دو خاطره از زبان علامه حسن زاده آملی
ضمانت نامه امام رضا عليه السلام
اين جانب بنابر فرموده شيخ الرئيس بوعلى سينا رضوان الله تعالى عليه كه فرموده بود بايد بين غذاى شب و خوابيدن فاصله انداخت ، چرا كه در غير اين صورت چشم ضرر مى بيند، هميشه مقيد بودم شام را سر شب صرف كنم تا فاصله مورد نظر شيخ را مراعات كرده باشم كه مبادا خداى نكرده چشمم كه يكى از مهم ترين سرمايه هاى كسب دانش و پيمودن راه كمال است ضرر ببيند و اين امر سبب شود كه از تحصيل علم و كمال باز مانم.
ولى با اين همه شبى از شبها شامم به تاخير افتاد و متاسفانه بعد از شام خواب شديدى بر من عارض شد. براى اينكه فرموده شيخ را عمل كرده باشم بلند شدم و شروع كردم به قدم زدن ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابيدن خوددارى كنم لذا خوابيدم و همان شب در عالم رويا به خدمت حضرت رضا تشرف حاصل كردم ، آقا به من فرمودند: ما چشم تو را تا آخر ضمانت مى كنيم.
بوسه بر پاى استاد!
بنده حريم اساتيد را بسيار بسيار حفظ مى كردم ، سعى مى كردم در حضور استاد به ديوار تكيه ندهم سعى مى كردم چهار زانو بنشينم، حرف را مواظب بودم زياد تكرار نكنم، چون و چرا نمى كردم كه مبادا سبب رنجش استاد بشوم مثلا من يك وقتى محضر همين آقاى قمشه اى آيت الله مهدى الهى قمشه اى نشسته بودم، خم شدم و كف پاى ايشان را بوسيدم.
ايشان برگشتند و به من فرمودند چرا اين كار را كردى؟ گفتم من لياقت ندارم كه دست شما را ببوسم براى بنده خيلى مايه مباهات است، خوب چرا اين كار را نكنم؟
منبع: پندهای حکیمانه