و در لابدی این رسیدن به انسان لذتی عارض میشود.

می توان گفت تمام لذائذ مادی   خرد و کلان  در پیر و جوان ، مرد و زن همه و همه از  لذت انفعالی است و کمتر موردی یافت می شود که لذت فعلی باشد.
مثال لذت انفالی مانند خوردن و تمام لذائذ مادی و مثال لذت فعلی همان لذتی است که یک معلم در جهت تعلم به دیگران می برد.که البته این هم لذتی معنوی است
تفاوت  لذت فعلی با انفعلانی مانند تفاوت حس رئیس بودن و مرئوس بود است .

در بهشت هم لذائذ فعلی هستند  و چون انسان تنها منفعلانه لذت نمی برد بلکه لذت  فعلی می برد تنوعش هم دست خود انسان است
لذا می بینیم هیچ وقت بهشت برای بهشتیان که از لذائذ فعلی برخوردارند ملال آور و خستگی آور نیست.
 علت اینکه می بینیم لذائذ مادی ملال آور هست به این خاطر است که در لذائذ مادی  تکرار وجود دارد  اما لذت فعلی تکراری  نیست بلکه
احداث چیزهایی است که نبوده
و همچنین در لذت انفعالی چون لذت بردن محدود است به محدوده ادراکات و حواس وتنوعی ندارد یکنواختی و ملالت می آورد اما در لذت فعلی
که لذت  محدود به ادراکات نیست بلکه کاملا تحت اختیار انسان است هرگز ملالی نیست

زمانیکه لذت منعلانه باشد لذت بردن هم محدود به حد و مرز حواس و ادراکات است اما وقتی فعلی باشه کاملا تحت اختیار نفس است

استخراج تقویم

استخراج تقویم

در يكي از سالهاي اخير همه اخترشناسان و اهل نجوم و رياضيات، ماه مبارك رمضان را 30 روز اعلام كردند ولي نتيجه محاسبات رياضي و نجومي من چنين گواهي مي داد كه ماه مبارك رمضان 29 روز است، در آن سال به من گفته مي شد كه هيچ رياضيدان و هيچ منجمي، نظر تو را قبول ندارد و در اين زمينه تنها هستي من نيز پاسخ مي دادم محاسبات من چنين حكايت مي كند و ان شاء الله معلوم خواهد شد محاسبات چه كسي غير دقيق است. بالاخره زمان موعود فرا رسيد و هلال شوال در غروب روز 29 ماه مبارك رمضان در بسياري از  آفاق مشاهده شد. در آن زمان آيت الله كاشاني رئيس مجلس بود و افراد مختلف در منزلش به خدمت او مي رسيدند و با او گفت و گو مي كردند و گزارشهاي لازم را ارائه مي دادند.

عيد فطر آن سال، همان استاد رياضي كه قبلا مرا تكذيب كرده و بعدا معذرت خواسته بود، همراه چند نفر به ديدار آيت الله كاشاني رفته بود. در اين ديدار، آيت الله كاشاني، اشتباه آن استاد رياضي و دوستانش را درباره ي محاسبه غير دقيق رويت هلال شوال ياد آوري كرده و گفته بود: چرا فقط يكي از طلبه هاي ما محاسبه ي درست و دقيق انجام داده بود و بقيه به خطا رفته بودند؟

منبع: جمع پراکنده