احسن منازل قرآن

احسن منازل قرآن

قرآن را منازل بسيار است و احسن منازل آن مقام قرآن ناطق است كه (كل شىء احصيناه فى امام مبين) در اين نكته عليا چه اسرارى بايد نهفته باشد؟

الا اى طوطى گوياى اسرار

مبادا خاليت شكر ز منقار

سرت سبز و دلت خوش باد جاويد

كه خوش نقشى نمودى از رخ يار

سخن سر بسته گفتى با حريفان

خدا را زين معما پرده بردار

بروى ما زن از ساغر گلابى

كه خواب آلوده ايم اى بخت بيدار

سبحان الله كه طوطى دل است، چه هر دو جسم يك روحند كه (الاعداد أرواح و الحروف أشباح)، به قول دهدار عيانى:

نزد اهل خرد و اهل عيان

حرف  جسم و عدد اوست چو جان

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

حكمت جنت است

حكمت جنت است

قرآن غير متناهى است و آن را درجات  و عوالمى است، انسان هم ظرف علم است، ظرفى كه او را حد يقف نيست، اين ظرف براى آن مظروف اعنى حقائق قرآنيه است و قرآن حكيم است (يس و القرآن الحكيم) و دانستى كه حكمت جنت است پس قرآن جنت  است و حكيم است و حكم حكيم محكم است. (الر كتاب احكمت  آياته)، و بيان هر چيز است . (و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى) تبيان با تنزيل است كه تفصيل است نه انزال كه اجمال است و امام كه انسان كامل و قلب عالم امكان است قرآن است. (فيه تبيان كل شىء).

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

تعدد در قطب راه ندارد

تعدد در قطب راه ندارد

مقام قطب همان مرتبت امامت و مقام خلافت است كه نه تعدد در آن راه دارد و نه انقسام به ظاهر و باطن و نه شقوق اعلم و اعقل و غيرها. انقسام خلافت به ظاهر و باطن حق سكوتى است كه اوهام موهون را بدين قسمت ضيرى اقناع و ارضاء مى نمايند.

به بسط كريمه (لو كان فيهما الهه الا الله لفسدتا) امام در هر عصر بيش از يك شخص ممكن نيست و آن خليفه الله و قطب است و كلمه خليفه به لفظ واحد در كريمه (انى جاعل فى الارض خليفه) اشاره به وجوب  وحدت خليفه در هر عصر است.

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

انسان كامل قطب زمان است

انسان كامل قطب زمان است

و اين چنين انسان قطب زمان است، (أن محلى منها محل القطب من الرحى) لذا تعدد آن در زمان واحد صورت پذير نيست. رحى بر قطب دور مى زند و بر آن استوار و بدان پايدار است، همچنين خلافت الهيه قائم به انسان كامل است كه قطب عالم امكان است و گرنه خلافت الهيه نيست. 

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

 

 غیبت امام زمان (عج)

 غیبت امام زمان (عج)

بدانكه فائده وجود امام منحصر به جواب  دادن سؤالهاى مردم نيست بلكه موجودات و كمالات  وجوديه آنها بسته به وجود او هستند و در حال غيبت افاضه و استفاضه او مستمر است... آرى:

آن شاخ گل ار چه هست پنهان ز چمن

از فيض وجود اوست عالم گلشن

خورشيد اگر چه هست در ابر نهان

از نور ويست باز عالم روشن

علاوه اينكه بايد ديد كه آيا خليفه الله غائب است يا ما حاضر نيستيم و در حجابيم و اسم خود را بر سر آن شاهد هر جايى مى گذاريم.

يا رب به كه بتوان گفت اين نكته كه در عالم

رخساره به كس ننمود آن شاهد هر جايى

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

اشعار منسوب به امام علی (ع)

اشعار منسوب به امام علی (ع)

اينجانب اكثر اشعار ديوان منسوب به امير عليه السلام را از ديگران يافته است و همه را با ذكر ماخذ و مصادر در تكمله منهاج البراعه آورده است.

بسيارى از اشعار ديوان بيان روايات مروى از آن جناب  است كه ديگران به نظم در آوردند و چون مضمون آنها از امير عليه السلام است اشعار را به آن حضرت نسبت داده اند مثل ابيات (يا حار همدان من يمت يرنى الخ) كه سيدحميرى قول امير عليه السلام به حارث همدانى را به نظم آورده است، و اصل خبر را شيخ مفيد در مجلس اول امالى خود نقل كرده است، و پس از نقل خبر گفت: (قال جميل بن صالح و انشدنى ابو هاشم السيد الحميرى الخ).

و از آن جمله است اشعار بسيارى در ديوان كه نصايح امام به فرزندش امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام كه وصاياى آن جناب را به سبطين به نظم در آوردند و از اينروى اشعار به خود آن حضرت انتساب  داده شد. علاوه اينكه سبك اشعار از حيث بلاغت و فصاحت نسبت به ديگر كلمات  امير عليه السلام چون خطب و رسائل و حكم نهج و غير آن بسيار متفاوت است و سست به نظر میآيد، ظاهرا بايد گفت رجزهايى كه از آن حضرت نقل شده است اسناد آنها به آن جناب خالى از قوت نيست كه سيرت ابطال عرب در ميدان مبارزه اين بود. بسيارى از اشعار (على بن ابى طالب  قيروانى) به آن جناب نسبت داده شده كه اشتراك در اسم موجب اين اشتباه شده است.

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

تجلیات حضرت حق

تجلیات حضرت حق

تجليات  كه همان ظهورات  است در لسان قرآن مجيد و روايات اهل عصمت و وحى كه در حقيقت مرتبه نازله قرآن و به مثابت بدن آن، و قرآن اصل و روح آنها است، تعبير به يوم شده است(كل يوم هو فى شأن)

اين تجليات و ظهورات، انفطار موجودات از ذات  واجب تعالى و اشتقاق اين كلمات  وجوديه از مصدرشان كه وجود واجب  است مى باشد، و همگى قائم به اويند به نحو قيام فعل به فاعل و معلول به علت و فرع به اصل، كما يقال : انفطر النور من الشجر.

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

کار مسیحایی

کار مسیحایی

آن اسمى كه موجب  ارتقاء و اعتلاى گوهر انسان است كه تا درجه درجه بجايى مى رسد كه در ماده كائنات  تصرف مى كند همان اسم عينى است  كه چون انسان به حسب  وجود و عين به هر اسمى از اسماى الهيه كه كلمات كن او هستند متصف شود، سلطان آن اسم و خواص عينى او در او ظاهر مى شود كه همان اسم مى گردد، و آنگاه ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مى كرد.

دم چو فرو رفت ها است

هو است چو بيرون رود

يعنى از او در همه

هر نفسى هاى و هواست

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

کلام اهل بیت گواه حقانیت آن ها است

کلام اهل بیت گواه حقانیت آن ها است

معجزات  قولى سفراى الهى قوى ترين حجت  بر حجت  بودن آنان است چنانكه قرآن كريم خود بهترين حجت  بر رسالت  خاتم انبياء محمد مصطفى صلى الله عليه و آله است  , روايات  اوصياى آن حضرت  نيز بهترين حجت  بر حجت  بودن آنان اند و خود آن بزرگان دليل امام بودن خودشان اند كه ( الدليل دليل لنفسه)  و ( آفتاب  آمد دليل آفتاب).

اگر كسى با نظر تحقيق و ديده انصاف  در روايات  و خطب  و كتب  و رسائل و به ويژه در ادعيه و مناجاتهاى اهل بيت  عليهم السلام تدبر كند , اعتراف  مى نمايد كه اين همه معارف  حقه از اوتاد و ابدال و افرادى كه مدرسه و معلم نديده اند به جز از نفوس مؤيد به روح القدس نتواند بوده باشد .

اماميه را در اثبات  حقانيت  امامت  و خلافت  يك  يك  ائمه اثنى عشر عليهم السلام همين معارف  مروى از آن بزرگان كافى است  . بلكه صحاح سته و ديگر جوامع روائى حضرات  اهل سنت  به تنهايى در اين موضوع خطير بسنداند .

غرض اينكه كلمات  سفراى الهى و حاملين وحى و روايات  آل پيغمبر خود بهترين حجت  بر حجت  بودن آنان اند , چنانكه الدليل دليل لنفسه , آفتاب آمد دليل آفتاب  , نهج البلاغه نمونه اى بارز از اين كالاهاى پر بهاى بازار معارف  است  .

آنكس كه ز كوى آشنائى است

داند كه متاع ما كجايى است

منبع: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

معجزه قولی

معجزه قولی

خواص را كه قوه عاقله و متفكره پيكر مدينه فاضله انسانى اند علوم و معارف  بكار آيند . اين طايفه , معجزات  قولى را كه مائده هاى آسمانى و مأدبه هاى روحانى اند طلب  مى كنند , نكته سنج و زبان فهم و گوهر شناسند و مى دانند كه كالاى علم كجائى و چگونه كالائى است  , و به تعبير خواجه در شرح اشارات[ :  ( الخواص للقوليه أطوع , و العوام للفعليه أطوع])  و به قول عارف  رومى :

پند فعلى خلق را جذاب تر          كو رسد در جان هر با گوش و كر

اصولا انسان با حفظ موضوع و عنوان انسان , همان علوم و معارف  و شوق و عشق به آنها و اعمال صالحه و اخلاق حسنه است  , وگرنه سرمايه مادى خاك است  كه بر باد است  چه خود طفل خاكباز است  كه[ : ( التراب  ربيع الصبيان](  عاقل , مستسقى آب  حيات  كمال مطلق است  , چنانكه عارف  , محو در مطالعه جمال حق .

كلام رفيع ميرداماد در قبسات در معجزه قولى و فعلى این چنین است : درباره معجزه قولى فرمايد :

[ ( و بالجمله تنافس الحكماء فى الرغائب  العقليه اكثر , و عنايتهم بالامور الروحانيه أوفر , سواء عليها أكانت  فى هذه النشأه الفانيه , ام فى تلك  النشأه الباقيه و لذلك  يفضلون معجزه نبينا صلى الله عليه و آله أعنى القرآن الحكيم و التنزيل الكريم و هو النور العقلى الباهر , و الفرقان السماوى الزاهر ( الداهرخ ل ) على معجزات  الانبياء من قبل , اذ المعجزه القوليه أعظم و أدوم و محلها فى العقول الصريحه أثبت  و أوقع , و نفوس الخواص المراجيح لها أطوع وقلوبهم لها أخضع]) .

سخن در معجزات  قولى پيغمبر و آل او است  صلى الله عليه و آله , صحابه رسول الله در كتب  سير و تراجم و طبقات  و تواريخ شناخته شده اند , و غرر كلمات  نظم و نثر سنام صحابه در آنها نقل شده است  , كدام يك  آنها در يكى از اوصاف  كمالى و فضائل انسانى كفو و عديل اميرالمؤمنين على عليه السلام مى باشد , و يا لااقل به تقليد او بسان يكى از خطب توحيديه نهج البلاغه تفوه كرده است  ؟ ! با اينكه آن جناب  آن خطب  را ارتجالا در مواضع لزوم انشاء مى فرمود , ديگران با تروى و تأنى بگويند .

الان هزار و چهارصد و دو سال از هجرت خاتم صلى الله عليه و آله مى گذرد , و قبل از اسلام و بعد از اسلام نوابغ دهر كه طرفداران شعب  علوم عقليه و معارف  عرفانيه , و مدعيان مكاشفات ذوقيه , و قلمداران نامور جهانى بودند در همه اطراف  و اكناف  ارض آمدند و رفتند و منشئات

دقيق و جليل علمى و قلمى آنان موجود است  , كدام گوهر سخن شناس به خود اجازه مى دهد كه يك  كتاب  گفته هايشان را هموزن يكى از بندهاى همين يك خطبه نهج البلاغه قرار دهد .

وانگهى حالا مى گويند سطح علوم و معارف  بالا گرفته است  و عصر ترقى و تعالى فرهنگ  است  و ماشاء الله شهوت  تأليف  هم عجيب  اوج گرفته است  , مع ذلك  چه كسى را ياراى آن است  كه به اندازه چند بند همين يك  خطبه توحيديه دم برآورد .

كدام اديب  فنان تواند به تقليد صورت  عبارات  او سخن گويد ؟ !

منبع : انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

تفاوت معجزه قولی و فعلی

تفاوت معجزه قولی و فعلی

حضرت  وصى عليه السلام در خطبه اشباح نهج البلاغه از ملائكه اهل امانت وحى از حظائر قدس ملكوت  بر مرسلين نازل شده اند . سر سلسله معجزات قولى , قرآن مجيد است  , و معارف  صادر از اهل بيت  عصمت  و وحى و منطق صواب  و فصل خطاب  , چون نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و جوامع روائى , تالى آن مرتبه نازله آنند , هر چند كه بيانگر اسرار و بطون و تأويلات قرآنند .

معجزات  فعلى , موقت  و محدود به زمان و مكان و خلق الساعه و زود گذرند , و بعد از وقوع فقط عنوان تاريخى و سمت  خبرى دارند , به خلاف  معجزات قولى كه در همه اعصار معجزه اند و براى هميشه باقى و برقرارند . معجزات  فعلى براى عوامند كه با محسوسات  آشنايند و با آنها الفت گرفته اند و خو كرده اند و پاى بند نشأت  طبيعت اند و به ماوراى آن سفرى نكرده اند , اين فريق بايد با حواس ادراك  كنند و به خصوص بايد با چشم ببينند تا باورشان آيد . اينان از نيل به بهجت  معنوى و وصول به لذت روحى و سير در ديار فسيح معقولات  و مرسلات  بى بهره اند , و حتى عبادات را به اميد حور و قصور خيال قاصرشان انجام مى دهند و از ذوق عبادت  احرار و عشاق ناكام اند , و بالاخره عوام اند خواه در صنايع و حرف  مادى ورزيده باشند و خواه نباشند . امير عليه السلام فرمود :

[ (  ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك  عباده التجار , و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك  عباده العبيد , و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار ]

منبع : انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

معجزه قولی و فعلی ( قسمت دوم )

معجزه قولی و فعلی ( قسمت دوم )

معجزات  سفراى الهى بر دو قسم است  : قولى و فعلى .

معجزات  فعلى : تصرف  در كائنات  و تسخير آنها و تأثير در آنها , به قوت  ولايت  تكوينى انسانى به اذن الله است  , همچون شق القمر و شق الارض و شق البحر و شق الجبل و شق الشجر و ابراى اكمه و ابرص و احياى موتى , و غيرها .

ابراى اكمه و ابرص از حضرت  مسيح عليه السلام بود كه فرمود[ : (  و ابرىء الاكمه و الابرص و أحى الموتى باذن الله ] شق الجبل از صالح پيغمبر عليه السلام , به تفاسير قرآن كريم ضمن كريمه[ : (  فقال لهم رسول الله ناقه الله و سقيها ] در سوره شمس , و به باب سيزدهم نبوت  بحار  رجوع شود . و شق الارض و شق البحر از موسى كليم عليه السلام كه اولى را در هلاك  قارون , و دومى را در هلاك  فرعون , اعجاز فرمود . و شق القمر و شق الشجر از خاتم انبياء صلى الله عليه و آله . واقعه شق الشجر در خطبه قاصعه نهج البلاغه آمده است  كه اميرالمؤمنين فرمود : درخت  به امر رسول الله صلى الله عليه و آله از جاى خود كنده شده و مانند مرغى بال زنان به سوى پيغمبر اكرم شتافت  تا در نزد آن جناب  ايستاد , معجزه فعلى است  .

قلع درب  قلعه خيبر به دست  يدالله اميرالمؤمنين امام على عليه السلام از معجزات  فعلى و قدرت  ولايت  تكوينى آن جناب  است  . عالم جليل عمادالدين طبرى كه از اعلام قرن ششم هجرى است  در كتاب  بشاره المصطفى لشيعه المرتضى به اسنادش روايت  كرده است  كه امير عليه السلام فرمود :

[ (  و الله ما قلعت  باب  خيبر وقذفت  به اربعين ذرا عالم تحس به اعضائى بقوه جسديه و لا حركه غذائيه و لكن ايدت  بقوه ملكوتيه و نفس بنور ربها مستضيئه ](  . و همين حديث  شريف  را جناب  صدوق در مجلس هفتاد و هفتم امالى خود با اندك  اختلافى در متن آن به اسنادش روايت كرده است   .

منبع : انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

معجزه فعلی رسول اکرم

 معجزه فعلی رسول اکرم

هر چند رسول خاتم صلى الله عليه و آله را معجزات  فعلى بسيار است  , ولى بزرگترين معجزه باقيه آن حضرت  الى يوم القيمه كه در حقيقت  صورت كتيبه آن حضرت  است  , قرآن است  كه به تنهايى ناطق به صواب  و فصل خطاب  است  كه آن جناب  خاتم النبيين است  .

قبله مدينه طيبه معجزه فعلى باقى رسول اكرم صلى الله عليه و آله است  . آرى تنها معجزه باقى آن حضرت  قبله مدينه طيبه است  كه بدون اعمال آلات  نجومى و قواعد هيوى و يا در دست  داشتن زيج و ديگر منابع طول و عرض جغرافيايى قبله مدينه را در غايت  دقت  و استواء تعيين فرمود و بسوى كعبه ايستاد و فرمود[ : (  محرابى على الميزاب )

منبع : انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

صبر امام حسن (ع )

صبر امام حسن (ع )

امام حسن و امام حسين (عليه السلام ) هر دو از محسن و مجمل مشتق اند؛ يعنى هم امام حسن (عليه السلام ) در سيرتش محسن و مجمل است و هم امام حسين (عليه السلام )، هم صبر و تحمل امام حسن (عليه السلام ) در مقابل بنى اميه به مصلحت دين و امت بود و هم قيام امام حسين (عليه السلام ).

منبع:انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه ، ص 126