على عليه السلام نخستين جمع آورى كننده قرآن است

على عليه السلام نخستين جمع آورى كننده قرآن است

اگر پذيرفتيم كه سوره هاى قرآن بعد از پيامبر خدا تنظيم شده ، قطعا نخستين كسى كه بعد از رسول خدا قرآن را جمع آورى كرده شخص اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بود و آن حضرت كه دورد خدا بر او باد كه كاملا آگاهى داشته كه آيات درباره چه چيز و كجا و چه وقت و براى چه كسى نازل شده ، و بزرگان صحابه قرآن را از او مى آموختند، و قرآن را از او ياد مى گرفته اند، و شكى نيست كه شناخت آن حضرت به قرآن بيشتر از ديگران بوده ، و همه مسلمانان اتفاق دارند بر اينكه او در عهد پيامبر خدا حافظ قرآن بوده و چندين بار آن را بر پيغمبر خوانده است .
بنابراين ترديدى نيست كه جمع و ترتيب آن حضرت حجت است زيرا آن جناب معصوم است چنانكه ما در شرح خطبه 237 نهج البلاغه بيان داشته ايم و هر چه را معصوم بياورد از وهن و فساد محفوظ است و بر همه افراد بشر حجت است ، و اين ترتيب كه هم اكنون در مصحفها و قرائت قرآن ديده مى شود همان است كه على (عليه السلام ) ترتيب داده و قرائت كرده است .
ابن ابى الحديد معتزلى در ديباچه شرحش بر نهبج البلاغه درباره فضائل على (عليه السلام ) گفته است : اما قرائت قرآن و اشتغال به آن و اهتمام على (عليه السلام ) در اين باب مورد توجه همگان قرار گرفته است چنانكه همه بر اين عقيده اند كه آن حضرت قرآن را بر پيامبر خدا حفظ مى كرد و جز او ديگرى آن را حفظ نمى كرد پس او نخستين كسى است كه قرآن را جمع كرده و همه محدثين نقل كرده اند كه او چندى از بيعت ابوبكر سر باز زد شيعيان مى گويند تاءخيرش بدان جهت بود كه به بعيت به ابوبكر مايل نبود، ولى اهل حديث اين را نمى گويند بلكه مى گويند مشغول به جمع آورى قرآن شده بود، پس اين دلالت دارد بر اينكه او نخستين فردى است كه قرآن را جمع كرده و چون اگر در زندگانى پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) جمع شده بود ديگرى نيازى نبود كه بعد از وفات پيغمبر، او به جمع آورى شده بود ديگر نيازى نبود كه بعد از وفات پيغمبر، او به جمع آورى آن مشغول گردد. هر گاه به كتبى كه در مورد قرآن نوشته شده مراجعه كنى خواهى يافت كه پيشوايان قراء همگى قرائتشان به او بر مى گردد، مانند ابوعمروبن علاء، و عاصم بن ابى النجود و غير آنان چون قرائت آن دو باز مى گردد به ابى عبدالرحمان بى سلمى قارى ، و ابوعبد الرحمان كه شاگرد او بود، و قرآن را از او فرا گرفته . پس اين فن از فنونى است كه سرانجامش به آن حضرت باز مى گردد مانند بسيارى از فضائل و فنون كه جلوتر گفتيم . پايان گفته شارح نهج البلاغه .

منبع:رساله قرآن هرگز تحریف نشده است.

اشخاصى كه در زمان پيغمبر قرآن را جمع آورى كرده بودند

اشخاصى كه در زمان پيغمبر قرآن را جمع آورى كرده بودند

ابن النديم در الفهرست ص 41 چاپ مصر، در فن سوم از مقاله نخست گويد: در دورن زندگى پيغمبر خدا (ص ) اين افراد قرآن را جمع آورى كرده بودند:
1- على ابن ابى طالب (ع )
2- سعد فرزند عبيد بن نعمان بن عمر و بن زيد
3- ابوالدارداء، عويمر فرزند زيد است .
4- ابوزيد؛ ثابت بن زيد بن نعان .
5- ابى ابن كعب بنقيس بن مالك بن امرى القيس .
6- عبيد بن معاويه .
7- زيد بن ثابت بن صحاك .
سيوطى در اتقان باب بيستم و جاهاى ديگر آن نام عده اى را كه در دوران پيامبر خدا (ص ) قرآن را جمع نموده اند، به اسناد و طرق گوناگون از مولفين بزرگ نقل كرده است و گفته است . بخارى از عبدالله بن عمر و بن العاص ‍ روايت كرده كه گفت : شنيدم پيامبر خدا (ص ) فرمود: قرآن را از چهار تن فرا بگيريد: از عبدالله بن مسعود، و سالم ، و معاذ، و ابى بن كعب . نسائى به سند صحيحى از عبدالله بن عمر روايت كرده كه گفت : قرآن را جمع آورى كردم ، و هر شب آن را از اول تا به آخر مى خواندم ، به رسول خدا (ص ) خبر رسيد، به من فرمود: آن را در يك ماه بخوان ...
ابن ابى داود بسندى حسن از محمد بن كعب قرظى روايت كرده كه گفت پنج تن از انصار در دوران زندگى پيامبر خدا (ص ) قرآن را گردآورى نموده بودند: معاذ بن جبل ، عبادة بن الصامت ، ابى بن كعب ، ابوالدداء، و ابوايوب انصارى . جز اينها اخبار ديگرى در اين مورد كه قرآن در عهد پيغمبر جمع شده وارد گرديده ، و چه زياد است رواياتى كه نمايانگر اين هستند كه گروهى از صحابه قرآن را چندين مرتبه بر آن حضرت خوانده بودند كه از ايشان است على بن ابى طالب (ع ) و عبدالله بن مسعود، و زيد بن ثابت و ابى بن كعب و ديگران . اينان از جمله اشخاصى هستند كه در زمان زندگى پيغمبر قرآن را جمع كردند و بر آن حضرت خواندند و چند بار از اول تا به آخر در خدمت آن بزرگوار قرائت كردند با اين حال چگونه ممكن است قرآن در دوران زندگى آن بزرگوار جمع و مرتب نگرديده باشد. و اين احتمال كه آنان بطور پراكنده قطعه هائى از قرآن را بر آن حضرت خوانده باشند، بى مورد است و اصلى ندارد.اندك دقتى در نظم سوره ها بنمائيد، و شدت اهتمام پيامبر خدا در محافظت قرآن و دور نگهداشتن آن از اجتهاد هر فردى و بكار بردن ذوق و سليقه در آن ، و عنايت آن حضرت به پاسدارى از آن ، و در گفته آن حضرت كه فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما مى گذارم قرآن كتاب خدا و اهل بيتم ....آن چه مسلمين روايت كرده اند كه جبرئيل در هر سال يكبار قرآن را بر او عرضه مى كرد و در آخرين سال زندگيش دوبار.غير اين دو حديث ، از اخبارى كه در اين معنا وارد شده با كمترين تامل ، خواهد فهميد كه آيات و سوره هاى قرآن همانگونه كه در زمان ما در مصحف هست بدون دگرگونى و زياده و كم جمع گرديده و مرتب شده بوده است .
منبع:رساله قرآن هرگز تحریف نشده است.

چند ثمره فقهى در رابطه با بسم الله الرحمن الرحیم

چند ثمره فقهى در رابطه با بسم الله الرحمن الرحیم

چون دانستى كه بسم الله يك جزء از هر سوره مى باشد، و حجابى است كه ميان دو سوره واقع شده و آنها را از يكديگر جدا ساخته بايد بدانى كه بسيارى از مسائل فقهى بر او مرتب مى شود مانند آن كه :
1- اگر كسى سوره حمد را شروع نمايد و نيت كند بسم الله آن جزء سوره اخلاص مثلا باشد نمازش باطل است .
2- همچنين اگر در وقت خواندن قل هو الله قصد كند بسم الله آن از حمد يا سوره ديگر باشد نمازش باطل است .
3- اگر شخصى جنب است و گفتيم خواندن همه چهار سوره اى كه آيه سجده واجب دارند بر او حرام است نه فقط خواندن آيات سجده بنابراين اگر بسم الله را خواند و نيت كرد كه آن جزئى از يكى از سوره هاى سجده واجب دار است ، كار حرامى انجام داده است .
4- مردى كه نماز ظهر و عصر را مى خواند اگر ادله استحباب بر جهر آن نمى بود، لازم بود بسم الله ...را آهسته بخواند و بر مردى كه نماز مغرب و عشاء را مى خواند واجب است بسم الله را بلند بخواند. و مانند اين مسائل و كسى كه بخواهد سوره فيل و قريش يا سوره ضحى و انشراح را با هم جمع كند واجب است بسم الله را ميان دو سروه بخواند.

منبع: رساله قرآن هرگز تحریف نشده است

چرا سوره برائت بسم الله ندارد

چرا سوره برائت بسم الله ندارد؟

نويسنده تفسير المنار در اول سوره توبه گويد نه صحابه و نه افراد بعد از آنان هيچكدام در ابتداى اين سوره بسم الله را ننوشته اند زيرا چنان كه با سوره هاى ديگر نازل گشته بود با سوره برائت نازل نشده بود. و گويد: اين قول مورد اعتماد واقع گرديده و اختيار شده است ، و در علت نبودن بسم الله در اول آن سوره گفته شده : ننوشتن بسم الله در اول آن سوره بخاطر رعايت قول شخصى بوده كه گفته است آن سوره با انفال يكى مى باشد. و حال آن كه مشهور اين است كه نبودن بسم الله در آغاز آن بدين جهت است كه ، چون نزول اين سوره بخاطر شمشير كشيدن بر روى كفار، و به هم زدن قراردادهاى با آنان است . جز اين ها علل ديگرى هم گفته شده ، كه آنها را سبب و علت قرار دادن مشكل است . و چه بسا گفته مى شود: گفته مشهور حكمت است نه علت .يكى از دانشمندان در مورد اين حكمت فرموده است : نبودن بسم الله دراول اين سوره دلالت دارد بر اين كه بسم الله يك آيه از هر سوره مى باشد بخاطر اين كه استثناء به فعل همچون استثناء به گفتار آلت سنجش عموم است . در اتقان ، قشيرى به سند صحيح روايت كرده است نبودن بسم الله در ابتداى سوره برائت بدين علت است كه جبرئيل در آن بسم الله را نازل نكرد. و در شاطبيه گويد:


و بسمل بين السورتين سنة جال موها ربة و تجملا


ابن قاصح در شرح آن گويد: شاعر در اين بيت آگاهى داده است كه مردانى كه ميان دو سوره بسم الله را آورده اند به سنت رسول الله عمل كرده اند. نموها يعنى سند آن را گر چه ذكر نكرده اند بالا برده اند و آن را نقل كرده اند و آنان عبارتند از عيسى بن مينا قالون  كسائى  و عاصم  و ابن كثير كه به باء و راء و دال از گفته اش بسند رجال نموها دربة به آنان اشاره شده است . و به كلمه بسنة نموها اراده نموده نوشتن صحابه بسم الله را در مصحف ، و گفته عايشه : بخوانيد آن چه را در مصحف هست . و آثارى را كه مى گويند: پيغمبر اكرم (ص ) پايان پذيرفتن سوره اى را نمى دانست مگر هنگامى كه بسم الله الرحمن الرحيم براو نازل مى شد. كه اين اخبار بر آن دلالت دارد كه بسم الله بارها با هر سوره اى نازل گرديده است . من گويم : از پيشوايان معصوم ما (ع ) هم مانند آن چه از آنها نقل شده روايت گرديده چنان چه در تفسير عياشى از صفوان جمال نقل شده كه گويد: امام صادق (ع ) به من فرمود: خداوند هيچ كتابى را از آسمان نازل نفرموده جز آن كه در سر آغازش بسم الله الرحمن الرحيم بوده ، و با نزول بسم الله الرحمن الرحيم شناخته مى شد كه سوره به آخر رسيده است .همچنين در كافى از يحيى بى ابى عمير هذلى نقل شده كه گويد در نامه اى به امام باقر عليه السلام نوشتم : فدايت گردم چه مى فرمائى در مورد شخصى كه در نمازش فقط به قصد سوره حمد بسم الله الرحمن الرحيم را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شده و سوره ديگر را شروع كرده بسم الله را نخوانده است و عياشى گفته اشكالى ندارد. حضرت به خط مبارك خود مرقوم فرمود: براى به خاك ماليدن بينى او ناپسند داشتن او يعنى عياشى آن نماز را دوباره اعاده كند.در خبر صحيح محمد بن مسلم گويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم از آيه : (سبعا من المثانى و القرآن العظيم ) آيا مراد سوره فاتحة الكتاب است . فرمود: بلى . عرض كردم : بسم الله الرحمن الرحيم از همان هفت آيه است ؟ فرمود: آرى آن بهترين آنهاست .غير اين ها از روايات ديگر و حديث اخير بسم الله را از آيات ويژه سوره حمد مى داند.


و مهما تصلها او بدات براءة لتنز يلها بالسيف لست مبسملا


شارح (شاطبيه ) گفته است : ضمير(ها) در (تصلها) به برائت بر مى گردد كه از نظر ادبى اضمار قبل الذكر مى نامند و معنى شعر اين است در اول سوره برائت بسم الله گفته نمى شود خواه خواننده آن را به سوره قبلش انفال وصل كند يا نكند و فقط ابتدا به خواندن برائت نمايد. آنگاه حكمت در ترك بسم الله در اول آن را چنين بيان نموده : (لتنز يلها بالسيف ) يعنى براى اين كه سوره برائت جهت خشم گرفتن و بيم دادن ، و ترسانيدن است و در آن سوره فرمان به شمشير كشيدن بر روى مشركين داده شده است . ابن عباس گويد: از على كه خدا از او خوشنود گردد پرسيدم چرا در سر آغاز سوره برائت بسم الله الرحمن الرحيم نوشته نشده است . در پاسخم فرمود: چون بسم الله پناه و زنهار است و در برائت زنهارى نيست با فرمان دست بر قبضه شمشير زدن و بر فرق مشركين كوبيدن نازل شده است . مى گويم جاى هيچ سخنى نمى باشد كه در تعليل بترك بسم الله در اول سوره برائت قولى كه مى توان اختيار كرد و با آن اعتماد نمود همان است كه بسم الله با آن سوره نازل نشده بود و شيخ محمد عبده در تفسيرش همان را برگزيده واگر در اقوال ديگرى كه براى علت ترك آن در اول سوره برائت بيان شده دقت شود معلوم خواهد شد كه دليل سالمى در دست ندارند.و آن كه گويد ترك بسم الله در اول سوره برائت براى آن است كه در اين سوره به شمشير كشيدن و گسستن پيمانها فرمان داده و بسم الله آيه رحمت است مى خواهد بگويد حكمتش اين بوده نه آن كه علتش و در اين صورت عقيده و گفته بسيار خوبى است . زيرا در آغاز بسيارى از سوره هائى كه به عذاب نازل شده مانند سوره (هل اتيك حديث الغاشيه )  و سوره معارج كه با سال سائل بعذاب واقع آغاز شده بسم الله الرحمن الرحيم هست . و فرمايش اميرالمومنين على (ع ) كه در مجمع البيان اول سوره برائت نقل شده و گفته ناظم شاطبيه كه حضرت فرمود: بدين جهت بسم الله الرحمن الرحيم بر سر آغاز سوره برائت نازل نشده كه بسم الله براى زنهار و مهر و رحمت است ولى سورة برائت نازل شده تا با شمشير كشيدن و تاختن بر مشركين ايمنى را از آنها بردارد.( فشرده سخن اين است كه عمده ترين دليل در اآن شنيدن از معصوم و تعب د است و اخبار وارده در آن مانند همين فرمايش ‍ اميرالمومنين مخالف آن نمى باشند. زيرا آن حضرت مى خواهد روشن كند كه نازل نشدن بسم الله در سوره برائت به آن حكمت است پس مى خواهد بفرمايد كه با آن نازل نگرديده چنان كه قشيرى و ديگران صريحا گفته اند كه جبرئيل آن را در آن سوره فرود نياورده .

منبع:رساله قران هرگز تحریف نشده است

پاسخ به شبهه ای درباره تكرار بسم الله الرحمن الرحیم در قرآن

پاسخ به شبهه ای درباره تكرار بسم الله الرحمن الرحیم در قرآن

چگونه به دليل اين كه تكرار لازم مى آيد بگوئيم بسم الله يكبار بيشتر نازل نشده و حال آن كه بسيارى از آيات بارها در قرآن آمده مانند آيه (فباى الاء ربكما تكذبان ) كه در سوره الرحمن 55 سى و يك مرتبه تكرار شده . و آيه (ويل يومئذ للمكذبين ) در سوره 77 المرسلات ده بار. و آيه (انا كذلك نجزى المحسنين ) در سوره 37 صافات چهار مرتبه . و آيه الم شش ‍ بار در سرآغاز سورههاى بقره 2 آل عمران 3 عنكبوت 29 روم 30 لقمان 31 السجده 32. و آيه الر در ابتداى سوره يونس 10، هود 11، يوسف 12، ابراهيم 14، الحجر 15 پنج مرتبه ، و آيه حم شش مرتبه در اول سوره هاى مومن 40، فصلت 41، زخرف 43، دخان 44، جاثيه 45، احقاف 46، !سوره شورى 42 حم عشق هفت بار مى شود.و آيه طسم در آغاز سوره هاى شعراء 26، قصص 28 دو بار. و فرموده خداوند متعال


و ما انت بهايد العمى عن ضلالتهم ان تسمع الا من يومن باياتنا فهم مسلمون


دو بار نازل شده كه در سوره نمل 27 و ديگرى در سوره روم 30 آمده است جز اين كه كلمه هادى در سوره روم بدون ياء نوشته شده بهادالعمى و اين كار چنان كه بزودى تحقيقش خواهد آمد به پيروى از مصاحفى بوده كه در دوران زندگى پيغمبر اكرم (ص ) به رشته تحرير در آمده بود. علاوه بر اينها، عقيده آنان ، با صريح بسيارى از اخبارى كه آشكارا فرموده اند: بسم الله به همان اندازه كه در قرآن هست نازل شده ، سازشى ندارد.با وجودى كه عادت و شيوه و همت پيغمبر خدا (ص ) و مسلمين بر اين بود كه قرآن را از هر آن چه از او نيست برهنه سازند؛ و در نوع 18 كتاب اتقان از ابوسعيد روايت كرده كه گويد: پيامبر خدا (ص ) فرمود: از من جز قرآن چيزى ننويسيد.

منبع:رساله قران هرگز تحریف نشده است

بسم الله الرحمن الرحيم جزو همه سور قرآن است

بسم الله الرحمن الرحيم جزو همه سور قرآن است

قطعا بسم الله ...يك جزء و آيه اى از سوره 27 نمل هست بلكه در آن سوره دو آيه آن را تشكيل داده است ، و در هر سوره اى بسم الله يك آيه بشمار مى رود و لذا اگر شخصى در نماز، چه فريضه باشد يا نافله ، آن را نخواند نمازش باطل است . و واجب است در نمازهائى كه لازم است مرد حمد و سوره را بلند بخواند بسم الله نيز بلند خوانده شود و در نمازهائى كه بايد حمد آهسته خوانده شود مستحب است بسم الله بلند خوانده شود، و عقيده اصحاب ما اماميه بر اين است ، ولى ميان فقهاء مسلمين اختلاف است اگر چه بيشتر از آنان با اين نظريه موافقند بلكه آن عقيده بيشتر علماء گذشته است اگر نگوئيم همه .

اجماع


نويسنده تفسير المنار گويد: همه مسلمين بر اين عقيده اند كه بسم الله الرحمن الرحيم از قرآن است و يك جزء آيه از سوره نمل مى باشد و نسبت به جايگاه آن در بقيه سوره ها اختلاف دارند، گروهى معتقدند كه يك آيه از هر سوره مى باشد و اين نظريه دانشمندان پيشين از اهل مكه است چه فقهاء و چه قرائشان و ابن كثير و اهل كوفه و از ايشان است عاصم و كسائى از قراء، و بعضى صحابه و تابعين از اهل مدينه و شافعى در الجديد و پيروان او، و ثورى ، واحمد در يكى از دو قولش و اماميه . و از محدثين ايشان از علماء تابعين كه اين قول از آنان روايت گرديده عبارتند از: سعيد بن جبير و عطا و زهرى و ابن المبارك . و قوى ترين دليلشان بر آن اجماع صحابه و اشخاص بعد از آنان است كه همگى در قرآنهائى كه نوشته اند بسم الله را در آغاز همه سوره ها آورده اند جز سوره برائت ، با اين كه دستور داريم كه هر چه از قرآن نيست از مصاحف زدوده شود. و به همين علت آمين را در اخر سوره حمد ننوشته اند. و احاديثى هم وارد شده كه اين عقيده را اثبات مى كند، از آن جمله حديثى است كه مسلم آن را در صحيح خود از حديث انس در آورده است كه گويد: يك وقت پيامبر خدا (ص ) فرمود: هم اكنون سوره اى بر من نازل گرديد و هنگامى كه شروع بخواندن كرد ابتدا فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم . ابوداود به اسناد صحيح از ابن عباس روايت كرده : كه پيامبر خدا، جدا شدن سوره اى از سوره ديگر را نمى شناخت و در روايتى پايان يافتن سوره اى را نمى دانست تا اين كه بسم الله الرحمن الرحيم براو نازل مى گشت . و اين حديث را حاكم هم در مستدرك آورده و گفته است صحيح است بر شرط شيخين . دارقطنى از حديث ابوهريره روايت كرده كه گويد: پيامبر خدا (ص ) فرمود: هر گاه خواستيد را بخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم را هم بخوانيد، زيرا سوره حمد ام القرآن و سبع المثانى و بسم الله الرحمن الرحيم يكى از آيات آن مى باشد. از علماء مدينه مالك و غير او، و از علماء شام اوزاعى و ديگران ، و از قراء بصره ابوعمر و يعقوب معتقدند به اين كه بسم الله يك آيه جداگانه ايست كه براى بيان سرآغاز سوره ها و جدائى انداختن بين آنها نازل گشته ، و حنفيه هم به همين قول معتقدند. از قراء كوفه حمزه و طبق روايتى كه از احمد نقل شده گفته اند بسم الله آيه اى از سوره فاتحة الكتاب است نه سوره هاى ديگر در اين جا اقوال ديگرى هست كه مخالف با قواعد است و پيروى ندارد.مى گويم : براى آن گروه اندك كه قائلند بر آن كه بسم الله يك آيه است و فقط يك نوبت نازل شده دليل قاطعى وجود ندارد كه در حساب آيد و اگر حجتى هم بياورند بدون شك و ترديد باطل است و لغزاننده .

منبع:رساله قران هرگز تحریف نشده است

پيوند آيات به يكديگر

پيوند آيات به يكديگر

اگر بسيارى اوقات در كتب تفسير و شرحها آوائى پرده گوشت را مى كوبد كه اين آيه به فلان آيه پيوسته است و آن آيه به اين آيه مثلا طبرسى در مجمع البيان فرموده خداوند در سوره نساء (و ان خفتم الا تقسطوا فى اليتامى ) كه آيه سوم مى باشد متصل به آيه 127 همين سوره (و يستفتونك فى النساء قل الله يفتيكم فيه ن ) مقصودشان اين است كه آيات قرآن از حيث مفهوم بعضى به بعض ‍ ديگر پيوسته اند، و آن بخاطر آن است كه بعضى آيات قرآن روشنگر مراد بعضى آيات ديگر است مانند مبين براى مجمل  و مانند مقيد براى مطلق  و مثل خاص براى عام
اميرالمومنين على (ع ) فرموده است : كتاب خدا است كه شما را به حق بينا و گويا و شنوا مى كند، و بعضى از آيات آن بوسيله بعض ديگر گويا، و برخى هم بر برخى ديگر گواه براى تفسير بعضى از آيات قرآن بايد از معانى و مضامين ديگر استفاده كرد و شاهد آورد و با احكام الهى اختلاف نداشته و پيرو خود را نيز از راه خدا جدانگرداند و او را به گمراهى نكشاند
مقصود از فرموده آن حضرت بعضى از آيات آن شاهد بعضى ديگرند اين است كه پاره اى از آن براستى و درستى بعضى ديگر گواهى مى دهد: بر خلاف آن نمى باشد چنان كه خداوند فرموده :


افلا يتدبرون القران و لو كان من عند غير الله لو جدوا فيه اختلافا كثيرا


همچنين خداوند فرموده :


ذلك بان الله نزل الكتاب بالحق و ا الذين اختلفوا فى الكتاب لفى شقاق بعيد.


منصور مفسرين از اتصال آيات اين نيست كه آنها لفظا به يكديگر متصل اند، چون از مطالب گذشته دانستى كه آيات در دوران پيامبر به دستور آن حضرت تنظيم شده و همه دانشمندان اهل تحقيق اين نظريه را تاييد كرده اند.
منبع:رساله قران هرگز تحریف نشده است

قرآن را صحابه جمع نكرده اند

قرآن را صحابه جمع نكرده اند

گذشته از همه اينها اگر كار جمع آورى و ترتيب سوره هاى قرآن در زمان پيغمبر صورت نگرفته باشد و چنانچه عده بسيار اندكى بدون دقت و رسيدن به كنه مطلب پنداشته اند بعد از در گذشت آن جناب صحابه آن را بر اساس نظر خود مرتب كرده باشند، ديگر فرموده خداوند: (فاتوابسور) (بعشرسور)و مانند اين دو آيه مفهومى ندارد.سيوطى در اتقان ، فصل نخست از نوع هيجدهم گويد: اجماع و روايات مترادف بر اين دلالت دارند كه ترتيب نزول است و ترديدى در آن نيست و بسيارى از علماء آن را در آثار خود آورده اند از جمله زركشى در البرهان ادعاى اجماع كرده و ابوجعفر ابن الزبير در كتاب مناسبات خود چنين گفته است : ترتيب آيات و سوره هاى قرآن به توقيف و آگاهى خود پيغمبر و فرمان او انجام شد و در اين مورد بين مسلمين خلافى نيست

منبع:رساله قران هرگز تحریف نشده است

چگونگى نظم و ترتيب سوره ها

چگونگى نظم و ترتيب سوره ها

سوره هاى قرآن به روال ترتيب نزول نبوده بلكه آياتى هم كه در يك سوره جا داده شده نيز به ترتيب نزول نيست چه آن سوره هائى كه به يك باره نازل گشته ، مثل سوره 7 انعام چنان كه در مجمع البيان و بسيارى از كتابها، مفصل نوشته شده ، و چه سوره هائى كه تمامش در يك نوبت نازل نشده بلكه در چند نوبت و به مناسبت هاى گوناگون فرود آمده و بعدا مجموعه آنها بصورت يك سوره درآمده . علاوه بر اينها از دلائلى كه خداوند به دلم افكنده بر اثبات اين كه ترتيب آيات در سوره هاى قرآن به دستور پيغمبر (ص ) بوده اين است كه : با آن كه بعضى سوره ها مانند سوره 7 انعام همه اش در يك نوبت نازل گرديده و با اين كه بيشتر آياتى كه در يك سوره آورده شده بطور پراكنده فرو فرستاده شده ، و اختلافى نيست كه برخى آيات از جهت نزول بر بعضى ديگر پيشى دارند و ظاهرا ترتيب سوره ها از آيات به ترتيب نزولشان صورت نگرفته با اين حال به گونه اى تركيب يافته كه ميان آيات پشت سرهم نهاده شده در هر يك از سوره ها كمال بلاغت و فصاحت رعايت گرديده تا به آن حد كه خداوند متعال بندگان خود را به مبارزه با آن طلبيده و فرمود: ده سوره يا يك سوره از قرآن را بياوريد و با صراحت هشدار داده است :


لئن اجتعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذاالقران لاياتون بمثله و لو كان بعضه لبعض ظهيرا


بشر؛ كى و كجا قادر است جملات پراكنده اى را كه در مدت بيست و اندى سال در مورد احاك گوناكون نازل گردديده به آن سر حد اعجاز برساند كه انس و جن از هم آوردى آن ناتوان باشند؟!و انگشت عجز و حيرت به دندان بگزند، با اين حال آيا كسى مى تواند بگويد ترتيب و آراستگى معجزآساى آنها در سوره ها به فرمان خدا و پيامبرش نبوده . پس اى خردمندان بيدار باشيد و توجه داشته باشيد:


افلا يتدبرون القران ولوكان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا.

منبع:رساله قران هرگز تحریف نشده است

ترتيب آيات و سوره ها توقيفى است

ترتيب آيات و سوره ها توقيفى است

1- هر آن چه از پيامبر گرامى (ص ) رسيده از اخبار متواتره در فضائل سوره ها بنامهايشان بلكه در فضيلت پاره اى از آيات قرآن ، در نهادن هر آيه اى را در جايگاه ويژه اى به فرمان امين وحى جبرئيل بوده است .
2- اين كه بعضى سوره ها به برخى از حروف مقطعه آغاز گرديده و بعضى نه ، مثلا: سوره 2 بقره به الم . سوره 10 يونس به الر. سوره 13 الرعد بع المر. سوره 7 اعراف به المص . سوره 19 مريم به كهيعص . سوره 26 الشعرا به طسم . سوره 27 النمل به طس . سوره 40 المومن به حم . سوره 42 شورى به حمعسق . همچنين در چند سوره ديگر.

3- اين كه برخى سوره هاى ديگر با حروف مقطعه آغاز نگشته .
4- اين كه سوره (9) برائت به بسم الله الرحمن الرحيم آغاز نگرديده .
5- اين كه خداوند متعال فرموده (سورة انزلنا و فرضناها)

6- در سوره بقره 2 آيه 22 فرموده است :


و ان كنتم فى ريب مما انزلنا على عبدنا فتوا بسورة من مثله وادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين


7- در سوره 10 يونس آيه 38 فرموده :


ام يقولون افريه قل فاتوا بسورة مثله وادعوا من استعطعتم من دون الله ان كنتم صادقين


8- در سوره توبه آيه 88 فرموده است :


و اذا انزلت سورة ان امنوا بالله


هر گاه سوره اى از قرآن نازل گردد به آن كه ايمان آريد به خدا در سوره هود آيه 16 فرموده است :


ام يقولون افترايه قل فاتوا بعشر سور مفتريات وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين


هر كدام از اين چند آيه دلالت قطعى دارد بر اينكه اسكله بندى و تركيب سوره ها از چند آيه مشخص به فرمان لازم الاطاعه پيامبر اكرم (ص ) بوده ، و نشانگر آن است كه در دوران زندگانى پربار آن جناب ، پيش از آن كه وجود مقدسش به سراى جاودان بشتابد، سوره هاى قرآن نظم و ترتيبى داشته ، و اسامى آنها بر سر زبانها بود و مردم آنها را به آن نامها مى شناخته اند.امين الاسلام طبرسى در تفسير خود مجمع البيان و جارالله زمخشرى در كشاف و جلال الدين سيوطى در الاتقان فى علوم القرآن و دانشمندان بزرگوار ديگرى غير آنان ، از ابن عباس و سدى نقل كرده اند: كه ، فرموده خداى تعالى :


و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون .


آخرين آيه از كتاب آسمانى بود كه بر پيغمبر اكرم نازل شد، و جبرئيل به آن حضرت گفت آن را آيه 280 از سوره بقره قرار بده . و اين قول مثل اين كه اجماعى است ، و خلاف تنها در اين است كه بعد از نزول اين آيه رسول خدا (ص ) چه مدت زنده ماند. از ابن عباس نقل شده : بعد از نزول اين آيه آن جناب بيست و يك روز زنده بود، و ابن جريح گويد: نه شب ، و سعيد ابن جبير مقاتل گفته اند: هفت شب ، و زمخشرى گويد: گفته شده سه ساعت .من مى گويم : قرار دادن تمامى آيات قرآن در جايگاه خود به دستور خداوند متعال بوده اگر چه براى يكايك آنها در كتبى كه احاديث را گرد آورى نموده اند روايت جداگانه اى ذكر نشده باشد همچنين زيانى ندارد كه دو آيه در يك سوره باشند كه آيه اول بعد از آيه دوم نازل گرديده باشد.زمخشرى در تفسير كشاف در ابتداى سوره توبه گويد: اگر بپرسى چرا همانند سوره هاى ديگر اين سوره به آيه بسم الله الرحمن الرحيم آغاز نگشته ؟! گويم : سبب آن را ابن عباى از عثمان پرسيد، او پاسخ داد: شيوه پيامبر خدا چنان بود كه هر گاه سوره يا آيه اى بر او فرود مى آمد، به نويسندگان وحى مى فرمود: آن را در محلى كه فلان چيز و آن چيز ديگر ذكر مى شود جاى دهيد و تا آن جناب جان در بدن داشت براى ما بيان نفرمود آن را در كجا قرارش بدهيم .در مجمع البيان ، و اتقان نيز اين روايت آورده شده است .اين روايت بالا آشكارا دلالت دارد كه :
1- تركيب بندى سوره ها از آيات به فرمان پيغمبر صورت پذيرفته .
2- با سوره برائت آيه بسم الله نازل نگشته بود و گرنه آن را در آغاز آن سوره قرار مى داد.
3- يكصد و سيزده بار، در آغاز هر سوره اى كه بر پيغمبر فرود آمده بسم الله ..هم نازل گرديده است .مرحوم طبرسى در مجمع البيان ، و ديگران در تفاسير و كتابهاى حديث و سيره روايت كرده اند از بريده ، كه گفت : پيغمبر خدا (ص ) فرمود: سوره بقره ، و آل عمران را بياموزيد، زيرا روز رستاخيز آنها دو نور تابانند، و همانند دو قطعه ابر سپيد يا دو پرده يا دو صف پرندگان بال و پرگشاده نگهداشته ، بر بالاى سر آن كه آنها را ياد گرفته است سايه مى اندازند.
پس حديث به روشنى دلالت دارد بر اين كه اين دو سوره در دوران زندگى پيامبر خدا (ص ) ترتيب داده شده و دست بدست مى گشته ، و مردم آنها را به نام مى شناخته اند.سيوطى در كتاب اتقان و مفسرين از جمله طبرسى در سر آغاز سوره 11 هود روايت كرده اند كه ثعلبى به سند خود از اسحاق از ابوجحيفه نقل نموده : به پيامبر خدا (ص ) عرض شد: پيرى زود اثرش را در شما نمايان كرده است . فرمود: سوره هود و هم مانند آن پيرم كردند. و در حديث ديگر از انس گويد؟ در پاسخ ابوبكر پس از اين جمله فرمود: سوره 69 الحاقه و سوره 56 واقعه و سورة 78 النباء و سوره 88 غاشيه . مرحوم طبرسى در ديباچه مجمع البان  در فن چهارم گويد: در خبرى كه از پيامبر خدا (ص ) شايع است آمده كه ، آن حضرت فرمود: به جاى تورات هفت سوره طولانى ، و بجاى انجيل سوره هاى مثانى و به جاى زبور سوره مئين به من داده شد، و سوره هاى مفصل را هم علاوه !(كه با آنها بر پيامبران ديگر برترى يافتم .

منبع: رساله قران هرگز تعریف نشده است.

چرا مى گوئيم قرآن تحريف نشده

چرا مى گوئيم قرآن تحريف نشده

تو اى خواننده گرامى بايد توجه كنى كه قطعا سخن درست محكم و استوارى كه به دلائل قطعى از عقلى و نقلى مسلم و روشن شده اين عقيده است كه هر آن چه از قرآن كريم در دسترس مردم هست تمامش چيزهائى است كه خداوند بلند مرتبه بر پيامبرش آخرين برانگيختگان ، حضرت محمد بن عبدالله (ص ) فرو فرستاده ، و هيچگونه كم و زيادى در آن نشده و دليل اين عقيده اين است كه :
1- اندازه سوره هاى قرآن كه يكصد و چهارده تاست بدون ترديد از دوران خود رسول خدا (ص ) تا كنون تغيير نيافته است .
2- ترتيب و در جاى خود قرار دادن آيات و سوره ها، به دستور شارع مقدس بوده كه كسى حق چون و چرا در آن را ندارد، و يقينا به دستور پيامبر (ص ) بوده و همانگونه كه جبرئيل امين وحى خدا به فرمان پروردگارش به او خبر داده ، تنظيم گرديده است .
3- در زمان زندگى پيامبر خدا پيش از آن كه جهان فانى را بدرود گويد مردم سوره ها را با نامهاى ويژه شان مى شناختند.
4- سرح ريزى حروف و علائم ، و صورت سازى خطوط در قرآن مجيد طبق همان طرحى است كه از نوشته هاى نويسندگان وحى در دوره پيامبر نمونه بردارى شده است .
5- علت آن كه در آغاز نهمين سوره قرآن برائت آية بسم الله الرحمن الرحيم نوشته نشده ، آن است كه : چنانكه با يكصد و سيزده سوره ديگر غير آن يكباره نازل شده با اين سوره نازل نگرديده است .
6- بسم الله الرحمن الرحيم جزء هر سوره است همانگونه كه جزء آيه اى از سوره 27 نمل مى باشد.
7- اخبار و آثارى كه گوياى آن است كه عده زيادى از ياران پيغمبر در دوران آن حضرت يا بعد از درگذشت آن بزرگوار قرآن را گرد آورده اند مانند آن كه گويند: در دوره خلافت ابوبكر آيات پراكنده قرآن جمع آورى شده مقصود آن نيست كه آنان آيات را در سوره ها مرتب نمودند.در مورد ترتيب سوره ها نيز بزودى به تحقيق خواهيم پرداخت . همه اين مطالب را كه ياد آور شديم عقيده اهل تحقيق از دانشمندان پيرو ائمه اطهار است كه بهشت خداجايگاهشان باد و جز آنان برخى از علماء اهل تسنن نيز به آن معتقد مى باشند و هر كه عقيده اى بر خلاف آن را برگزيده بدون بصيرت بوده و سخن بيهوده اى گفته و به كوره راهى گام نهاده است . لازم به تذكر است اگر مى خواستم در هر يك از عناوين فوق همه دلائل آن را مفصلا يادآورى نمائيم و بطلان گفته مخالف را بياوريم نوشته ما به درازا مى كشيد، و سخن روياروى ما پراكنده مى گشت و گرفتارى ما افزون مى گشت ، بدين جهت مختصرى از دلايل هر يك از آن عناوين را مى آوريم و به خواست خدا براى آن كه در قفسه سينه دلى سالم دارد بسنده خواهد بود.

منبع: رساله قران هرگز تعریف نشده است

قطره نطفه تا مقام تنزل قرآن

یک قطره نطفه به مقامی میرسد که قرآن در وی تنزل می یابد

ز قرآن و ز آيتهاى قدرش   ببين اين خاك زاد و شرح صدرش 
تبارك صنع صورت آفرينى   چه صورت ساخت از ماء مهينى  
از اين حبه كه رويانيد از اين گل   در او قرآن شود يكباره نازل
 

مراد از ((آيت هاى قدرش )) دو آيه اول سوره قدر و سوره دخان است كه ((انا انزلناه فى ليلة القدر)) ((انا انزلناه فى ليلة مباركة .))
مراد از ((خاك زاد)) جسمانية الحدوث بودن انسان است در قوس صعود است ، كه در جاى خود مورد بحث واقع مى شود.
شرح ابيات اوائل باب يازدهم در شرح ابيات مقام ما بكار آيد. فراجع .
از بنيه محمديه (صلى الله عليه و آله و سلم ) تعبير به ((شرح صدر)) نيز شده است ، مقام قلب مقام شهود حقايق اشيا به نحو تميير و تفصيل است كه بعد از مقام روح است ، كه مقام روح مقام لف و جمع است و امتياز منتفى است . بدان كه روح در اصطلاح عارف را، به عرف حكماى مشاء عقل بسيط، و به تعبير ديگر، علم بسيط مى نامند؛ كه اين عقل و علم بسيط را مبداء و فياض علوم تفصيلى مى دانند؛ و از آن تعبير به ملكه بسيطه نيز مى نمايند، اما قلب را اقسام خمسه است از قلب نفسى كه مختص به نفس است نه قلب حقيقى ؛ و قلب حقيقى متولد از مشيمه جمعيت نفس ؛ و قلب متولد از مشيمه روح ، يعنى قلب قابل تجلى وجودى باطنى ؛ و قلب جامع مسخر بين حضرتين ؛ و قلب احدى جمعى ، كه قلب تقى نقى احدى جمعى محمدى (صلى الله عليه و آله و سلم ) نام برده شده است .
(مصباح الانس ص 22 - 21).
جناب محقق قيصرى در شرح ديباچه فصوص الحكم گويد: الانسان انما يكون صاحب القلب اذا تجلى له الغيب و انكشف له السر و ظهر عنده حقيقة الامر و تحقق بالانوار الالهية و تقلب فى الاطوار الربوبية لان المرتبة القلبية هى الولادة الثانية المشار اليها بقول عيسى (عليه السلام ) لن يلج ملكوت السموات و الارض من لم يولد مرتين .
پس از حبه و نطفه برخاسته از متن طبيعت و ماده تاريك ، خداوند فالق قلبى شكافت و شكوفا نمود كه قلب تقى نقى احدى جمعى محمدى (صلى الله عليه و آله و سلم ) شد و قابليت و ظرفيت آن را يافت كه قرآن بيكران يعنى عصاره حقايق بى كران جهان هستى در او كه مخاطب به ((الم نشرح لك صدرك )) است به طور نزول دفعى و يكبارگى نازل شده است ، نزل به الروح الامين على قلبك . و منزل فيه و منزله اليه در حقيقت يكى است و منزل فيه صدر مشروح آن جناب است كه ((الم نشرح لك صدرك )) آمده است .
پس منزله فيه ، در حقيقت و واقع قلب آن حضرت است ، و مُنْزل فيه به لحاظى در مُنْزل اليه است ، و هر دو وعاى منزل فيه اند؛ چنانكه هر انسان عنصرى نسبت وعاى علمش ، هنگام تلقى معانى ، با وعاى زمان او چنين است ، فافهم . (در مباحث آينده بيشتر شرح مى گردد.) از فص فاطمى بشنو:
ليلة القدر هى بنية الانسان الكامل اءى القلب الذى هو عرش الرحمن و هو اءوسع القلوب ، قوله سبحانه : ((نزل به الروح الامين على قلبك ))، و قوله تعالى شاءنه :
((انا انزلناه فى ليلة المباركة )) و هو الصدر المشروح ، قوله عز من قائل : ((اءلم نشرح لك صدرك )) فليلة القدر هى صدر الخاتم اى البنية المحمدية ، و القدر هو عظم منزلته و خطره و شرفه صلوات الله و سلامه عليه ، و هذا الصدر ينبغى ان يكون منزلا فيه و منزلا اليه و قابلا و حاملا، قوله جل و على :
((انا سنلقى عليك قولا ثقيلا))؛ و جملة الامر ان القرآن الكريم انزل دفعة فى ليلة القدر المباركة الزمانيه فى ليلة القدر المباركة الختمية التى هى صدر سيدنا محمد رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اقراء وارقه .

منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی

علم حروف و حروف مقطعه قرآن

علم حروف و حروف مقطعه قرآن

چو عجز از حمل اين قول ثقيل است الف الله و لامش جبرئيل است
محمد را بود ميمش اشارت الف و لام و ميم اندر عبارت


ابيات فوق نمونه ديگرى از اشارات به اسرار و كنوز حروف مقطعه قرآن است كه اگر قول سابق بر آن بر شما سنگين آيد و در پذيرش آن دچار مشكل مى شويد زيرا كه آن را ذوق و چشيدن لازم است ؛ مى توانيم به بيان اين ابيات در فهم رموز قرآنى توجه داشته باشيم و اين اشارت در روايات نيز آمده است و آن اينكه :
در ((الم )) ((الف )) براى ذات اقدس الله تعالى و ((لام )) براى جبرئيل و ((ميم )) اشارت به حضرت خاتم انبيا محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم ) باشد. الله تعالى دهنده است و جبرئيل واسطه ، و جناب خاتم (صلى الله عليه و آله و سلم ) گيرنده است .
در معناى ((الم )) در كتب تفسيرى و جوامع روايى ، روايت فراوانى نقل شده است .
در تفسير خلاصة المنهج آمده است : ((نزد اكثر مفسران الف اشاره به ((انا)) و لام به ((الله )) و ميم به ((اعلم )) يعنى منم خدايى كه داناتر از همه ام و يا الف اشاره است به ((الله )) و لام به ((جبرئيل )) و ميم به ((محمد)) يعنى حق تعالى قرآن را به واسطه جبرئيل به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرستاد.))
(ج 1 ذيل سوره بقره )
در تفسير الميزان ج 18 ص 7 از ابن عباس نقل شد كه : اءن الالف اشارة الى الله و اللام الى جبرئيل و الميم الى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ).
به معانى حروف مقطعه و دلالت آنها بر اسماء الله به معانى الاخبار و بحارالانوار مراجعه بفرماييد.
در رموز كنوز مولايم چنين آمده است : ((الم ، سه حرف است به عدد جيم كه چو جانست (حرف جسم و عدد اوست چه جان - بيت 5) و هر يك سه حرف ست كه ميم مسرورى ، و آن دوى ديگر ملفوظى اند.
الم ، الله و جبرئيل و محمد است . اءنا اءنزلناه فى ليلة القدر (قرآن كريم - سوره قدر - آيه 2)
نزل به الروح الامين على قلبك (قرآن كريم - سوره شعراء - آيه 195.)
الف اءحد است كه آمر است ، لام عقل فعال است كه موتمر و واسطه در فيض است ، ميم مظهر جميع حروف تكوينى و تدوينى است كه سراج منير است . قلب لام الف است ، و آخر لام ميم ، بلكه قلب ميم هم الف است فتبصر.
آن كه فرمود: ((سه حرف است به عدد جيم ...)) چون در دائره ابجدى حرف ((ج )) سه است كه ((ا = 1، و ب = 2، و ج = 3...))
و آنكه فرمود: ((هر يك سه حرف است ...)) چون ((الم )) هر حرف آن به سه حرف تلفظ مى شود ((الف )) ((لام )) ((ميم )). و هر حرفى از حروف كه به سه حرف تلفظ مى شود، اگر حرف اول آن با حرف آخر آن يكى باشد آن را ((مسرورى )) گويند مثل ((ميم ))، و اگر غير آن باشد آن را ((ملفوظى )) نامند مثل ((الف )) و ((لام )).
مراد از عقل فعل همان جبرئيل است كه واسطه در وحى است ، و مراد از ((ميم مظهر جمعى حروف تكوينى و تدوينى ...)) جناب خاتم است كه در قرآن به سراج منير و اوصاف ديگر از او نام برده شده است كه انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الى الله باذنه و سراجا منيرا. (فتح /8)
آنكه فرمود: ((قلب لام الف است )) روشن است كه ((ل ا م )) كه الف در وسط و قلب آن جاى دارد، و به معنى الله است و بلكه در قلب ميم هم الف است زيرا كه ((م يا م )) كه الف در ((يا)) در وسط ميم باشد و آن هم الله است كه پس وحدت عددى نشود بلكه هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن مى باشد. و او حق صمدى است كه جا براى كثرت و وحدت عددى نيست . فتدبر.
از صفى رحمة الله در تفسيرش بشنو:


از الف كرد ابتدا و ز لام و ميم تا ز حادث راه يابى بر قديم
اين اشارت بر سه رتبه است از وجود گر مراتب را شناسى با شهود
اول الله است و ثانى جبرئيل عقل فعال اوست از روى دليل
منتهى باشد محمد در نمود زان كه دارد جامعيت در وجود

منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی

رابطه حروف مقطعه قرآن با نحوه انزال قرآن

رابطه حروف مقطعه قرآن با نحوه انزال قرآن

پس قرآن را گوش دل جناب خاتم از راه دور بصورت حروف مقطعه مى شنيد و سپس همان حروف مقطعه مى آمد در مقام تنزيل و به صورت سوره اى تمثل مى يافت و گويا آن متن شرح مى شد. و نمونه آن را در مرتبه نازله در حالات خودمان هم مى توانيم بيابيم ، جناب عين القضاة الهمدانى در زبدة الحقايق گويد كه ورثه بودن علما مر انبيا و پيامبر اكرم به آن است كه آنچه آنها چشيده اند و يافته اند، وارثانشان نيز در مرتبه نازله بيابند وگرنه با كتاب ورق زدن ورثه نمى شوند، بلكه همانگونه كه آنها بى كتاب مى گرفتند اينان هم بى كتاب بگيرند، البته اگر اهليت ذوق و شهود را پيدا كنيم كه ((ان الذين قالوا ربنا الله )). چه بسا نچشيده ها بر اين قول اعتراض نمايند كه حق دارند زيرا يا بايد از باب اصول موضوعه و حسن ظن به گوينده قبول نمايد، و يا خودش راه افتد و بيابد و بچشد.

منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی

قران

انسان قرآنى باش

روزى درب منزل را زدند، در را باز كردم ، ديدم جوانى است ، گفت حاج آقا دستور العملى بفرماييد:
گفتم : اولا انسانى قرآنى باش و ثانيا استقامت داشته باش .
گفت : باز هم بفرماييد:
گفتم : تو برو همان اولى را انجام بده !!

منبع:صراط سلوك ، ص 33


استاد خدا باشد

يكى از اسماء قرآن ذكر است ، ذكر همان قرآن است ، البته دقت شود چطور براى درس وقف معين مى كنيد براى قرآن هم همينطور باشد، يك درس ‍ قرآن را قرار دهيد. در پيشگاهش به درس بنشينيد استاد هم خدا باشد!

منبع:صراط سلوك ، ص 34

قرآن حكيم است

قرآن حكيم است

انسان كامل بايد در قرآن و انسان تعقل كند، قرآن را سفره پرنعمت رحمت رحيميه الهى و وقف خاص انسان يابد، هم آن را بى پايان يابد كه كتاب الله است .
چرا كه قرآن حروف آن اسرار، كلمات آن جوامع كلم ، آيات آن خزائن ، سوره هاى آن مدائن حكم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحيم وقف خاص مخلوق فى احسن تقويم واقف آن رحمن و موقوف عليه آن انسان است .
قرآن حكيم است و آيات او حكمت و حكمت بهشت است و درجات بهشت به عدد آيات قرآنند و جايى كه حكمت اندوخته است شهر بهشت است و ولايت در اين شهر آرى ولايت بهشت است ، ولايت زبان قرآن است ، ولايت معيار و مكيال انسان سنج است و ميزان تقويم و تقدير ارزش انسانهاست . پس هر كس صحيفه وجود خود را مطالعه كند كه تا چه پايه قرآن است .يعنى مدينه حكمت و شهر بهشت است .

تحدی

علامه عارف:

قرآن به نظم طبيعى و سياق عادى عربى مبين
بدون اعمال اصطلاحات صناعى با اعلام تحدى به حدى و به نحوىنازل شده است تا هيچ كس در كنار اين سفره الهى بى طعمه نماند.
قرآن را به صورت طبيعى و سياق عادى عربى مبين ، بدون اعمال اصطلاحات صناعى ، با اعلام تحدى طورى نازل فرموده است تا خامل و نبيه ، و عامى و فقيه ، و بدوى و مدنى ، هر يك به مراتب خود از آن بهره برند و هيچ كس در كنار اين سفره الهى بى طعمه نماند؛ چنانكه تعيين اوقات را به امارات طبيعى - اعنى امر واقعى حقيقى تكوينى - ارجاع فرموده است نه صناعى تا همه كس را بكار آيد، و در عين حال به تعبيرى تاديه كرده است كه معجز هر ذى فن يكفن در صناعت است . فرمود: يسئلونك عن الاهله قل هى مواقيت للناس و الحج ، لذا از عترت مروى است كه الصوم للرويه و الفطر للرويه . مفاد آيه اينكه ترا از هلال پرسند، بگو هلال ميزان اوقات براى مردم است و حج . و فرمود: وكلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر ثم اتموا الصيام الى الليل . و ملاك را صبح صادق قرار داده است كه تشخيص آن براى همه ميسور است ، چنانكه از يتبين مستفاد و روايات اهل بيت عصمت و وحى بدان ماثور است ، و تفصيل آن در دروس معرفت وقت و قبله راقم مسطور است . و فرمود:
اقم الصلوه لدلوك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر كان مشهودا . اين كريمه ناطق مواقيت پنجگانه صلوات يوميه است كه از زوال شمس از كبد سماء تا انتصاف ليل ظهرين و عشائين را است ، و فجر صلوه صبح را. و فرمود: و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و الحر . و فرمود:
هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب .

منبع:انسان و قران

قران


رعايت حدود قرآن

آقاى الهى قمشه اى استاد ما كه حقّا خودش را خوب ادب كرده بود، بد دهن نبود، گاهى از اين عارف نماها و درويش مسلكها ناراحت كه مى شد، مى گفت : اين ((خواهر نامردها! اين موپرستها و بوقعلى شاها و... )) كار را خراب كرده اند!

بله آقا اين علوم استاد مى خواهد، درس خواندن لازم دارد. من يك موقعى از يكى از خيابانهاى تهران عبور مى كردم ، آقايى جلو آمد و گفت : جناب شيخ ، چند تا سؤ ال قرآنى دارم آيا جواب مى دهيد؟ گفتم : ايستادن كه صلاح نيست ، در حال راه رفتن حاضرم آن چه مى دانم بگويم ! شروع كرد به خواندن چند آيه از قرآن امّا با غلطهاى بى شمار و فاحش ! گفتم : آقاى عزيز آيات را صحيح نخوانديد، صحيح آن اين است كه من مى خوانم ! بلافاصله با حالت خاصى پرسيد: آقا ما الان كجا هستيم ؟! گفتم در فلان خيابان ! گفت : منظورم اين است كه در كدام منطقه جهان و در چه شهرى هستيم ؟! گفتم : يعنى چه ؟ خوب معلوم است در ايران و در تهران هستيم !! گفت : حالا اگر بگوييم : طهران يا تاهران فرقى مى كند؟ چه فرقى در واقع ايجاد مى شود؟ حالا آيات قرآن را هرگونه بخوانيم چه فرقى مى كند! گفتم : نه آقاى عزيز، الفاظ و معانى حدود خاصى دارند كه بايد آنها را رعايت كرد و چنين نيست كه شما مى گوييد.

 در محضر استاد، ص 28 - 27.

مرد روستايى حافظ قرآن

آسيد مهدى قاضى ، آقازاده آقاى قاضى بزرگ استاد علامه طباطبايى مى فرمود: كه يك مرد روستايى بى سواد، شبى در امامزاده داوود تهران خوابيد و در خواب ديد كه به او مى گويند: نوشته هاى روى ديوارها را بخوان ، گفت : نمى دانم ، گفتند: بخوان ! صبح كه از خواب برخاست ، ديد قرآن را حفظ است ! در آن عوالم ، نمى دانيم چه خبر است . نابينايى كه قرآن را از حفظ مى خواند، در جواب كسانى كه به دروغ به او گفتند، اين آيه كه مى خوانى در قرآن نيست ، كتاب قرآن را برداشت و با انگشت آيه را نشان داد و گفت : مگر كورى ؟ نمى بينى ؟!

در محضر استاد، ص 46.

قرآن را حفظ كنيد

استاد فرمودند: دو تا طلبه آمدند پيش من ، يكى گفت : آقا من دارم ديوان شعر شما را حفظ مى كنم و يك مقدارى را هم حفظ كرده ام . به او گفتم برو قرآن حفظ كن ، حفظ كردن ديوان چه فايده اى دارد؟ گفت : چشم 

در محضر استاد، ص 97.