تاثير خاص شب و ويژگى هاى ثلث آخر شب

تاثير خاص شب و ويژگى هاى ثلث آخر شب

قدر شب را بدان كه بزرگ ترين نزول و شريفترين عروج در شب بوده است، اما نزول- انا انزلناه فى ليله القدر (سوره قدر - آيه (1)). ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم و اما عروج ؛ سبحانه الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله (سوره اسرى - آيه 1) پيراسته باد خدايى كه در شب بنده اش را از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه اطراف آن را مبارك كرديم سير داد.
در روز مشغله و آمد و شد و اسباب انصراف انسان بسيار است به خلاف شب كه هنگام آرامش قوله سبحانه: انا سنقلى عليك قولا ثقيلا ان ناشئه اليل هى اشد وطئا و اقوم قيلا ان لك فى النهار سبحا طويلا. (مزمل ، آيه 73) لذا اذكار و اوراد و خلوت را در شب تاثيرى خاص است كه در روز نيست. به خصوص در ثلث آخر ليل كه هوا تصفيه شده و با روح بخارى مزاج انسان مسانخ است و بدن هم از خستگى بدر آمده است و انفعالات و تمثلات و مكاشفات زودتر و بهتر و قوى تر روى مى آورند و من الليل فتهجد بى نافله عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا.
تهجد (شب بيدارى)

اگر دستور العمل مى خواهى مگر اين آيه را تلاوت نكرده اى؟

و من الليل فتهجد بى نافله عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا (اسراء / 82)

و مگر نشنيده اى؟

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند (حافظ)

و مگر برايت نخوانده ام؟

در خلوت شبهاى تارت مى توانى آرى به كف سرچشمه آب بقاء را (ديوان نگارنده)

خلاصه مرد سحر باش كه:

صمت و جوع و سهر و خلوت و ذكر به دوام ناتمامان جهان را كند اين پنج تمام.

منبع: نامه ها برنامه ها

معراج عروج به کرات نیست

معراج عروج به کرات نیست

معراج ولوج به ملكوت است نه عروج به كرات، صلوه معراج مؤمن است و مصلى با خدايش در مناجات است. رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: المصلى يناجى ربه.

منبع: نامه ها بر نامه ها

وضو از چشمه عشق

وضو از چشمه عشق

وضو كه از چشمه عشق گرفته شود زنگار را مى زدايد. از اينكه وضوء به چهار عضو سر و رو و دست و پا اختصاص يافت اين است كه ايزد تعالى چون نماز را واجب كرد نخواست كه بندگان وى آلوده به خدمت  آيند، ايشان را فرمود وضوء كنند و با اين چهار عضو مخصوص كرد زيرا كه آدم اول روى به درخت گندم كرد و به پاى برفت و به دست از درخت گندم باز كرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد، ايزد عز اسمه بفرمود اين چهار عضو گناه كار را به گاه خدمت بشستن و مسح كردن تطهير كنند. اين داستان بيان حال آدم و آدمى زاد است و همانند آن در آيات و روايات بسيار است الحمدلله كه مولاى مكرم خود اهل اشارت  است. نكته اى كه در اين بيت بايد بدان اهميت داد اين است كه گفت: من هماندم كه از چشمه عشق وضو ساختم، يكسره بر هر چه كه هست چار تكبير زدم. يعنى از چشمه عشق وضو ساختن همان و چار تكبير زدن همان. نظير بيت ديگرش:

عاشق آندم كه بدام سر زلف  تو فتاد

گفت  كز بند غم و غصه نجاتم دادند

يعنى به دام سر زلف افتادن همان و از بند غم و غصه نجات يافتن همان. پس ديده بصيرت  آدمى را حجابى جز غبار كدورت نفس نيست و همين كه در چشمه عشق پاك شد ديده بر آن پاك  انداخت اعنى تا اين را ببرد آن را بديد.

منبع: نامه ها بر نامه ها

مراقبت

مراقبت

در توحید باید مراقبت را تقویت کرد مراقبت تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته می شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آنست. مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است. حدیث نفس مزاحم با مراقبت است. این سخن دل نشین امام صادق- علیه السلام- را باید بر دل نشاند: القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیرالله، حافظ به این حدیث در این بیت نظر دارد:


پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

منبع: نامه ها برنامه ها

 

رهزن

رهزن

هركس در هر پايه اى كه هست  اگر رهزن است ارزش پشيزى ناچيز ندارد، بى پرده بگويم: مگسانند گرد شيرينى.

منبع: نامه ها برنامه ها

اعتدال داشتن

اعتدال داشتن

شكم تهى رهزن شود چنان كه آكنده آن كه سير گرسنه ديدار نمى شود، و سيراب تشنه دلدار نگردد. ميانه روى مايه بلند پايگى و ارجمندى و نيكبختى است. آنچه را كه داور خرد دستور داد بجاى آر و پاسخ درست براى پرسش خدايت فراهم كن.

منبع: نامه ها بر نامه ها

با خود چه می بریم؟

با خود چه می بریم؟

همه مى روند و نمى دانند با خود چه مى برند، خنك آن كه دفتر هستيش را بگشود و از روزنامه كارهايش آگاه شد. و چون هر كسى كشته چند ساله زندگيش هست، دل مردگان از مرگ هراس دارند و از كشتزار خود بيزارند، و زنده دلان از كشت خود سپاسگزارند و به پروردگار خود اميدوار. 

منبع: نامه ها برنامه ها

راز را پوشیده دار

راز را پوشیده دار

راز را بايد پوشيده داشت كه در آشكارا شدنش دردسر دراز است. راهرو بايد چنان رند باشد كه رندان را به بازى گيرد، و بدانسان جا گرفته و سنگين كه سبكساران و سبكسران سر خويش گيرند و راه خود در پيش كه راز دارى پيشه دوستان خدا است.

چاره اى جز زيستن با مردم و راهى جز ساختن با آنان نيست، ولى دل را به دست  دلدارده و آزاد باش و سر را به پاى دوست  نه و شاد باش. ديده به درگاهش بدار تا چشم روشنتت روشن تر شود، و دست اميد به پيشگاهش بر تا جان خرمت خرم تر گردد.

منبع: نامه ها برنامه ها

دستورالعملی سلوکی

دستورالعملی سلوکی

شيخ بهائى رحمة الله عليه در كتاب  نفيسش موسوم به اربعين حديثى از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه شخصى به نام شيبه هذلى نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى رسول خدا من پير شده ام و سن من بالا رفته است و مرا توانايى به عمل نماز و روزه و حج و جهاد كه خود را بدانها عادت  داده ام نمانده است، پس اى رسول الله دستورى سبك يادم ده تا خداى مرا از آن بهره رساند. پيغمبر فرمود: گفتارت را دوباره بازگو كن. شيبه سه بار سخنش را بازگو كرد.

رسول خدا گفت: در گرداگرد تو درخت و كلوخى نيست مگر اين كه از رحمت تو به گريه افتاد. چون نماز صبح را گذاردى ده بار بگو: (سبحان الله العظم و بحمده و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم)

كه البته خداى عزوجل ترا به گفتن آن از كورى و ديوانگى و بيمارى خوره و تنگدستى و نادارى و رنج پيرى نگاه مى دارد. شيبه گفت: اى رسول خدا اين از براى دنياى من است، از براى آخرت چه بايد كرد؟

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: بعد از هر نماز مى گويى: ( اللهم اهدنى من عندك، و أفض على من فضلك، و انشر على من رحمتك و أنزل على من بركاتك)

شيبه اين كلمات را بگرفت و برفت. پس رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: اگر بدين دستور عمل كند و به عمد آن را ترك نگويد درهاى هشتگانه بهشت برويش گشوده شود از هر كدام كه خواهد داخل بهشت شود.

منبع: نامه ها برنامه ها

کام دل

کام دل

پيمانت را با خدا و پيمبر سخت  استوار كن، و از ته دل بگو خدايا آمدم، گر كام تو برنيامد آنگه گله كن.

منبع: نامه ها برنامه ها

دائم الوضو بودن

دائم الوضو بودن

درباب  سيزدهم و باب  بيستم ارشاد القلوب  ديلمى آمده است  كه  قال النبى صلى الله عليه و آله: يقول الله تعالى: من أحدث  و لم يتوضأ فقد جفانى , و من أحدث  و توضأ و لم يصل ركعتين فقد جفانى , و من صلى ركعتين و لم يدعنى فقد جفانى , و من أحدث  و توضأ و صلى ركعتين و دعانى فلم أجبه فى ما يسأل من أمر دينه و دنياه فقد جفوته و لست  برب  جاف.

حالا كه در اين عمل سهل رخيص چنين نتيجه عظيم نفيس است خوشا حال آن كه از علو همت  خود بعد از اداى اين دستور از حق تعالى مطلبى بخواهد كه آن را زوال و نفاد نباشد، أعنى حلاوت ذكر و لذت  لقاء و شرف حضور بخواهد و زبان حالش اين باشد كه :

ما از تو نداريم به غير از تو تمنا

حلوا به كسى ده كه محبت نچشيده است

منبع: نامه ها برنامه ها

پرونده اعمال

پرونده اعمال

همه مى روند و نمى دانند با خود چه مى برند، خنك  آن كه دفتر هستيش را بگشود و از روزنامه كارهايش آگاه شد. و چون هر كسى كشته چند ساله زندگيش هست، دل مردگان از مرگ هراس دارند و از كشتزار خود بيزارند، و زنده دلان از كشت خود سپاسگزارند و به پروردگار خود اميدوار. انديشه شب جان را نيرو و پرتو دهد و نماز شب به مينو كشاند. در بندگى بايد نيك استوار و پايدار بود تا همه كارها و گفتارها جز نيايش و ستايش دادار نبود كه بى رنج گنج بدست نيايد.

منبع: نامه ها بر نامه ها

رازداری

رازداری

راز را بايد پوشيده داشت كه در آشكارا شدنش دردسر دراز است. راهرو بايد چنان رند باشد كه رندان را به بازى گيرد، و بدانسان جا گرفته و سنگين كه سبكساران و سبكسران سر خويش گيرند و راه خود در پيش كه راز دارى پيشه دوستان خدا است.

منبع: نامه ها بر نامه ها

هر که درد دارد

هر که درد دارد

هر كه درد دارد روزها كوكو مى كند و شب ها هوهو . گاهى در نماز و نياز است و گاهى در سوز و گداز.  در اين شب  آدينه 24 / 2 / 1350 ه.ش كه در قم با شما گفتگو مى كنم در هنگام نوشتن نامه گفتم:

اى آن كه بجز تو نام هستى نبود

ما را به درت  دراز دستى نبود

سرمست  زجام باده مهر توايم

مستى بود اين و باز مستى نبود

منبع: نامه ها بر نامه ها

اسرار عجیب عالم

اسرار عجیب عالم 

خواجه آگاه است كه عدد اربعين در تكميل ناقصان دخلى عظيم دارد، چه در عالم اسرارى عجيب است. مثلا اولواالعزم پنج تن و اصحاب  كساء پنج تن، وانگهى هر يك خامس اصحاب  كساء، و نماز واجب شبانه روز در پنج وقت، آرى  (الارواح جنود مجندة).

منبع: نامه ها برنامه ها

 

شعری از دیوان اشعار

شعری از دیوان اشعار

در ماه مبارك رمضان كه شرف حضور داشتم گفتم:

دارم هوس وصالت اى دوست

دائم منم و خيالت اى دوست

اين مرغ ز جالها رهيده

افتاده عجب به جالت اى دوست

رندى چو مرا بديد اينحال

گفتا كه خوشا به حالت اى دوست

در جال فتاده اى وليكن

پرواز دهند و بالت اى دوست

پرواز برون ز حد احصا

آنى چو هزار سالت اى دوست

ديده به اميد اين نويدش

دارم به ره نوالت اى دوست

در خواب روم مگر كه بينم

با چشم دگر جمالت اى دوست

در وصف تو هر كه را كه ديدم

مات تو بده است و لالت اى دوست

اى آن كه فرشتگان رحمت

رسمى بود از خيالت اى دوست

اى آن كه مجره هست و بيضا

تصوير ز خط و خالت اى دوست

اى آن كه زمين و آسمانها

ظلى بود از ظلالت اى دوست

اى نور روان و ديدگانم

هرگز نبود زوالت اى دوست

در آيينه دل حسن نه

عكس رخ بى مثالت اى دوست

منبع: نامه ها برنامه ها

مقام آمنین

مقام آمنین

آمنين به ياد خدا آرميده اند  الا بذكر الله تطمئن القلوب، و در سنگر استوار لا اله الا الله كه مأمن الهى است  ايمن اند،  كلمة لا اله الا الله حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى.

منبع: نامه ها بر نامه ها

حقیقت شفاعت

حقیقت شفاعت

شفاعت را باید از اینجا باخود ببرید و به آنقدر که با انسان کامل یعنی امام عصر(عج) سنخیت دارید به همان اندازه ازشفاعت بهره مندید و باقرآن وعترت پیوسته اید

📕نامه ها برنامه ها

خانه دوست

خانه دوست

ندانم چه کسی به در خانه دوست رفت و ناامید برگشت؟
چه کسی سوز دلش به التهاب آمد و بردالیقین عشق، التهابش را فرو ننشاند؟
در به روی همه باز است و دربان ندارد، تعیین وقت لازم نیست، هیچ عنوان و رسم نمی‌خواهد. سعی کن که اول دل بگوید و آنگاه زبان.

ای من فدای آن که دلش با زبان یکی است.

منبع: نامه‌ها و برنامه‌ها

نعمت بیداری

نعمت بیداری

برادرم! نعمت بیداری روزی هر بی سر و پا نمی شود.این پیک کوی وفا با هر دلی آشنا نمی گردد. هر مشامی این نسیم صبا را بویا نمی شود. هر زبانی به ذکر آن گویا نمی گردد. بیداری، می تلخ وش است. با هرکامی سازگار و گوارا نیست، چه ام الخبائث است هر که آن را نوشیده است، بلکه اندکی از آن چشیده است از مشتهیات نفسانی حتی از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست کشیده است.

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذاری

منبع: نامه هابرنامه ها

دل مردگان و زنده دلان

دل مردگان و زنده دلان

دل مردگان از مرگ هراس دارند و از كشتزاره خود بيزارند ، و زنده دلان از كشت خود سپاسگذارند و به پروردگار خود اميد وار، انديشه شب جان را نيرو و پرتو دهد و نماز شب به مينو كشاند.

منبع: نامه ها برنامه ها

 

اختصاص وضو به چهار عضو

اختصاص وضو به چهار عضو

وضو که از چشمه ی عشق گرفته شود زنگار را می زداید. ( علت) اینکه وضو به چهار عضو سر ، رو ، دست و پا اختصاص یافت ، این است که ایزد تعالی چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وی آلوده به خدمت آیند. ایشان را فرمود وضو کنند و به این چهار عضو مخصوص کرد. زیرا که آدم اول روی به درخت گندم کرد. به پای برفت . به دست از درخت باز کرد.بر سر نهاد و بر حوا آورد. ایزد تعالی بفرمود این چهار عضو گنهکار را به گاه خدمت بشستن و مسح کردن تطهیر کنند.
این داستان بیان حال آدم و آدمی زاد است و همانند آن در آیات و روایات بسیار است.

من هماندم که وضوساختم ازچشمه عشق چهارتکبیرزدم یکسره برهرچه که هست

از چشمه ی عشق وضو ساختن همان و چهار تکبیر زدن همان.

نظیر بیت دیگرش:

عاشق آن دم که به دام سر زلف تو فتاد
گفت کز بند غم و غصه نجاتم دادند

یعنی به دام زلف افتادن همان و از بند غم و غصه نجات یافتن همان. پس دیده ی بصیرت آدمی را حجابی جز حجاب کدورت نفس نیست و همین که در چشمه ی عشق پاک شد دیده بر آن پاک انداخت. اعنی تا این را ببرد آن را بدید.


منبع : نامه ها و برنامه ها

شکار دنیا شده ایم

شکار دنیا شده ایم!

آقاى عزيز پير و جوان روزگار ما شكار دنيا شده اند يعنى دنيا زده اند ظهر الفساد فى البر و البحر  جوان گويد تا پير شوم , پير هم كه سرمايه به رايگان از كف داده است در جوانى كارى نكرده است و در پيرى هم از او كارى نيايد كه پير پير است گرچه شير بود . خود را باش . نظر آقا در توحيد بايد خيلى بلند باشد كه توحيد نه فقط يكى گفتن است بلكه يكى ديدن است بكوش تا درجه درجه به علم اليقين بلكه به عين اليقين بلكه به حق اليقين بيابى كه او است  و او است.

دم چو فرو رفت  هاست  هوست  چون بيرون رود

يعنى از و در همه هر نفسى هاى و هوست

منبع: نامه ها برنامه ها

لیل طبیعت

لیل طبیعت

آقا بداند همانطور كه پايان شب  سيه سپيد است  چون آدمى از ليل طبيعت بدر رفت  و از ظلمت  تن رهايى يافت  به عالم نور مى رسد و رب  الفلق ظلمت  را به نور مى كشاند , خوشا بحال آنكه جز به او توجه ندارد و سر جز به پيشگاه او نمى نهد و اكل و شرب  و نطق و سكوت  او جز لله نيست  . شب  را با عالم غيب  شباهت  است  , از شب  به غيب  توان راه يافت  , در انا انزلناه فى ليلة القدر  و  انا انزلناه فى ليلة مباركه  دقت بسزا بايد كرد تا دريافت  كه آب  حيوان در ظلمات  است  . خلق ظاهر است و خلق باطن , آن كس حسن الخلق و الخلق است  كه ظاهر و باطنش نيكو باشد , حسن ظاهر جمال است  و حسن باطن غلبه صفات  حميده . خدايت  خلق حسن داده بكوش تا خلقت  أحسن شود .

منبع: نامه ها بر نامه ها

دستور العمل سیر و سلوکی از علامه حسن زاده آملی

دستور العمل سیر و سلوکی از علامه حسن زاده آملی

در صفحه ۲۲۶ کتاب ” نامه ها برنامه ها” آمده است: ” آقای من! در نزد اولیاء الله مجرب است که إکثار ذکر شریف «یا حیّ و یا قیّوم یا من لا اله الّا انت» موجب حیات عقل است. وقتی با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی بدر آمده باشد و در حال امتلاء و اشتها نباشد. در آن حال با کمال حضور و مراقیت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی. عدد ندارد؛ اختیار مدت با خود جنابعالی است، مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه (تعدادش) کمتر از یک اربعین نباشد؛ بیشترش چه بهتر.”

پاسخ نامه یک دوست

علامه حسن زاده آملی

پاسخ نامه يكى از دوستان است :


بسم الله كلمة المعتصمين
[سلام الله السلام المؤمن على الاخ الاعز و علينا و على عباده المصطفين , جعله و ايانا من اهل الولاء و الرضا].
تحسينى كه در صدر مرقومه مبارك  اظهار شد , جوابش اين كه : طاوس را با همه نقشى كه هست  خلق تحسين كنند و او خجل از پاى زشت  خويش
لطفى كه در اثناى مقالت  بدان اشارت  رفت  , و تفقدى كه شد جزايش اين كه :  انا لا نضيع أجر من أحسن عملا  و بدانچه كه در ذيل نامه نگاشته آمد , تقديم مى دارد كه :

لاف  عشق و گله از يار چنين لاف  خلاف               عشقبازان چنين مستحق هجرانند

آن كه مرقوم داشت [ از بينوايى چون بنده چه ساخته است  ؟ فقط سكوت سكوت] . گويم : آن كه خدا دارد چرا بى نوا است  ؟ تعبير امام سيد الشهداء حسين بن امام على عليهما السلام در دعاى عرفه چه قدر شيرين و دلنشين و شيوا است  كه[ماذا وجد من فقدك  , و ما الذى فقد من وجدك ؟]

آن كس كه تو را دارد جانا ز چه محروم است
من كه نشدم محروم تا با تو به پيوستم

چرا بى نوا است  كسى كه تمام مقامات  كارخانه هستى از عقل أول تا هيولاى اولى به مشيت   كل يوم هو فى شأن  پيوسته به مرادش دركارند , و به خواسته او فرمانبردار ؟ بلكه :

چرخ در گردش اسير هوش ماست
باده در جوشش اسير جوش ماست
چرخ از ما هست  شد نى ما ازو
باده از ما مست  شد نى ما ازو

أما شيوه پسنديده سكوت  حق است  كه :


هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند


هر كه خاموش شد گويا شد . هر كه چشم سر بست  بينا شد . هر كه گوش دل گشود دانا شد . هر كه را حضور است  نور است  . هر كه را مراقبت  است سرور است  چه اين كه كليد نيك  بختى در مشت  اوست  و نگين پيروزى در انگشت  او .
از ادبش عجب  است  كه نوشته است[:نور ديدگان دست  مباركتان را مشتاقانه مى بوسند]

 به دوستان سعيدم كه خداى تعالى دلشان را طور سينا كناد و ديده شان را به ديدارش بينا , معروض مى دارد كه :

 مرا معذور دار از دست  بوسى       كه من دستى ندارم تو ببوسى


گفته است[از حال بنده استفسار فرمائيد بحمدالله بد نيست .من باب  مطايبه عرض مى شود كه يكى از ديگرى پرسيد حال فلانى چطور است  ؟ گفت  : بد نيست  . گفت  : مرده شور بد نيست  را ببرد يا خوب  است  يا بد است  , بد نيست  كدام است  ؟ الحمدلله كه حال آقا مانند مقالش خوب است

يا مقلب  القلوب  و الاحوال حول حالنا الى أحسن الحال](  . آنكه حالش خوب  است  بينوا نيست  , بخصوص اگر اهل نوا باشد . آورده است  كه( عبادت  و تقرب  بنده گناه است  , چه رسد به خود گناه) . گويمش آرى :

زاهدان از گناه توبه كنند
عارفان از عبادت  استغفار

الحمدلله كه گفتار آقا هم مانند خود آقا عوض شد كه پا در كفش اصحاب يمين كرد , و سر در كلاه مقربين ,  ذلك  فضل الله يؤتيه من يشاء آهى آتشين از كوره دل بركشيد كه[ : ( شرح آلامى است  كه هنوز شناخته نشده موجب  عدم وصول فيض مى گردد](  . آقا مى داند كه خداى شافى براى هر درد درمان فريد . قرآن مجيد را  شفاء لما فى الصدور  معرفى كرد . خويش را به قرآن عرضه كند كه معيار صدق و ميزان عدل و ملاك  حق و شفاى بيمارى ها است  .
گفته اند كه سحر وقت  مسافرت  رهروان است  , و نسيم آن چون دم عيسوى علاج بيماران .

وقت  سفر رسيده يعنى سحر رسيده
بيدار باش بيدار قم أيها المزمل

در مسافرت  فوائد بسيار است  . آب  كه يكجا بماند بدبو مى شود مگر به دريا برسد تا دريا شود و بو بگيرد .

چو ماكيان به در خانه چند بينى جور
چرا سفر نكنى چون كبوتر طيار]

چون نالى ناله داشت  كه( هنوز توفيق شرفيابى حضور مبارك  حضرت آقاى فلانى دست  نداد)  گويم منال كه :

سخن دارم ز استادم نخواهد رفت  از يادم
كه گفتا حل شود مشكل ولى آهسته آهسته

حال كه ماه ذوالقعده در پيش است  رندان خدا يك  اربعين به زندان مى نشينند , يعنى از اول آن تا دهم ذى الحجه اربعين كليمى دارند .  و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشرفتم ميقات  ربه اربعين ليلة خواجه حافظ گويد :

سحرگه رهروى در سرزمينى
همى گفت  اين معمى با قرينى
كه اى صوفى شراب  آنگه شود صاف
كه در شيشه بماند اربعينى

و پيش از وى نظامى گفته است  :

جثه خود پاك تر از جان كنى
چون كه چهل روز به زندان كنى
مرد به زندان شرف  آرد بدست
يوسف  ازين روى به زندان نشست
رو به پس پرده و بيدار باش
خلوتى پرده اسرار باش
هر چه خلاف  آمد عادت  بود
قافله سالار سعادت  بود

و اين بنده گفته است  :

بزداى زنگ  و رنگ  جام جهان نما را
تا بر تو عرضه دارد اسرار ماسوا را
يك  اربعين به زندان بنشين تا بيابى
خير كثير حكمت  هم درد و هم دوا را

المى كه موجب  عدم وصول به فيض مى گردد جز تعب  حب  دنيا نيست  , و پيدا است  كه صديق ما آن جمله را از تواضع و هضم نفس و كثرت  سوز و بى تابى و التهاب  به خود نسبت  داده است  , وگرنه :

آن كس كه ز كوى آشنائيست
داند كه متاع ما كجائيست

مناسب  است  كه براى حسن ختام اين رقعه كه صدور تقرير و تحرير آن در ليله يكشنبه 25 شوال المكرم 1389 ه . ق مطابق 14 / 10 / 1348 ه . ش كه به روايتى مصادف  با شب  شهادت  امام بحق ناطق , كشاف  حقائق , رئيس مذهب  فرقه حقه اماميه ابو عبدالله جعفر صادق عليه السلام است  تقدير شد , سخنى از آن ولى الله اعظم كه عبدالوهاب  شعرانى متوفى 973 ه . ق در طبقات  كبرى آورده است  نقل كنيم[ : ( كان عليه السلام يقول : أوحى الله الى الدنيا أن اخدمى من خدمنى , و أتعبى من خدمك](   .
قم حسن حسن زاده آملى
14 / 10 / 1348 ه . ش

نامه اول کتاب شریف نامه ها برنامه ها

نامه اول کتاب شریف نامه ها برنامه ها

علامه حسن زاده آملی : نامه ايست كه براى دوستى نوشتيم :

باسمه تعالى شأنه

انيس سفرى و جليس حضرى برادر اكبرم[ : ( اصغر بن سليمان خضرى]( سلام الله تعالى عليكم و علينا و على عبادلله الصالحين .

صباحى كه صبحكم الله بالخير از اين بى خبر بى خير التماس دعا داشتى آنچنان كه در شوره زار دلم تخم محبتت را كاشتى . از ديوانه چه آيد تا راهنمائى را شايد ؟ از ويرانه چه اميد آبادى رود ؟ و از پژمان چه شكفتگى و شادى ساخته شود ؟ اگر چه گفته اند گنج در ويرانه است ولى هر ويرانه را گنج نيست و در آنجا كه گنج است يافتنش بى رنج نيست .

الحمدلله نعمت بيدارى يافتى كه ندانم روى از چه تافتى كه در بهار عمر به مناى دوست شتافتى ؟ ! آرى :

در جوانى كن نثار دوست جان

رو عوان بين ذلك را بخوان

پير چون گشتى گران جانى مكن

گوسفند پير قربانى مكن

قربان حقيقتت كه تا بيدار شدى در راه ديدار شدى . با تضرع و ادب در پيشگاه دوست معروض دار كه :

تيرى زدى و زخم دل آسوده شد از آن

هان اى طبيب خسته دلان مرهم دگر

و با التماس بخواه كه : ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب 

اين فيض عظيم را از انفاس قدسى شهر الله المبارك در ليلة الجوائز جائزه گرفته اى ( هنيئا لارباب النعيم نعيمهم)

بارى بيمار بيدار پيش از آن كه دست از جان بشويد و منادى حق را لبيك بگويد , طبيب طلبد و درد خويش را بدو گويد و درمان جويد . از اين بنده شرمنده طبيب خواستى و راه چاره جستى , بسان آن تشنه كه در طلب آب به دنبال سراب شتافت تا چون رسيد جز حرمان چيزى نديد و نيافت كسراب بقيعة يحسبه الظمان ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيئا ]برادرم نعمت بيدارى روزى هر بى سر و پا نمى شود , و اين پيك كوى وفا با هر دلى آشنا نمى گردد , و هر مشامى اين نسيم صبا را بويا نمى شود , و هر زبانى به ذكر آن گويا نمى گردد . بيدارى مى تلخ وش است , با هر كامى سازگار و گوارا نيست چه أم الخبائث است هر كه آن را نوشيده است بلكه اندكى از آن چشيده است از مشتهيات نفسانى حتى از حور و غلمان چشم پوشيده است و دست كشيده است , آرى :

آن تلخ وش كه صوفى أم الخبائثش خواند

اشهى لنا واحلى من قبلة العذارى

حالا كه آمدى گويمت : و استقم كما أمرت  كه : ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة . . .  چه خواهى كه ندارى و براى تو نيست ؟ اگر طالب مقام محمودى : و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا  اگر عاشق مواقف شهودى : أو لم يكف بربك أنه على كل شيى شهيد اگر دستورالعمل خوراك خواهى الحمدلله همه ما در سر سفره عالم غير معلميم , مى دانيم كه چه كاره ايم احتياج به دستور نداريم . شيخ أجل سعدى گويد[  حكيمان دير دير خورند , و عابدان نيم سير , و زاهدان تا سد رمق , و جوانان تا طبق برگيرند , و پيران تا عرق كنند , اما قلندران چندان كه در معده جاى نفس نماند و بر سفره روزى كس

جوانا خدا پيرت كناد ببين تا از كدامين صنفى ؟ خداى عز و جل فرمايد : كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين  آخر سوره مباركه فرقان از[ و عباد الرحمن]تا پايان آن را بخوان و نصب العين خود گردان ,[  لعل الله يحث بعد ذلك أمرا]. كتمان را تشديد كن و پيمان را تسديد . مواظب مراقبت باش و مراقب حضور و عبادت تا عبدالله شوى و عندالله شوى و مشمول كريمه : ان المتقين فى جنات و نهر فى مقعد صدق عند مليك مقتدر گردى

 مردى به آفتاب يمنى اويس قرنى گفت : مرا اندرزى كن , آن جناب گفت: فر الى الله اين كلام كامل را از كتاب الله اقتباس كرد كه نوح نبى عليه السلام به مردم فرمود : ففروا الى الله   آرى سخن از قرآن بايد آموخت و دهن از فرقان بايد گرفت . يك نفس از نفس ايمن مباش كه دشمنى سخت رهزن و رهزنى سخت دشمن است . همواره در كمين است و اقتضاى طبيعتش اين است . از شهرت و از شهرت بپرهيز و از معاشر ناجنس بخصوص از نفس بگزيز كه :

نخست موعظه پير مى فروش اين است

كه از معاشر ناجنس احتراز كنيد

دائما طاهر باش و به حال خويش ناظر باش و عيوب ديگران را ساتر باش . با همه مهربان باش و از همه گريزان باش . يعنى با همه باش و بى همه باش . خداشناس باش در هر لباس باش . تو كه سليمان زاده اى حشمت دار , تو كه صديق حسن زاده اى وحشت دار .

قرآن صورت كتبيه انسان كامل اعنى حقيقت محمديه صلى الله عليه و آله است به بين تا چه اندازه بدان قرب دارى . رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: ان هذا القرآن مأدبة الله بنگر بهره ات از اين مأدبه تا چه حد است .

ولى الله اعظم امام اول عليه السلام به فرزندش محمد بن حنفيه اندرز همى كرد كه : درجات بهشت بر عدد آيات قرآن است و در رستاخيز به قارى قرآن گويند بخوان و بالا برو , و بعد از نبيين و صديقين كسى در بهشت به رتبت وى نيست و اعلم أن درجات الجنة على عدد آيات القرآن فاذا كان يوم القيامة يقال لقارى القرآن اقرأ وارق فلا يكون فى الجنة بعد النبيين و الصديقين ارفع درجة منه اين بيان وصى چون آن كلام نبى بسيار كوتاه و بلند است , خداى متعالى داند كه ارزش آنها چند است .

از امل چشم پوش و در عمل كوش . مرد جستجوى باش نه گفتگوى . از دريا بخواه نه از جوى . از فضول كلام چون فضول طعام دست بدار . سبكبار باش نه سبكسر و سبكسار . خروس در سحر به ذكر قدوس سبوح در خروش است , كم از خروش مباش , چون به خروش آمدى بدان كه بهترين عطاى دوست لقاى اوست , مترصد باش كه :

گدايى گردد از يك جذبه شاهى

به يك لحظه دهد كوهى به كاهى

اين چند جمله بالعجاله تحرير شد . اگر مجال شد و حال مساعد شد , و عقل را در آنگاه تدبير بود , و رأى منير پير عشق امضاء كرد , و تقدير قضاء موافق آمد مى توان كلماتى بر آن افزود , تا به بينيم . ولى برادرم تو را حال است و مرا مقال , اين كجا و آن كجا ؟ تو را سوز است و مرا ساز آن كوه است و اين صدا , قصه اين كوتاه است و آن دراز .

ببين كار به كجا كشيد كه كلاغى رهبر شد و چلاقى دستگير , جغدى سخنور شد و پشه اى دلير نعوذ بالله من سبات العقل و خفته  .

 والسلام على من اتبع الهدى

قم حسن حسن زاده آملى

جمعه 9 شوال 1389 ه . ق = 28 / 9 / 1348 ه . ش

 

منبع: نامه اول نامه ها برنامه ها

علامه حسن زاده آملی : اين هم چند كلمه به قول شما دستورالعمل


علامه حسن زاده آملی : اين هم چند كلمه به قول شما دستورالعمل

بسم الله اين هم چند كلمه به قول شما دستورالعمل :

در شب شنبه 30 / 3 / 1349 در قم گفتم :

سرمايه راه رو حضور و ادب است

آنگاه يكى همت و ديگر طلب است

ناچار بود رهرو ازين چار اصول

ورنه به مراد دل رسيدن عجب است

و هم در صبح دوشنبه 1 / 4 / 1349 در قم گفتم :

هركس كه هواى كوى دلبر دارد

از سر بنهد هر آنچه در سر دارد

ورنه به هزار چله ار بنشيند

سودش ندهد كه نفس كافر دارد

برادرم قدم اول در سلوك توبه و پاكى از گناه و دورى از گفتار ناپاك , و كردار و انديشه هاى ناشايسته و خويهاى نكوهيده است . در كلام خداى غفور رحيم نيكو تدبر كن كه فرمود : ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين سعى كن تا محبوب كردگار شوى . از شيخ عارف شبسترى يادى شود :

موانع تا نگردانى ز خود دور

درون خانه دل نايدت نور

موانع چون درين عالم چهار است

طهارت كردن از وى هم چهار است

نخستين پاكى از احداث و انجاس

دوم از معصيت و ز شر وسواس

سيوم پاكى ز اخلاق ذميمه است

كه با وى آدمى همچون بهيمه است

چهارم پاكى سر است از غير

كه اينجا منتهى مى گرددش سير

اگر سالكى بدان كه طى مراحل و قطع منازل جز به گامهاى نفى و اثبات ميسر نيست , و اين معنى جز در كلمه طيبه]( لا اله الا الله]( يافت نشود . اهل الله گفتند كه هيچ نوع از انواع اذكار و عبادات در ترقى درجات و مقامات معنوى اثر اين كلمه طيبه را ندارد . از اين روى رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود كه :

[ ( كل حسنة يعملها الرجل توزن يوم القيامة الاشهادة أن لا اله الا الله فانها لا توضع فى الميزان لانها لو وضعت فى الميزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فيهن كان لا اله الا الله أرجح من ذلك]( . به پارسى اين كه : در روز رستاخيز هر كار نيك سنجيده شود جز گواهى دادن به لا اله الا الله كه آن را در ترازو ننهند چه اگر در ترازو رود آسمان ها و زمين هاى هفتگانه با وى برابرى نكنند . كنايه از اين كه ثواب اين كلمه را نهايت نبود و به شمار نيايد و هيچ چيز هم سنگ او نگردد . در اين اوان كه بحمدالله با[ ( لا اله الا الله]( محشورى , خوش آن كه با دوست حشر على الدوام دارد . حبيبا همت بلند دار و از كمال اخلاص :

دوست بگو دوست بگو دوست دوست

تا نگرى هر چه بود اوست اوست

اجازه بفرماييد تا از گفته هايم را بشنويد :

همتى اى جان من سير سماوات را

گوى خدا و مجوى كشف و كرامات را

حاجت رندان راه نيست بجز وصل يار

تا تو چه حاجت برى قبله حاجات را

دار حضور و ادب همت و آنگه طلب

وقف مر اين چار كن يكسره اوقات را

دوش نداى سروش آمده در گوش هوش

كوش به آبادى كوى خرابات را

طاعت عادى تو بعد ز حق آورد

قرب بود در خلاف آمد عادات را

كيست مصلى كسى كوست مناجى دوست

آه كه نشناختى سر عبادات را

دولت فقرت كند مستطيع اى بختيار

كعبه وصلش طلب ميكن و ميقات را

مرد طريقت بود ظاهر و باطن يكى

نور حقيقت بود تارك طامات را

علم حجابست ار زينت خود بينيش

خواه جواهر بگو خواه اشارات را

رو سوى قرآن كه تا در دل هر آيتش

فهم كنى معنى درك مقامات را

اى تو كتاب مبين وى تو امام مبين

آيت كبراستى خالق آيات را

از سر اخلاص جو سوره اخلاص را

تا كه ز نفيش برى بهره اثبات را

همچو حسن در سحر بر سر و بر سينه زن

بو كه خدايت دهد ذوق مناجات را

برادرم حرف اين و آن را مزن , دم فروبند و تماشا كن . بنگر و عبرت بگير . به فكر خود باش . دست توسل به دامن خاتم اوصياء و اولياء امام زمان مهدى موعود حجة بن الحسن العسكرى عليهما السلام دراز كن كه گردنه هاى سهمگين و هولناك در پيش دارى و آن بزرگوار امير كاروان است . از افراط و تفريط بپرهيز[ . ( اهدنا الصراط المستقيم]( گوى . از پيروى نفس حذر كن . از اوباش بگريز . به مضمون نامه اى كه در پيش تقديم داشتم عمل كن . به آنچه كه شفاها معروض داشتم اهتمام و اعتناء داشته باش . پاسبان حرم دل باش .

اى سالك ره از خود خبردار

بس رهزنت هست در هر كمينى

دل را به ياد دلدار يك جهت كن تا از محبين باشى . مناجات محبين امام زين العابدين و سيد الساجدين صلوات الله عليه را فراموش مكن[ : ( بسم الله الرحمن الرحيم الهى من ذا الذى ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا . . ]( . .

در 26 / 4 / 1349 كه از حضور شما درآمدم در راه گفتم :

جز مهر توام اگر دگر كيشم باد

راحت همه رنج و نوش ها نيشم باد

جز سايه لطف تو مبادا به سرم

گر يكسره ما سواى تو خويشم باد

ثقة الاسلام كلينى رضوان الله تعالى عليه در كافى از ابو جعفر امام محمد باقر علوم النبيين عليه السلام روايت كرده است كه :

[ ( سئل رسول الله صلى الله عليه و آله أى المؤمنين أكيس ؟ فقال : أكثرهم ذكرا للموت و أشدهم له استعدادا]( 1 )] .

يعنى از رسول الله صلى الله عليه و آله پرسيدند چه كسى در ميان مؤمنان از ديگران زيرك تر است ؟ در جواب فرمود : آن كه به ياد مرگ بيشتر , و در آمادگى براى آن شديدتر است .

خداى متعال نوح پيامبر عليه السلام را در قرآن ستوده است كه : ( انه كان عبدا شكورا)

جناب ابن بابويه رحمة الله عليه در[ ( من لا يحضر]( از كشاف حقائق امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام روايت كرده است كه حفص بن بخترى از آن حضرت نقل كرده است كه نوح نبى عليه السلام در هر صبح و مساء ده بار اين دعا را مى خواند از اين رو عبد شكور ناميده شده است :

[ ( اللهم انى أشهدك انه ما اصبح و أمسى بى من نعمة و عافية فى دين أودنيا فمنك وحدك لا شريك لك , لك الحمد و لك الشكر بها على حتى ترضى و بعد الرضا]( 2 )] .

سعى كن كه اول دل بگويد و آنگاه زبان . اى من فداى آن كه دلش با زبان يكى است .

حسن حسن زاده آملى

30 / 4 / 1349 ه . ش

پاورقى :

1 وافى فيض ط 1م 13 ص 29 .

2 وافى ط 1م 5 ص 235

اربعین کلیمی

اربعین کلیمی
...غرض از تصدیع تذکر به اربعین کلیمی است که از اول ذی القعده تا دهم ذی الحجه است. خنک آنکه در این ایام جمع هر دو سفر کند و میقاتش در قربانگاه عاشقان یعنی منی بود.
در این سه آیه ی کریمه درست تامل شود (( و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله ...و لما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه)) .(( و اذ واعدنا موسی اربعین لیله )) .
و دیگر از غسل توبه ی یکشنبه ذی القعده و خواندن چهار رکعت نماز بعد از آن چنان که مسبوقید و هم در اعمال ماه ذی القعده مفاتیح مذکور است، غفلت نشود. همچنین از خواندن دو رکعت نماز بین مغرب و عشا در ده شب اول ذی الحجه مفاتیح مسطور است که در هر رکعت بعد از حمد و سوره ی توحید یک بار و آیه ی (( و واعدنا موسی)) نیز یک بار خوانده می شود. عمده حضور است و حضور.
الهی خانه کجا و خداوند خانه کجا ، طائف آن کجا و عارف این کجا. آن سفر جسمانی است و این روحانی. آن برای دولتمند است و این برای درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را.آن ترک مال کند و این ترک جان.سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه.آن را یک بار است و این را همه عمر.آن سفر آفاق کند و این سیر انفس.راه آن را پایان است و این را نهایت نبود.آن می رود که برگردد و این می رود تا از او نام و نشانی نباشد. آن فرش پیماید و این عرش.آن مُحرم می شود و این مَحرم.آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود.آن لبیک گوید و این لبیک می شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد الاقصی بگذرد. آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر. آن را کوه صفاست و این را روح صفا.سعی آن چند مره بین صفا و مروه است و سعی این یک مره در کشور هستی.آن هروله می کند و این پرواز. آن مقام ابراهیم طلب کند و این مُقام ابراهیم.آن آب زمزم نوشد و این آب حیات. آن عرفات بیند و این عرصات. آن را یک روز وقوف است و این را همه روز. آن یک شب مشعر دارد و این همه شب. آن را یک شب جمع است و این را همه شب. آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر. آن درک منی آرزو کند و این ترک تمنا. آن بهیمه قربانی کند و این خویشتن را. آن رمی جمرات کند و این رجم دیو پلید شیطان مرید. آن حلق راس کند و این ترک سر. آن را (( لافسوق و لاجدال فی الحج)) است و این را فی العمر. آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین.
لاجرم آن حاجی شود و این ناجی. خنک آنکه حاجی ناجی شود.
منبع: نامه ها برنامه ها

ادعیه قرآنی

ادعیه قرآنی
از قرآن کریم: (( حسبنا الله و نعم الوکیل )) ، برای محفوظ بودن از بدان و از بیم و بدی آنان.
از قرآن کریم: (( لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین )) ، برای رهایی از اندوه.
از قرآن کریم: (( افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد )) ، برای در امان بودن از فریب بیگانگان و ایمنی از مکر و حیلت دشمنان.
از قرآن کریم: (( ما شاءالله لا قوه الا بالله)) ، برای زندگانی خوش داشتن ، آسوده زیستن و در گشایش به سر بردن.
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله: (( سبحان ربی العظیم وبحمده ولاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم )) ، بعد از هر نماز صبح ده بار برای مصون بودن از بیماری های بد چون خوره ، پیسی ، دیوانگی و مانند آنها.
و (( اللهم اهدنی من عندک و افض علی من فضلک و انشر علی من رحمتک و انزل علی من برکاتک )) ، بعد از هر نماز یک بار برای یافتن مقام قرب به حق که نایل شدن به مقامات معنوی است.
دعای حجاب امام صادق علیه السلام که برای محفوظ بودن از اندیشه های بد مردم پلید سنگری سخت استوار است :
بسم الله الرحمن الرحیم.((و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخره حجابا مستورا. و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فی اذانهم وقرا و اذا ذکرت ربک فی القران وحده ولوا علی ادبارهم نفورا.)) اللهم انی اسئلک بالاسم الذی به تحیی و تمیت و ترزق و تعطی و تمنع یا ذالجلال والاکرام اللهم من ارادنا بسوء من جمیع خلقک فاعم عنا عینه و اصمم عنا سمعه و اشغل عنا قلبه واغلل عنا یده واصرف عنا کیده و خذه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من تحته و من فوقه یاذالجلال والاکرام.
منبع: نامه ها برنامه ها

سحر

سحر
دلی که دلدار دارد همه دارد ، آدم کامگار همهمه، و او را دو احوال دارد و هرکه هوای وصال دارد در سحرها حال دارد. آری سالک در سحر حال دگر دارد که سر روی مهر آرد و دل مملو مهر کردگار ماه و مهر دارد. راهرو در سحر کامروا گردد ، که در سحر دردها دوا گردد ، که سحر سالک دل داده ی آواره را ره آورد کوی ولا آرد. دل را اطلس آسا ، ساده و هموار دار که عکوس ارواح را در او گردآوری ، که دل سالم کرسی ملائکه و عکاس ارواح گردد.
در کلام علمای اعلام و سلاک الی الله الهادی دارد که اعلی و اکرم اوراد مر راهرو را کلمه ی طاهر و مطهر(( لا اله الا الله )) و درود مروح و معطر (( اللهم صل علی محمد و آل محمد )) آمد . اگر اهل دلی ، دل را آگاه دار که آدمی را رسوم عموم عوام گاهی هم همسر ، اولاد ، اموال ، و دگر امور وی دام و سد راه گردد.
طعام روحی ، که مطعم و ماکل ارواح آمد ، کی در کام هرکسی گوارا گردد؟ آدم کامل همواره در همه ی امور دور محور عدل و وسط گردد.هداک الله الی السداد.
منبع: نامه ها برنامه ها

این گونه می باش !

این گونه می باش !
برادرم! نعمت بیداری روزی هر بی سر و پا نمی شود.این پیک کوی وفا با هر دلی آشنا نمی گردد.هر مشامی این نسیم صبا را بویا نمی شود. هر زبانی به ذکر آن گویا نمی گردد. بیداری ، می تلخ وش است. با هرکامی سازگار و گوارا نیست ، چه ام الخبائث است هر که آن را نوشیده است، بلکه اندکی از آن چشیده است از مشتهیات نفسانی حتی از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست کشیده است.
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند  اشهی لنا و احلی من قبله العذاری
((واستقم کما امرت)) که (( ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه)). چه خواهی که نداری و برای تو نیست؟ اگر طالب مقام محمودی ، (( و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا)) اگر عاشق مقام شهودی (( او لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید)).
اگر دستورالعمل خوراک خواهی همه ی ما بر سر سفره ی عالم غیر معلمیم. میدانیم که چه کاره ایم. احتیاج به دستور نداریم. شیخ اجل سعدی گوید:
" حکیمان دیر دیر خورند و عابدان نیم سیر و زاهدان تا سد رمق و جوانان تا طبق بر گیرند ، و پیران تا عرق کنند ، اما قلندران چندان که در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی کس." جوانا ، خدا پیرت کناد ! ببین تا از کدامین صنفی؟ خدای عز و جل فرماید:(( وکلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لا یحب المسرفین))
آخر سوره مبارکه فرقان از (( عباد الرحمن )) تا پایان آن را بخوان و نصب العین خود گردان (( لعل الله یحدث بعد ذلک امرا )) .کتمان را تشدید کن و پیمان را تسدید. مواظب مراقب باش و مراقب حضور و عبادت تا عبدالله شوی ، عندالله شوی و مشمول کریمه ی (( ان المتقین فی جنات و نهر . فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر )) گردی.
مردی به آفتاب یمنی اویس قرنی گفت: " مرا اندرزی ده ! " آن جناب گفت " فر الی الله " این کلام کامل را از کتاب الله اقتباس کرد که نوح نبی علیه السلام به مردم فرمود: (( ففروا الی الله ))
یک نَفَس از نفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است. همواره در کمین است و اقتضای طبیعتش این است. از شهوت و از شهرت بپرهیز و از معاشر ناجنس به خصوص از نفس بگریز.
نخست موعظه ی پیر می فروش اینست    که از معاشر ناجنس احتراز کنید
دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش و عیوب دیگران را ساتر باش. با همه مهرابن باش و از همه گریزان باش یعنی با همه باش و بی همه باش. خداشناس باش ، در هر لباس باش. ببین تا چه اندازه به قرآن قرب داری . رسول الله فرمود ان هذا القرآن مادبه الله . بنگر بهره ات از این مادبه تا چه حد است.از امل چشم بپوش و در عمل کوش . مرد جستجوی باش نه گفتگوی.از دریا بخواه نه از جوی. از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار. سبک بار باش نه سبک سر و سبک سار.
خروس در سحر به ذکر قدوس سبوح در خروش است ، کم از خروس مباش. چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقای اوست.
گدایی گردد از یک جذبه شاهی    به یک لحظه دهد کوهی به کاهی
منبع: نامه ها برنامه ها

آداب سلوک

آداب سلوک
سخنی چند در آداب سائر الی الله بیاوریم.
1. قرآن که صورت کتیبه انسان کامل اعنی حقیقت محمدیه است به اندازه ای که از آن بهره برده ای به حقیقت خاتم صلی الله علیه و آله تقرب یافته ای.اقرا وارق.
2. ای عبادالرحمن! آخر سوره فرقان از((عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض))تا آخر سوره هر یک دستورالعمل کاملی است.
3. باب سیزدهم و باب بیستم ارشادالقلوب دیلمی آمده :قال النبی یقول الله تعالی من احدث ولم یتوضا فقدجفانی،ومن احدث وتوضا ولم یصل رکعتین فقدجفانی،و من صلی رکعتین ولم یدعنی فقدجفانی،ومن احدث وتوضا وصلی رکعتین ودعانی فلم اجبه فیما یسال من امردینه ودنیاه فقدجفوته ولست برب جاف.حالا که در این عمل سهل رخیص چنین نتیجه عظیم نفیس است خوشا آنکه از علو همت خود بعد از ادای این دستور از حق تعالی مطلبی بخواهدکه آن را زوال و نفاد نباشد اعنی حلاوت ذکر،لذت لقا و شرف حضوربخواهد،

ما ازتو نداریم بغیر از تو تمنا    حلوا به کسی ده که محبت نچشیده ست 

4.((وکلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین))فضول طعام ممیت قلب است و مفضی به سرکشی نفس وطغیان اوست،و از اجل خصال مومن جوع است.

نه چندان بخور کز دهانت برآید    نه چندان که از ضعف جانت برآید

5. همانطور که فضول طعام ممیت قلب است، فضول کلام نیز از قلب قاسی برخیزد. از رسول الله روایت است که: لاتکثروا الکلام بغیر ذکرالله فان کثره الکلام بغیر ذکر الله قسوا القلب ، ان ابعد الناس من الله القلب القاسی.
6.محاسبت نفس که امام کاظم فرمود : لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنا استزاد الله و ان عمل سیئا استغفرالله تعالی منه و تاب الیه.
7. مراقبت، و این مطلب عمده است.قال الله تعالی((وکان الله علی کل شیء رقیبا))و قال النبی صلی الله علیه و آله:اعبدالله کانک تراه فان لم تکن تراه فهو یراک.
8.الادب مع الله تعالی فی کل حال.
9.العزله.سلامت در عزلت است.با خلق باش و نباش.

هرگزمیان حاضروغایب شنیده ای  من درمیان جمع و دلم جای دیگرست

10. التهجد.((و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک مقاما محمودا.وقل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا))
11.التفکر.((الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار.))
12. ذکرالله تعالی فی کل حال قلبا و لسانا.((واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو والاصال و لاتکن من الغافلین.ان الذین عند ربک لایستکبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون.))
13. ریاضت در طریق علم و عمل بر نهجی که در شریعت محمدیه مقرر است و بس، که علم و عمل برای طیران به اوج کمال و عروج به معارج به منزلت دو بال اند.
14. اقتصاد یعنی میانه روی در مطلق امور حتی در عبادت.
15. مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق ، و شفقت با خلق.

فرزانه آنکه خواهد تعظیم امرخالق   دیگر که بازدارد ازخلق شر وشورش

گفتار بسیار است ولی دو صد گفته چون نیم کردار نیست. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
منبع: نامه ها برنامه ها

بنده ی خدای ، به خود آی !

بنده ی خدای ، به خود آی !
ای بنده ی خدای ! به خود آی و در حضور و مراقبت می کوش. ندانم کدام ذره ی بی مقدار در خواب غفلت است تا بنی آدم غافل باشد ! اگر چه هیچ ذره ای بی مقدار نیست.

دل هر ذره را که بشکافی   آفتابیش در میان بینی

((یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم الذی خلقک فسواک فعدلک فی ای صوره ما شاء رکبک )).قرآن کریم صورت حقیقیه انسان کامل است و صراط مستقیم که (( یهدی الی الرشد))،((یهدی للتی هی اقوم)).بیدار باش،از تن آسایی بر کنار باش.

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست    عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد

کام حیوانی را به بی زبانها گذار.تو که مشمول((الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان)) هستی،اهل بیان باش.خاموش باش تا گویا شوی.چشم ببند تا بینا شوی.رسول خدا فرمود:"غضوا ابصارکم تروا العجایب ."
به خویشتن خطاب میکنم: ای همبازی اطفال، ای سرگرم به قیل و قال، ای اسیر اصطبل و علف، ای دور از سعادت و شرف، ای محبوس در لظای هوی، ای محروم از جنت لقا، عمر به بی حاصلی و بوالهوسی گذشت. چه شود گر به خود آیی و ببینی چه کسی؟((بل توثرون الحیاه الدنیا و الاخره خیر و ابقی))، ((کلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخره)).ندانم چه کسی به در خانه ی دوست رفت و ناامید برگشت ؟

یک صبح به اخلاص بیا بر در ما    گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن

چه کسی سوز دلش به التهاب آمد و برد الیقین عشق التهابش را فرو ننشاند؟

ای که عاشق نئی حرامت باد    زندگانی که می دهی بر باد

در به روی همه باز است. دربان ندارد. تعیین وقت لازم نیست. هیچ عنوان و رسم نخواهد جز اینکه :

درکوی ماشکسته دلی میخرند و بس   بازارخودفروشی ازآن سوی دیگر ست

راهرو چه زن و چه مرد ، چه آسیه و چه مریم ، چه جنید و ابراهیم ادهم

همتی باید قدم در راه زن    صاحب آن خواه مرد و خواه زن

غیرتی باید به مقصد رهنورد    خانه پرداز جهان چه زن چه مرد

منبع : نامه ها برنامه ها

معرفت نفس

معرفت نفس
معرفت نفس طریق معرفت رب است،که از سید انبیا و هم سید اوصیا -صلوات الله علیهما- ماثور است:"من عرف نفسه فقد عرف ربه" .هرکس در خویشتن بیندیشد و درخلقت خود تفکر کند دریابد که این شخص میرالعقول واجب بالغیر است.بلکه خود و جمیع سلسله موجودات را محتاج به حقیقتی بیند که طرف و سرسلسله ی همه است و جز او همه ربط محض به اویند.و چون معلول هرچه دارد پرتوی از علت است،تمام اشیاء را مرائی جمال حق بیند.و چون معلول به علتش قائم است، علت با معلول معیت دارد.نه معیت مادی و اقتران صوری،بلکه معیت قیومی که اضافه ی اشراقی علت به ماسواهاست. و چون در سلسله ی موجودات اول علت است و با همه و در همه اول اوست ، پس اول علت دیده می شود سپس معلول .

دلی کز معرفت نور و ضیا دید    به هرچیزی که دید اول خدا دید

عقل خبیر این لطیفه را از کریمه ی " و هو معکم اینما کنتم " در می یابد و از گفتار حق سبحانه به کلیمش که انا بدک اللازم یا موسی می خواند و به سر و رمز اشارت ارسطو که : ان الاشیاء کلها حاضرات عند المبدا الاول علی الضروره و البت پی می برد . تا درجه فدرجه به جایی می رسد که می بیند حقیقت امر فوق تعبیر به علت و معلول است.

من به یارم شناختم یارم   تو به نقش و نگار یعنی چه

و چون وجود به هرجا قدم نهاد خیر محض و قدومش خیر مقدم است و همه خیرات از یک حقیقت فایض شده اند که " ان من شیء الا عندنا خزائنه " پس کل الکمال و کمال الکل ، مبدا واجب الوجود است، و عقل بالفطره عاشق آن کمال مطلق است که:العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان ، و جنت اهل کمال همان کمال است که جنت لقاست .

چرا زاهد اندر هوای بهشت ست    چرا بی خبر از بهشت آفرین ست

متاله سبزواری فرمود :

و کل ما هناک حی ناطق    و لجمال الله دوما عاشق

حالا که عقل بالفطره طالب آن مقام است ناچار از موانع باید برحذر باشد.و اگر رهزنی سد راه شد لابد باید با او بجنگد تا به مقصود رسد بلکه بی رهزن نخواهد بود و نتواند بود.و آن رهزن جز ما دیگری نیست . تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود !

منبع : نامه ها برنامه ها

لا اله الا الله

لا اله الا الله

اگر سالکی بدان که طی مراحل و قطع منازل جز به گام های نفی و اثبات میسر نیست. این معنی جز در کلمه ی طیبه لا اله الا الله یافت نشود. اهل الله گفتند که هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقی درجات و مقامات معنوی اثر این کلمه ی طیبه را ندارد . از این روی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود که : " کل حسنه یعملها الرجل توزن یوم القیامه الا شهاده ان لا اله الا الله فانها لا توضع فی المیزان لانها لو وضعت فی المیزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فیهن کان لا اله الا الله ارجح من ذلک."

به پارسی اینکه: در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود جز گواهی دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند ، چه اگر در ترازو رود آسمان ها و زمین های هفت گانه با وی برابری نکنند. کنایه از اینکه ثواب این کلمه را نهایت نبود ، به شمار نیاید و هیچ چیز هم سنگ او نگردد. خوش آنکه با دوست حشر علی الدوام دارد . حبیبا ! همت بلند دار و از کمال اخلاص :

دوست بگو دوست بگو دوست دوست   تا نگری هر چه بود اوست اوست

منبع : نامه ها برنامه ها

دستورالعمل انسان ساز

دستورالعمل انسان ساز
دستور العمل انسان فقط و فقط قرآن کریم و سنت رسول خاتم و آل او علیهم السلام است و جز آن هوا و هوس است. اگر مارا گفتاری بود همان حقایق است که به قالب الفاظ دگر به فراخور فهم و بینش ما در آمد.
این چند کلمه به قول شما دستورالعمل

سرمایه راهرو حضور و ادب ست    آنگاه یکی همت ودیگر طلب ست

ناچار بود رهرو از این چهار اصول    ورنه به مراد دل رسیدن عجب ست

و هم گفتم :

هرکس که هوای کوی دلبر دارد    از سر بنهد هرآنچه در سر دارد

ورنه به هزار چله ار بنشیند    سودش ندهد که نفس کافر دارد

برادرم! قدم اول در سلوک توبه و پاکی از گناه و دوری از گفتار ناپاک ، کردار و اندیشه های ناشایسته و خوی های نکوهیده است.پاسبان حرم دل باش.

ای سالک ره از خود خبر دار    بس رهزنت هست در هر کمینی

برادرم! حرف این و آن را مزن. دم فرو بند و تماشا کن. بنگر و عبرت بگیر. به فکر خود باش.دست توسل به دامن خاتم اوصیا و اولیا امام زمان دراز کن که گردنه های سهمگین و هولناک در پیش داری و آن بزرگوار امیر کاروان است.از افراط و تفریط بپرهیز.از پیروی نفس حذر کن. از اوباش بگریز. دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبین باشی. مناجات امام زین العابدین را فراموش مکن.: بسم الله الرحمن الرحیم الهی من ذا الذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا...
"سئل رسول الله ای المومنین اکیس؟ فقال: اکثرهم ذکرا للموت و اشدهم له استعدادا."یعنی از رسول الله پرسیدند چه کسی در میان مومنان از دیگران زیرک تر است؟ در جواب فرمود: آنکه به یاد مرگ بیشتر و در آمادگی برای آن شدیدتر است.
خدای متعال نوح پیامبر را در قرآن ستوده که (( انه کان عبدا شکورا )) جناب ابن بابویه در من لا یحضره الفقیه از کشاف حقایق جعفر ابن محمد الصادق علیه السلام روایت کرده است که حفص بن بختری از آن حضرت نقل کرده است که نوح نبی علیه السلام در هر صبح و مساء ده بار این دعا را می خواند ، از این رو عبد شکور نامیده شده است:
" اللهم انی اشهدک انه ما اصبح و امسی بی من نعمه و عافیه فی دین او دنیا فمنک وحدک لا شریک لک ، لک الحمد و لک الشکر بها علی حتی ترضی و بعد الرضا."
سعی کن که اول دل بگوید و آنگاه زبان. ای من فدای آنکه دلش با زبان یکی است!
منبع: نامه ها برنامه ها

دستور العمل جناب رسول الله به هذلی

دستور العمل جناب رسول الله به هذلی

شخصی به نام شیبه هذلی نزد پیغمبر آمد و گفت:

"ای رسول خدا من پیر شده ام. سن من بالا رفته است و مرا توانایی به عمل نماز ، روزه ، حج و جهاد که خود را بدان ها عادت داده ام نمانده است. پس ای رسول الله دستوری سبک یادم ده تا خدای مرا از آن بهره رساند." پیغمبر فرمود:" گفتارت را دوباره بازگو کن."
شیبه سه بار سخنش را بازگو کرد.رسول خدا گفت:" در گرداگرد تو درخت و کلوخی نیست مگر اینکه از رحمت تو به گریه افتاد. چون نماز صبح را گزاردی ده بار بگو: سبحان ربی العظیم و بحمده و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
که البته خدای عز و جل تو را به گفتن آن از کوری ، دیوانگی ،بیماری خوره ، تنگدستی ،ناداری و رنج پیری نگاه می دارد." شیبه گفت ای رسول خدا این از برای دنیای من است. از برای آخرت چه باید کرد؟"
رسول الله فرمود:" بعد از هر نماز می گویی : اللهم اهدنی من عندک و افض علی من فضلک و انشر علی من رحمتک و انزل علی من برکاتک." شیبه این کلمات را بگرفت و برفت.پس رسول الله فرمود:" اگر بدین دستور عمل کند و به عمد آن ار ترک نگوید ، درهای هشت گانه ی بهشت به رویش گشوده شود. از هر کدام که خواهد داخل بهشت شود."
منبع : نامه ها برنامه ها

توصیه اخلاقی عرفانی

توصیه اخلاقی عرفانی
آه آه اگر وقتی بیدار شویم که کاروان رفتند و خبردار شویم که این نبود که ما می پنداشتیم و بدان دلخوش بودیم !
همه می روند و نمی دانند که با خود چه می برند. خنک آنکه دفتر هستی اش را بگشود و از روزنامه ی کارهایش آگاه شد. و چون هرکسی کشته ی چند ساله ی زندگی اش هست ، دل مردگان از مرگ هراس دارند و از کشتزار خود بیزارند، و زنده دلان از کشت خود سپاس گزارند و به پروردگار خود امیدوار.
اندیشه ی شب جان را نیرو و پرتو می دهد و نماز شب به مینو کشاند.
در بندگی باید نیک استوار و پایدار بود تا همه ی کارها و گفتار ها جز نیایش و ستایش دادار نبود که بی رنج گنج به دست نیاید.
راه ، نیک هموار است و کار سخت دشوار. شیرمردان خوش تن به کار در دهند تا دشوارشان آسان گردد و کم کم سزاوار آستان دلستان گردند.
هرکه جان به جانانه سپرد گوی نیک بختی را ببرد ، وگرنه چند روزی چون دیگر جانوران بخورد و بمرد.
خواب ، خوراک ، کار و زندگی را اندازه است که در کم آن ، بیم تباهی است و در افزون آن ، ترس رسوایی. شکم تهی ، رهزن شود چنانکه آکنده ی آن ، که سیر ، گرسنه ی دیدار نمی شود و سیراب تشنه ی دلدار نگردد. میانه روی مایه ی بلندپایگی ، ارجمندی و نیک بختی است.
آنچه را که داور خرد دستور داد به جا آر و پاسخ درست برای پرسش خدایت فراهم کن.
تنها از آفریدگارت شرم بدار نه از آفریده هایش.
بگذار تا دیگران از تو رنگ بگیرند نه تو از آنان.
هرکس در هر پایه ای که هست اگر رهزن است، ارزش پشیزی ناچیز ندارد. بی پرده بگویم : مگسانند گرد شیرینی.
پیمانت را با خدا و پیمبر سخت استوار کن و از ته دل بگو خدایا آمدم. گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن. کوتاهی سخن ، خود را باش.
منبع : نامه ها برنامه ها

نکاتی چند از دفتر نکات حضرت مولی

نکاتی چند از دفتر نکات حضرت مولی
1- جزا نفس عمل است (( هل یجزون الا ما کانوا یعملون )) .
2-قیامت با تو است نه در آخر طول زمانی . رسول الله صلی الله علیه و آله به قیس بن عاصم فرمود : ان مع الدنیا الاخره .
3- ملکت با عالم ملک است ، خیالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول. قابل حشر با همه ای و دارای سرمایه ی کسب همه . صادق آل محمد صل الله علیه و آله فرمود : (( ان الله عزوجل خلق ملکه علی مثال ملکوته و اسس ملکوته علی مثال جبروته لیستدل بملکه علی ملکوته و بملوکته علی جبروته . )) درست بخوان و درست بدان .
4- سفرنامه ی معراج رسول صل الله علیه و آله شرح اطوار بشر است.
5- انسان چون با اصل خود انس گرفت ، آن می شود .
6-تا گم نشدی چیزی در تو پیدا نشود.
7- تا بیننده و گیرنده نشدی ، انسان نیستی .
8-انسان کارخانه و دستگاهی است که هم از عوالم ملک عکس برداری می کند و هم از ملکوت. اولی را بالا می برد و دومی را تنزل می دهد بی تجافی، و همه را در گنجینه سرّش و عیبه ی غیبش درج می کند. درست بنگر تا به حقیقت کریمه ی (( لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم.)) برسی.
9-بینشم از تن نیست که دیگر جانوران و رستنی ها و هرچه آخشیج است در آن انبازند ، از روانی است که از آن من است. پس نه تن جای روان است و نه روان جای تن، وگرنه در اندازه ی او بودی، و دانستی که نیست. تن بر خاک است و روان بر فراز خاک. این سخن کوتاه در نزد دانا بسیار بلند است.
10- از خاموشی ، گفتار زاید و از اندیشه کردار.
11- آنچه در احوال و اطوار سالک در خواب و بیداری عایدش می شود میوه هایی است که از کمون شجره ی وجودش بروز می کند.
12- گرسنگی و تشنگی داء اند و غذا و آب دوا. دوا را تا چه اندازه باید خورد.
منبع : نامه ها برنامه ها

معاد

معاد
اقوال در مساله ی معاد بر سه قول کلی است : 1- معاد جسمانی فقط ، 2-معاد روحانی فقط ، 3- معاد جسمانی و روحانی هردو.
قول اول عقیده ی ملیین غیر اسلام و عوام است الا ما شذ و ندر که عوام ، خلق آن عالم را فقط دار لذات جسمانی از اکل و شرب و نکاح و سایر لذات بدنی دانند.
قول دوم قول حکمال غیراسلام و قبل اسلام است که آن جهان را دار لذات عقلی و نشاه ی کمال و سعادت و ابتهاج و نشاط روحانی دانند و روح را در عالم تجرد برتر از تعلق به اجسام و توجه به لذات جسمانی شناسند.
قول سوم قول حکمای اسلام و علمای ربانی و همه ی محققین از متکلمین و محدثین و فقهای ماست. میتوان گفت قول به معادین جسمانی و روحانی عقیده اسلام و همه مسلمین است ، الا ماشذ و ندر که جسمانی فقط دانند. عقیده نگارنده نیز هردو معاد جسمانی و روحانی است و ادله ی ما ناظر به این عقیده است.یعنی در آن جهان آخرت و بهشت ابد هم لذات جسمانی است و از طعام و شراب و نکاح و مناظر زیبا و صور حسنا و ابتهاجات و نشاط بی حد و هرگونه لذت که در این جهان است ، در آن جهان به طور اتم و اکمل و اشد و اقوی از اینجا خواهد بود ، منتهای امر در این عالم لذات منقطع و فانی و مشوب به آلام است و آنجا لذاتش دائم (( اکلها دائم و ظلها )) و بدون مزاحم و بی ملال و کدورت و خالص و صرف لذات است.(( فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین)) و هم لذت روحانی در بهشت معرفت به لقای حسن مطلق الهی و شهود آن جمال اعظم نا متناهی و شراب و سکر حیرت در مشاهده ی او که لذت ملائکه مهیمن و روحانیین است که فوق هرگونه لذت حسی و خیالی است برای نفوس قدسیه حاصل است و نفوس بر حسب درجات معرفت و اعمال صالح در آن دو بهشت ( بهشت لقای منعم و بهشت لقای دائم) درجات مختلف دارند. درجات بعضها فوق بعض. انتهی کلامه الشریف.
منبع : نامه ها برنامه ها

صوفی کیست ؟

صوفی کیست ؟
به طور کلی اگر معنی تصوف و صوفی عالمان ربانی هستند که دارای مقام معرفت الله و تخلق به اخلاق الله و تهذیب نفس به عبادت و ریاضت و مجاهده است، و مخالفت هوای نفس و تزکیه ی روح و پاک ساختن دل از عشق و محبت ما سوی الله، و هدایت و تربیت خلق به معرفت و خداشناسی و اخلاق حسنه و علم و عمل خالص و ذکر و فکر در اسما و اوصاف الهی است ، و ترک شهوات حیوانی و فضولات دنیوی و احسان و خدمت بی ریا به خلق است ، و در دستگیری از بیچارگان و اعانت مظلومان و ارشاد گمراهان وادی توحید و خداشناسی است، به حقیقت آنان شاگردان عالی مدرسه ی انبیا و این طریقه ی قرآن و مدرسه ی قرآن است که خلق را بر آن دعوت فرموده و پیروی حقیقی چون اصحاب صفه چون رسول اکرم و اوصیای اوست - صلوات الله علیهم اجمعین.
لیکن باید دانست که مصداق تصوف و صوفی و عارف بالله به این معنی نادری را در دوران عالم می توان یافت مانند زید و اویس قرن و کمیل و میثم و خواجه ربیع و ابوبصیر و هشام حکم و پسر ادهم و امثالهم در زمان ابونصر و ابوعلی و ابولحسن و ابوسعید ابوالخیر و خواجه طوسی و محیی الدین و عارف رومی و سنایی و حافظ و سعدی و شیخ اشراق و صدرا و فیض و حکیم سبزواری بوده اند، و یا اینان خود از آن عارفان و صوفیان صفایند.
اما امروز که اثری از آن عالمان عارف صاحب سرّ امام کمتر یافت می شود ، خدای ما را به آن خداپرستان واقعی ره نماید و به مقام شامخ آنان برساند که آنان انسان حقیقی و خضر و موسای عقل و زنده به آب حیات معرفت الله اند.
و اگر معنی صوفی و تصوف عبارت از ادعای دروغین مقام ولایت است و نیابت خاصه به هوای نفس و حب ریاست و خرقه بازی و سالوسی و ریا و دکان داری و فریب دادن مردم ساده لوح ( در عین حال مشتاق معارف حقه ) و تشکلات و امور موضوعه موهوم و القاء اوهام و تخیلات بر مردم زودباور به ادعای کرامت دروغ که عارف به راستی گوید:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد    بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
تا بالنتیجه از لذات حیوانی و شهوت دنیوی کاملا برخوردار گردند و به افسون و فریب جمعی را گرد خود به نام فقر و درویشی و ارشاد جمع کرده و دکانی از آیات و اخبار عرفانی و گفتار نظم و نثر بزرگان حکما و علمای ربانی باز کنند و حرف مردان خدا را بدزدند برای متاع دکان خود ، چنان که عارف قیومی ملای رومی میفرماید :
چند دزدی حرف مردان خدا    تا فروشی و ستانی مرحبا
و آه و ناله های شیطانی و نفس های سرد بی حقیقت کشیدن و خلسه و رعشه ی ریا و خودنمایی برای آنکه در دل های مردم ساده دل جای گرفته و از دنیای آنان بهره گیرند و بر آنان به افسون و نیرنگ ذکر قلبی و سخنان ذوقی القا کنند و از آخرت و مقامات اولیا و مراتب سعادت روحانی سخن گویند و خودشان جز سعادت مادی و لذات فانی بدن دنیوی به جایی معتقد نباشند.
دائم به فکر آنکه ثروتمندی را به دام آرند و از مال او و ارادت او تمتع و اعتباری یابند ، و در مریدان هیچ تاثیر کمال نفس و صفای روح و خداپرستی و خداشناسی و تقوی نداشته ، بلکه تنها بر عونت و خودپسندی و ریاکاری و کبر و نخوت آنها بیفزاید و مردم را از استعداد فطری توحید و شوق ذاتی معرفت الله خارج کرده و به وادی ضلالت و راه ریا و سمعت بکشند. این گونه صوفی در هر دوره بسیار بوده و هستند (( ضعف الطالب و المطلوب )).
گر این است معنی صوفی صد نفرین حق بر این مردم باد که بدنام کننده ی نکونامان عالمند. و از حدیث حضرت علی علیه السلام در اصول کافی در بیان تقسیم علما به علمای حقیقی متقی خداپرست مخالف هوای نفس که هادی و خیرخواه و خدمتگزاران معنوی خلقند و دیگر علمای ظاهری مدعی ریاکار و مجادل و ریاست طلب و طلب جاه و جلال دنیوی که مضلّ و گمراه کننده مردم اند ، این دو معنی را که در تصوف گفتیم به خوبی توان دریافت.جعلنا الله من العلماء العالمین الربانیین و اعاذنا الله من شر شیاطین الجن و الانس اجمعین بجاه محمد و آله الطاهرین.
منبع: نامه ها برنامه ها

شرور از ماست

شرور از ماست
از حق متعال جز خیر و نیکی نیاید و شرور از ماست.
((ما اصابک من حسنه فمن الله و مااصابک من سیئه فمن نفسک.)) معنی آیه نه این است که انسان در معاصی به حول و قوت و قدرت خود انجام میدهد که خداوند را از سلطان و اقتدارش بیرون ببرد و دیگری را در ملک او فاعل مستقل بداند، که (( قل کل من عندالله)). در بیان این نکته ی باریک به تمثیلی اکتفا می کنیم :
خورشید به دیوار می تابد، دیوار روشن می شود و می گوید من روشنم،چون خورشید به او تابید سایه دار شد و می گوید سایه دارم. نور دیوار اگر چه به دیوار انتساب دارد که می گوییم دیوار روشن است، در حقیقت نور و روشنایی از آن خورشید است. این حسنه است که ((ما اصابک من حسنه فمن الله)) که اولا و بالذات نور از آنِ خورشید است و ثانیا و بالعرض به دیوار انتساب دارد. ولی سایه ی دیوار بالعکس، که خورشید سایه ندارد و بالذات سایه نداد و سایه از آنِ دیوار است. هرچند اگر خورشید بر دیوار نمی تابید ، دیوار سایه نمی داد. خورشید اولا و بالذات به دیوار سایه نداده است بلکه نور به دیوار داده است و سایه از دیوار پدید آمده است. آن سایه سیئه است (( و ما اصابک من سیئه فمن نفسک)).
پیدایش شرور را در خلق این چنین بدان که از خیر محض جز نیکویی نیاید. (( قل اعوذ برب الفلق * من شر ما خلق )) .
منبع : نامه ها و برنامه ها

هفت شهر

هفت شهر

هفت شهر عشق را عطار گشت   ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

هفت شهر عبارتند از: 1-طبع، 2-نفس، 3-قلب، 4-روح، 5-سرّ، 6-خفی، 7-اخفی
از آن جهت که نفس ناطقه ی انسانی است که " النفس فی وحدتها کل القوی " مبدا حرکت و سکون است ،طبع گفته اند.
به اعتبار مبدئیت آن برای ادراکات جزئیه ، نفس گفته اند.
به لحاظ مبدئیت آن برای ادراکات کلیه تفصیلیه ، قلب گفته اند.
به اعتبار حصول ملکه بسیطه که خلاق تفاصیل ادراکات کلیه است ، روح گفته اند.
به اعتبار فنای آن در عقل فعال ، سرّ گفته اند.
به اعتبار فنای آن در مقام واحدیت،خفی گفته اند.
به اعتبار فنای آن در مرتبه احدیت ، اخفی گفته اند.
این هفت مرتبه ی نفس در اصطلاح عارفین است.حکما نیز گفته اند که نفس را هفت مرتبه است:1-عقل هیولانی، 2-عقل بالملکه، 3-عقل بالفعل، 4-عقل مستفاد، 5-محو، 6-طمس، 7-محق.
به اعتبار آنکه قابل تحصیل کمالات است،عقل هیولانی گفته اند.چون یک سلسله معقولات اولی و علوم اولیه را حاصل کرده است که بدانها میتواند معقولات ثانیه و علوم مکتسبه را کسب کند ، عقل بالملکه گفته اند.چون از راه اکتساب به فکر یا حدس، اقتدار بر استحضار معقولات ثانیه و علوم مکتسبه پیدا کرد که هرگاه بخواهد بالفعل استحضار و استنباط کند تواند، آن را عقل بالفعل گویند.
به اعتبار حضور و حصول خود آن علوم و عقول مکتسبه عندالنفس که کمال اویند ، عقل بالمستفاد است که از عقل فعال مخرج نفوس بشری از درجه ی عقل هیولانی به درجه ی عقل مستفاد استفاده شده است.
محو مقام توحید افعالی است.
طمس مقام توحید صفاتی است.
محق مقام توحید ذاتی است . لا اله الا الله وحده وحده وحده.
از جناب سرور اولیا امیرالمومنین علی علیه السلام است که فرمود : " اللهم نور ظاهری بطاعتک، وباطنی بمحبتک، وقلبی بمعرفتک ، و روحی بمشاهدتک ، و سری باستقلال اتصال حضرتک یا ذالجلال والاکرام."
برادرم! (( الطیبات للطیبین.))

یاد او اندر خور هر هوش نیست   حلقه ی او سخره ی هر گوش نیست

منبع:نامه ها و برنامه ها

لیله القدر

لیله القدر
در قرآن کریم آمده : ((انا انزلناه فی لیله القدر)) ، (( انا انزلناه فی لیله مبارکه )) ، (( شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن))، در روایات ، لیله القدر در شهور رمضان ، شعبان و رجب آمده است. آن بزرگی که گفته است هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی ، شاید از این روی گفته باشد که همه صحیح است و اختلافی نباشد.از این روی که طلوع و ظهور حقیقت لیله ی مبارکه ی قدر به اختلاف آفاق انفس انسانی مختلف باشد - و الله تعالی اعلم. به نکته ی 647 هزار و یک نکته رجوع شود.
به نقل روایتی از تفسیر عظیم الشان جناب فرات ابن ابراهیم ابن فرات کوفی که یکی از علمای حدیث قرن سوم هجری و در عصر امام جواد علیه السلام بوده است و تفسیرش مورد اعتماد و اعتبار اعاظم علما بود و هست تبرک بجوییم تا درباره ی قدر اهل اشارت را بشارتی باشد.
"قال ((انا انزلناه فی لیله القدر)) اللیله فاطمه و القدر الله ، فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر و انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها او من معرفتها ، الشک من ابی القاسم. قوله : (( و ما ادراک ما لیله القدر.لیله القدر خیر من الف شهر)) یعنی خیر من الف مومن و هی ام المومنین:(( تنزل علیهم الملائکه و الروح فیها)) والملائکه المومنون الذی یملکون علم آل محمد صلی الله علیه و آله و الروح القدس هی فاطمه (( باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر)) یعنی حتی یخرج القائم."
منبع : نامه ها و برنامه ها

نکته

نکته
در تجرد نفس ناطقه ی انسانی غیر از ادله نقلی حدود 60 دلیل عقلی آورده ایم .بنابر این در فایده ای که جناب خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله علیه در تعارف ارواح پس از مفارقت ابدان فرموده است دقت بفرما تا توانی به اذن الله تعالی در خویشتن پیاده کنی:"قد ثبت فی العلوم العقلیه ان کل مجرد عن الماده قائم بذاته فقد یمکن ان یقبل جمیع المجردات بغیر آلته." یعنی در علوم عقلیه ثابت شد که هر مجرد از ماده قائم بذات خود را این امکان هست که همه ی مجردات را به نفس ذات خود بدون آلت جسمانی بپذیرد.یکی از دقایق من عرف نفسه فقد عرف ربه این که نفس ، حادث و مجرد است، و چون مجرد است ذات وضع نیست.پس فاعل آن که معطی الوجود است از وضعیات نیست که به مشارکت وضع فاعل باشد ، بلکه از مجردات است و واجب است که به واجب بالذات منتهی شود.

الا ای طوطی گویای اسرار   مبادا خالیت شکر ز منقار

سرت سبز و دلت خوش باد جاوید     که خوش نقشی نمودی از رخ یار

طوطی به حروف ابجد 34 است ، دل هم به حروف ابجد 34 است. دل قلب است. امام موسی بن جعفر علیه السلام به هشام بن حکم فرمود : یا هشام ان الله تعالی یقول فی کتابه (( ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب.))یعنی عقل.اهل معرفت از نفس ناطقه به طیر و به ویژه به طوطی و کبوتر که تازی آن ورقاء و حمامه است تعبیر میکنند.باب الحمامه ی کلیله دمنه و قصیده ی عینیه ی ابن سینا و رساله الطیر و منطق الطیر عطار و امثال این رسائل شرح حال نفس ناطقه ی انسانی است.
منبع : نامه ها و برنامه ها

عرفان عقلی

عرفان عقلی
طرق الی الله تعالی با همه کثرت آن در سه نوع محصور است:
یکی طرق ارباب معاملات به کثرت صوم ، صلات ، تلاوت قرآن ،حج ، جهاد ، و غیر آنها از اعمال ظاهری ، این طریق اخیار است.
دیگر طریق اصحاب مجاهدات و ریاضات به تبدیل اخلاق ، تزکیه نفس ، تصفیه قلب ، تحلیه روح و سعی در آنچه به عمارت باطن تعلق دارد ، این طریق ابرار است.
دیگر طریق سایرین الی الله و طایرین بالله ، این طریق نظار است. این نظار عارفان بالله اند.شیخ بزرگوار ابن سینا در فصل دوم نمط نهم اشارات فرماید : آنکه از متاع و طیبات دنیا روی گرداند مخصوص به اسم زاهد است.آنکه بر نفل عبادات از قیام و صیام و مانند آنها مواظب است ، مخصوص به اسم عابد است. و آنکه فکر خود را به قدس جبروت منصرف گردانیده که شروق نور حق را در سر خود مستدیم است ، عارف است.
در فصل 27 نمط رابع گوید : " و لا اشاره الیه ( یعنی الی الله ) الا بصریح العرفان العقلی. این عرفان عقلی شهود است.و در فصل نهم نمط هفتم فرماید: " کمال الجوهر العاقل ان تتمثل فیه جلیه الحق الاول قدر ما یمکنه ان ینال منه ببهائه الذی یخصه ."این کلمات عرشی انواری اند که آنها را از مشکات ولایت و مصباح نبوت استضائه کرده اند.
امیرالمومنین فرمود : " العارف اذا خرج من الدنیا لم یجده السائق و الشهید فی القیامه و لا رضوان الجنه فی الجنه و لا مالک النار فی النار. قیل و این یقعد العارف؟ قال علیه السلام  ((فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر)) "
امام صادق علیه السلام فرمود : " نورنا من نور ربنا کشعاع الشمس من الشمس " و هم فرمود : " ان روح المومن اشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها." و امام باقر علیه السلام در بیان آیه ی مبارکه ی (( وسقهم ربهم شرابا طهورا )) فرموده است :یطهرهم عن کل شیء سوی الله اذ لاطاهر من تدنس بشیء من الاکوان الا الله.
عارف شبلی از اینجا گفته است : " ما فی الجنه احد سوی الله ". یعنی در بهشت جز خدا نیست. فتدبر
منبع : نامه ها و برنامه ها

اعمال نبات است

اعمال نبات است
وصول اثر گوناگون است و همه ی آنها اثروصول است چه اینکه :

اگر با دیگرانش بود میلی   چرا ظرف مرا بشکست لیلی

خداوند سبحان درباره دو کلمه طیبه اش حضرت مریم و میوه اش حضرت عیسی روح الله سلام الله تعالی علیهما فرمود : " فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا "و نیز درباره دو بلد فرماید : "والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لایخرج الا نکدا." لسان الله امیرالمومنین فرموده:"واعلم ان کل عمل نبات و کل نبات لا غنی به عن الماء و المیاه مختلفه فما طاب سقیه طاب غرس و حلت ثمرته و ماخبث سقیه خبث غرسه و امرت ثمرته."
این سخن بسیار بسیار بلند است . فرمود : " هر عملی نباتی است و نبات را از آب بی نیازی نیست و آبها گوناگونند. آن نباتی که آب وی پاکیزه است غرس وی پاک و میوه اش شیرین شود و آن که آب وی بد ، غرس وی بد و بارش تلخ گردد."
اعمال شما بذرهایی است که در مزرعه ی جانتان می افشانید.

کسی که از لب کوثرکشید جام مراد  دهان خویشتن ازآب شور تر نکند

منبع : نامه ها و برنامه ها

جوان

جوان
نکته: هروقت به یاد اویی جوانی.
الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه."اذ اوی الفتیه الی الکهف فقالوا ربنا آتنا من لدنک رحمه و هیء لنا من امرنا رشدا" " فی الکافی عن الصادق علیه السلام انه قال لرجل ما الفتی عندکم ؟ فقال له الشاب.فقال لا ، الفتی المومن ان اصحاب الکهف کانوا شیوخا فسماهم الله فتیه بایمانهم .و فی الصافی و العیاشی عنه علیه السلام مثله الا انه قال کانوا کلهم کهولا و زاد من آمن بالله و اتقی فهو الفتی."
البته مقصود نه این است که سالخورده اگر بخواهد کودک نفس خویش را از شیر دایه ی دنیا باز گیرد محال باشد ، بلکه سخت دشوار است. این ابن مسکویه عالم عظیم الشان اسلامی امامی است که در کتاب گرانقدر خود طهارت الاعراق گوید
"ولیعلم الناظر فی هذا الکتاب انی خاصه قد تدرجت الی فطام نفسی بعد الکبر واستحکام العاده و جاهدت جهادا عظیما ."
می بینی که چگونه ابن مسکویه میگوید : " در زمان پیری و استوار شدن عادت درجه درجه به فطام نفس خویش پیش رفتم و جهادی بزرگ کردم تا بدان نایل شدم."
اهل بینش گفته اند: وصول الاثر اثر الوصول.این وصول اثر به معنای پیغام عاشق است که به قول سوخته ی بارقه ی عشق باباطاهر عریان ، دل عاشق به پیغامی بسازد.
منبع:نامه ها و برنامه ها

جوانی اهل یقین

جوانی اهل یقین
رسول الله نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانی را درمسجد دید که پینگی می زد و سرش را فرود می آورد.رسول الله بدو گفت:"ای فلان چگونه صبح کردی؟" گفت:" یا رسول الله صبح کردم درحالی که صاحب یقینم."رسول الله از گفتار وی به شگفت آمد و گفت:"هر یقینی را حقیقتی است.حقیقت یقین تو چیست؟" گفت:" ای رسول الله یقینم مرا اندوهگین کرد و شبم را به بیداری و روزهای گرمم را به تشنگی کشانیده است.تا آنکه گویا من اکنون به عرش پروردگار نگاه میکنم که برای حساب وا داشته شده است.خلایق برای حساب محشورند و من در میان آنانم. گویا که به اهل بهشت می نگرم که در بهشت متنعمند یکدیگر را می شناسند و بر اریکه ها تکیه دادند و گویا که اهل آتش را می بینم که در آتش معذبند و فریاد بر می آورند. گویا که من اکنون آواز زبانه ی آتش را می شنوم که بر گوشهای من می پیچد."
رسول الله به اصحاب خود فرمود: " این بنده ای است که خداوند دل او را به نور ایمان روشن کرده است." سپس رسول الله به او فرمود:" از این حال جدا مشو." آن جوان گفت:" یا رسول الله برای من از خداوند بخواه که در خدمت تو شهادت را روزی من گرداند." طولی نکشید آن جوان در بعضی از غزوات نبی صلی الله علیه و آله بعد از نه نفر که وی دهمین بود شربت شهادت چشید.
منبع: نامه ها و برنامه ها

اقسام قلب

اقسام قلب
قدوه ی عالمیان امام باقر-علیه السلام- در اقسام قلب حدیثی می فرماید : " القلوب ثلاثه . قلب منکوس لا یعی شیئا من الخیر و هو قلب الکافر.و قلب فیه نکته سوداء فالخیر والشر فیه یعتلجان فایهما کانت منه غلب علیه و قلب مفتوح فیه مصایح تزهر و لا یطفا نوره الی یوم القیامه و هو قلب المومن."
دلها سه گونه اند: دل سرنگون که هیچ خیری را نگاه نمی دارد و آن دل کافر است. دلی که در آن خجک(نقطه)ای سیاه است. خیر و شر در آن در کشتی و کشمکش اند.پس هرکدام از آن دو شده است ، همان بر وی چیره خواهد شد.و دلی که گشوده است، در آن چراغ هایی می درخشند و تا روز رستاخیز خاموش نمی شوند و آن دل مومن است.
دل بینا می باید تا درباره دل سخن بگوید.
منبع : نامه ها و برنامه ها

سرّ باقی بودن حضرت بقیه الله

سرّ باقی بودن حضرت بقیه الله
از مقالت بلند عارف جناب شیروانی از کتاب حدائق السیاحه تبرک بجوییم.منت خدای را که فقیر را همچون آفتاب روشن شده است که کیمیاگر از اجزای متفرقه اکسیری ساخته بر نقره طرح میکند و آن نقره را طلای احمر می گرداند. حال آنکه نقره در اندک زمان پوسیده و ناچیزمی شود. و طلا برعکس آن چندین هزار سال باقی و برقرار و بر یک حال و منوال است و نابود نمی شود.
پس اگر ولی خدا مانند آن کیمیاگر از اکسیر التفات و توجه خویش ، بدن خود را همرنگ روح گرداند و باقی و دایم سازد بدیع و بعید نباشد بلکه بر خلاف آن عجب باشد.
آنان که منکر وجود ذی وجود آن حضرت اند و لفظ مهدی و صاحب الزمان را تاویل می کنند ، از کوردلی ایشان است و الا به اندک شعور چه جای انکار است؟ " والله یهدی من یشاء الی صراط المستقیم "
اگر دل که عرش رحمان است به سوی آسمان حقیقت دهن باز کند و خواهان شروق نور حق شود، البته خداوند فیاض دهن باز را بی روزی نمی گذارد.کوتاهی و قصور از این سوست نه از آن سو. به تعبیر باقرالعلوم - علیه السلام - قلب منکوس است که دل سرنگون است. چون کاسه ی وارونه است که دهن آن به سوی زمین و پشت آن به سوی آسمان است. باران که ببارد قطره ای از آن نصیب چنین کاسه ای نمی شود. ظرف دیگر دهن آن به سوی آسمان باز است و به اندازه ی گنجایش خود از آب باران بهره می گیرد.دل ها با باران رحمت رحیمیه این چنین اند.
منبع : نامه ها و برنامه ها

قلب انسان کامل

قلب انسان کامل
حقیقت هرچیز را صورت آن چیز گویند که همان هویت و واقعیت اوست. کریمه ی " وعلم آدم الاسماء کلها" بیان صورت انسان است.این اسماء حقایق اشیاء است که قلب انسان چون بدانها آگاهی یابد غذای قلب بلکه عین قلب می شوند و این قلب همان لطیفه ی غیبی الهی است که ظرف علوم و معارف است ، تشنه آب حیات علم است و دریایی است که هرچه آب بگیرد گنجایش آن بیشتر می شود.
قلبی که جامع همه اسمای حسنا و مظهر جمیع صفات علیاست آن  قلب انسان کامل است که به اقتضای ذاتی و تکوینی هر اسمی به اذن الله تعالی اسمی و رسمی و حکم و اثری دارد.
جبرئیلش گویند که از عالم حقایق و دقایق خبر می دهد. میکائیلش می گویند که از معارف و مکارم به طالبان رزق می بخشد. اسرافیلش گویند که از معاد و بازگشت ، مریدان را آگا می فرماید. عزرائیلش گویند که قتل نفس اماره ی مریدان کند.
آدمش گویند که معلم طالبان راه هدایت است
نوحش گویند برای آنکه نجات دهنده از طوفان بلاست.
ابراهیمش گویند که از نار هستی گذشته ، نمرود خواهش را کشته و خلیل حضرت حق گشته است.
موسایش گویند برای اینکه فرعون هستی را به نیل نیستی غرق کرده ، در طور قرب اله مناجات می کند.
خضرش گویند که از آب حیوان علم لدنی خورده و به حیات جاودانی پی برده است.
الیاسش گویند زیرا که جالوت هستی را کشته و خلیفه ی خدا شده.
لقمانش گویند زیرا که حکیم الهی است و به حقیقت اشیاء او را کمال آگاهی است.
افلاطونش گویند زیرا که طبیب نفوس است و در شناختن علل و امراض باطنی مانند جالینوس است.
سلیمانش گویند زیرا که زبان مرغان می داند یعنی مطلع بر احوال مریدان است و به طیور حواس ظاهری و باطنی خود حکمران.
عیسای زمانش نامند زیرا دلهای مرده را زنده کند و دجال اعور آمال را بر اندازد.
مهدی و هادی نیز گویند:

هادی و مهدی وی است ای راه جو  هم به پنهان هم نشسته رو به رو

اسکندرش گویند زیرا سد یاجوج و ماجوج خطرات نفسانی و خطوات شیطانی مریدان را می بندد.
سیمرغش گویند زیرا در پس قاف قلب مخفی است.
سواد اعظم و بحر محیط نیز میگویند برای آنکه هر طالب که خود را بدان می رساند او را از آلودگی پاک می کند.
یوسف گویند زیرا در مصر ولایت عزیز است.
آفتابش گویند زیرا که پرتو شفقت بر هرکس می اندازد.
ابر و سحاب گویند زیرا طالبان را از معارف سیراب میکند.
ترسا گویند زیرا مجرد و آزاد است.
مرآت و آینه گویند زیرا هرکس بدان مقابل شود اگر متقی است نیک مشاهده میکند و اگر شقی است زشت ملاحظه میکند.
خلاصه معلَم به تعلیم علم الاسماء و لوح محفوظ صور همه آنها و مصداق تام " کل شیء احصیناه فی امام مبین " است که انسان کامل است. عاقل را اشارتی کافی است.
منبع : نامه ها و برنامه ها

دل مومن

دل مومن

عاشقی پیداست از زاری دل   نیست بیماری چو بیماری دل

آقا از کدام دل می پرسد ؟ آیا از دلی که مخروطی شکل صنوبری است و در پهلوی چپ قرار دارد؟ این دل در کار است و به طور طبیعی در قبض و بسط است. ولی این دل را درازگوش ، خرگوش ، استر ، اشتر و دیگر جانوران نیز دارند و با آنها در داشتن این دل انبازیم و بدون هیچ دو دلی ممیز انسان از حیوان این دل نیست و آنکس که گفته است :

آنکس که سرشت ناز گل کرد    گل را به چهل صباح دل کرد

دل آینه ی ظهور خود ساخت    دل مظهر پاک نور خود ساخت

درباره این دل مشترک نگفته است. اگر از قلبی که لطیفه ی غیبی الهی است و قابل است که گنجینه ی معارف ربوبی گردد که بدان انسان از دیگر جانوران ممتاز است می پرسد ، از جواب آن شرمسارم.
اگر عرش و آنچه را که در بر دارد صد هزار هزار برابر آن  در گوشه ای از گوشه های دل عارف بالله نهاده شود ، احساس نمی کند.حضرت خاتم - صلی الله علیه و آله - فرمود : " لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل "یعنی مرا با خداوند وقتی است که در آن وقت هیچ ملک مقرب و هیچ پیغمبر مرسل نمی گنجد. و از این پیغمبران مرسل یکی خود آن حضرت است . سبحان الله از حلاوت گفتار ! به حکم حدیث شریف قدسی : " لا تسعنی ارضی و سمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المومن " دل محل ظهور تتجلیات انوار الهی است.
در حدیث دیگر آمده: "قلب المومن عرش الله الاعظم" دل مومن عرش اعظم خداست.
منبع : نامه ها و برنامه ها

نکاتی چند از دفتر نکات حضرت آقا

نکاتی چند از دفتر نکات حضرت آقا
نکته : نورانیه العقول علی قدر نورانیه القلب.
نکته: اسیر بطن اهل باطن نمی شود.
نکته: جزا نفس عمل است : " و ما تجزون الا ما کنتم تعملون" .
نکته: از انسان سر برود و سحر نرود .
نکته: ملکت با عالم ملک است ، خیالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول. قابل حشر با همه ای و دارای سرمایه ی کسب همه.
نکته:تا بیننده و گیرنده نشدی انسان نیستی.
نکته: انسان درختی است باژگونه که ریشه ی آن به سوی آسمان است. نبات از زمین می روید و انسان از آسمان و دیگر جانوران برزخند. آفریده ای اند نه این چنین و نه آن چنان. بنگر که کدامیک از این سه گروهی.
نکته: هرکسی زرع ، زارع و مزرعه ی خود است و نیات و اعمالش بذرهایش. بنگر در مزرعه خویش چه کاشتی. در قول رسول الله - صلی الله علیه و آله - الدنیا مزرعه الاخره دقت کن. به عبارت دیگر هرکسی سفره ی خود و مهمان سفره ی خود است.
نکته: قرآن صورت کتیبه ی انسان کامل است و عالم صورت عینیه ی حقیقت وی.
نکته:آنچه در اطوار و احوال سالک در خواب و بیداری اش عایدش می شود میوه هایی است که از کمون شجره وجودش بروز میکند.
نکته:جناب وجود ، ملک است و اسمای حسنا و صفات علیایش عسکرش. هرکجا آن شاه قدم نهاد این لشکرش با اوست.
نکته: از شاه اولیا امیرالمومنین -علیه السلام - سوال کردند : " وجود چیست ؟ " گفت : " به غیر وجود چیست ؟ "
منبع : نامه ها و برنامه ها

شرور نفس رهزن ماست

شرور نفس رهزن ماست
شر از نقص زاید و نقص از ماده.آن حقیقتی که تمام بلکه فوق تمام است از همه ی  شرور و نواقص مبراست. لذا محبوب بالذات منتهی رغبت راغبین و غایت آمال مشتاقین است.محبوب بالذات ، معشوق بالذات همه و خود ، عشق و عاشق و معشوق و کمال محض و بیان کل کمال است و لکونه وجودا بریئا عن الشرور المحبوب. این چنین حقیقت که به اتفاق اولوالالباب محبوب ومعشوق بالذات و کمال محض و بیان کل کمال است ، پس باید گفت نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سیئات اعمالنا که رهزن ما شدند.
خوشا آنان که از چشمه ی عشق وضو ساختند و چهار تکبیر بر اوهام ، خیالات و نمودارها زدند و به حیات ابدی و عیش جاودانی رسیدند. فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.
منبع : نامه ها و برنامه ها

حجاب نورانی چیست

حجاب نورانی چیست
معلم ثانی فارابی فرموده : " همچنان که روشنی در میان دیدنی ها ، نخستین برترین و هویداترین آنهاست و دیگر دیدنیها به وی دیده میشود و او سبب است که رنگها دیده می شوند ، و واجب است هرچه روشنی تمام تر و بزرگتر باشد ، دیدن دیده مر وی را نیز تمام تر باشد و می بینیم امر به خلاف این است. زیرا روشنی هرچه بزرگتر شد دیدن ما وی را ناتوان تر می گردد. این امر از پوشیدگی و کوتاهی روشنی نیست. چه اینکه وی خودش در هویدایی به غایت است ولیکن چون به کمال است نور چشم ها را می رباید و دیده ها در دیدن وی سرگردان می شوند .
همچنین است سنجش سبب نخستین ، خرد نخستین و حق نخستین با خرد ما که خرد ما از یافتن آنها ناتوان است ، نه از این روی که کوتاهی از آنهاست و نیز دشواری یافتن خرد ما آنها را از روی دشواری آنها در وجودشان نیست. بلکه از ناتوانی  خرد ما و دشواری یافتن اوست که آنها را نارسا در خویش می یابد."
ان لله سبعا و سبعین حجابا من نور ، الخ وفی روایته سبعمائه حجاب و فی اخری سبعین الف حجاب. روایات درباره حجاب به این معنی بسیار است و این خود لطیفه ای شگفت است که نور حجاب باشد. زیرا نور باید رفع حجاب کند.اما روایات فرمودند "یا خفیا من فرط الظهور"

چشم ما دیده ی خفاش بود ور نه تو را         پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست

منبع : نامه ها و برنامه ها

چهار تکبیر

چهار تکبیر
نمازگزار چون وضو ساخت و به نماز ایستاد در آغاز اذان چهار تکبیر دارد و در اقامه نیز چهار تکبیر. دو در آغاز و دو در انجام. توحید را به اعتبار مراتب وجود سه مرتبه است:
اول توحید عام است و آن را توحید تصدیقی گویند که عوام تصدیق کرده اند که آفریدگار یک است و یگانه است ، الخ.
توحید ثانی توحید اهل استدلال است که علما به دلیل عقلی بعد از ایمان انواع علوم را با یکدیگر تطبیق و توفیق دهند و به معارضه و مجادله ی مقدمات نقلیه و برهانات عقلیه اثبات کنند که صانع عالم جز یکی نمی باشد، الخ.
اما مرتبه سوم که توحید اهل کشف است و این آن است که سالکان بعد از توحید اول و ثانی به تحلیه مشغول گردند و در لقمات احتیاط به جای آرند و ترک لذات و شهوات نفسانی بگویند و روی از شهادت آفاق و انفس بگردانند. و متوجه غیب آفاق و انفس گردند و چهار تکبیر بر سر شش جهت عالم گویند و خلوت و عزلت و دوام و طهارت و مواظبت ذکر را شعار خود سازند. چندان که آبگینه ی وجود ایشان از غبار کثافت پاک گردد و عکس پذیر شود و نقوش اسرار ملک و ملکوت در آن ظاهر گردد و ندای " و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبدیلا " در رسد ، و خطاب " قل جاء الحق و زهق الباطل " در ملکوت اندازند و از ملکوت اسفل به ملکوت اعلی ترقی نمایند.
پس به عین الیقین معنی این آیت را ببینند که " سبحان الذی بیده ملکوت کل شیء و الیه ترجعون "و سر عرف ربه او را روی نماید.چهار تکبیر بر سر شش جهت عالم گویند.چهار تکبیر در لسان اهل الله اشارت به یکی از مطالب عرفانی دارد .اهل کشف و شهود اعنی سلسله ی جلیله ی عارفان بالله از چهار تکبیر چهار مرحله ی سیر و سلوک سالک را اراده کنند. که آن را چهار مرحله ی فنا نیز گویند. عارف در سیر استکمالی خود کم کم به جایی می رسد که همه ی پرده ی پندار از پیش چشم توحید او کنار می رود. در این مقام در اثبات ما سوی دلیلی میخواد نه در اثبات واجب.
دولت اسمای کبریای " هو الاول و الاخر والظاهر والباطن"در انسان العین معرفتش به منصه ی ظهور می رسد و سلطان عزت علم در می کشد که جهان سر به جیب عدم فرو می برد.
حال به نور ایمان و ایقان بالعیان میباید که : لا اله الا الله وحده وحده وحده. به توحید ذات و صفات و افعال می رسد. این مراحل سه گانه را مراحل فنا نیز گویند. بعد از آن فنای در فنا نیز مرحله ای است.

بر کلاه فقر می باید سه ترک     ترک دنیا ، ترک عقبی ، ترک ترک

گاه از این مراحل چهارگانه تعبیر به اسفار اربعه می کنند. مرحوم دارابی : "وضو ساختن از لوث انانیت بالمره پاک شدن است و چهار تکبیر عبارت از چهار فناست که فنای آثاری و فنای افعالی و فنای صفاتی و فنای ذاتی می باشد. فنای آثاری این است که سالک آثار همه موجودات را در آثار وجود حقیقی محو و مضمحل ببیند چنان که به غیر آثار او آثاری نبیند. علی هذا القیاس فنای افعالی و صفاتی و ذاتی. می فرماید که من همان دم که از کدورات و شوائب هستی و انانیت و ظلمات غواشی جسمانیت برآمدم، این مراتب چهارگانه که به منزله ی اسفار اربعه است ، برای من حاصل شد و تفصیل این مراتب را لسان الغیب در غزل دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند تا آخر فرموده است."
ماسوای موهوم را به منزله ی مرده ای پنداشتند و آن را ترک گفته اند تا به حی بالذات بلکه به حیات محض رسیدند و آنچه را مرده باید پنداشت چنان که گفتیم پرده های پندار است نه مرتبه ای از اعیان وجودات و شانی از شئون هستی. زیرا اعیان وجودات همه شئون ذاتیه حقند.

مجموعه ی کون را به آیین سبق    کردیم تصقح ورقا بعد ورق

حقا که ندیدیم و نخواندیم در او     جز ذات حق و شئون ذاتیه ی حق

منبع: نامه ها و برنامه ها

وضو

وضو
وضو که از چشمه ی  عشق گرفته شود زنگار را می زداید. از اینکه وضو به چهار عضو سر ، رو ، دست و پا اختصاص یافت ، این است که ایزد تعالی چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وی آلوده به خدمت آیند. ایشان را فرمود وضو کنند و به این چهار عضو مخصوص کرد. زیرا که آدم اول روی به درخت گندم کرد. به پای برفت . به دست از درخت باز کرد.بر سر نهاد و بر حوا آورد. ایزد تعالی بفرمود این چهار عضو گنهکار را به گاه خدمت بشستن و مسح کردن تطهیر کنند.
این داستان بیان حال آدم و آدمی زاد است و همانند آن در آیات و روایات بسیار است.

من هماندم که وضوساختم ازچشمه عشق     چهارتکبیرزدم یکسره برهرچه که هست

از چشمه ی عشق وضو ساختن همان و چهار تکبیر زدن همان. نظیر بیت دیگرش:

عاشق آن دم که به دام سر زلف تو فتاد       گفت کز بند غم و غصه نجاتم دادند

یعنی به دام زلف افتادن همان و از بند غم و غصه نجات یافتن همان. پس دیده ی بصیرت آدمی را حجابی جز حجاب کدورت نفس نیست و همین که در چشمه ی  عشق پاک شد دیده بر آن پاک انداخت.اعنی تا این را ببرد آن را بدید.
منبع : نامه ها و برنامه ها

نماز

نماز
در نماز طهارت باید و به حضور سلطان عشق رسیدن بی وضو نشاید. پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز.و از سرچشمه ی  عشق وضو ساختن همان است که حافظ فرموده :

نماز درخم آن ابروان محرابی    کسی کند که بخون جگرطهارت کرد

معراج نردبان است و نماز معراج مومن و قربان کل تقی است. بدین معراج با خدایش به راز و نیاز پردازد که " المصلی یناجی ربه " وضوی چنین نمازی باید از چشمه ی  عشق باشد وگرنه بیم آن است که قرب نیاورده بعد آورد. لذا شیخ بزرگوار ابن سینا در فصل هشتم نمط نهم اشارات که در مقامات عارفین است در یکی از آداب ریاضت عارف گفته است : " العباده المشفوعه بالفکره " یعنی : پرستشی که جفت با اندیشه باشد
و این فکرت حضور قلب است. فائده ی اقتران فکرت به عبادت در عبارت شیخ این است که عبادت ، بدن را به کلی پیرو نفس می گرداند. پس اگر نفس با این وجود از روی فکرت متوجه به جناب حق باشد انسان به کلی روی به حق آورده است و اگر فکرت درعبادت نباشد عبادت سبب شقاوت می گردد چنان که خداوند عز وجل فرمود : " فویل للمصلین "
منبع : نامه ها و برنامه ها

طینت

طینت

خلق الله للحروب رجالا      و رجالا لقصعه و ثرید

یعنی : " خداوند گروهی را برای حمله با دشمن درمیدان جنگ آفرید و گروهی را برای حمله به کاسه ی ترید نان و آبگوشت ! " از طینت خبرمی دهد .

منبع : نامه ها و برنامه ها

سجده

سجده
در فضیلت سجده بر تربت حسینیه روایت است : " ان السجده علی التربه الحسینیه تخرق الحجب السبع ". این هفت حجاب باید چه باشد؟ حجبی که در روایت به طرق گوناگون نقل شده حجب نور است که از شدت ظهورشان حجابند، زیرا نور حق هفتصد پرده دارد. بلکه از زبان جبرئیل علیه السلام : " بینی و بین الله سبعون الف حجاب من نور لو دنوت واحدا لاحترقت "
در توحید صدوق سائل از ثامن الائمه در یک حدیث طولانی می پرسد:" پس چه چیز حجاب خلق از خالق شده است ؟ " امام علیه السلام در جواب فرمود :" کثره الذنوب " پس حجابهایی که حائل و مانع انسان از نیل به جنه اللقایند ، در خود انسانند.بنابر این آیا میشود این هفت حجاب را تطبیق با لطایف سبع به اصطلاح درباره ی مراحل نفس ناطقه ی انسانی است و انسان کامل از این حجابها و مراحل به در رفته است ؟
منبع : نامه ها و برنامه ها

تسلیت نامه

تسلیت نامه

...معاذ پسری داشت که پیش از وی از این سرا سفری شد.رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این نامه را در تغزیت معاذ بدو نوشت : " از محمد رسول الله به معاذ بن جبل ، سلام برتو ! حمد میکنم خدایی را که جز او خدایی نیست. اما بعد ، خیر بی تابی تو در مصیبت فرزندت که قضای الهی بر ویجاری شد به من رسید. همانا که فرزند تو از موهبت های گوارای الهی بوده و به عاریت در دست تو سپرده.خداوند تو را تا زمانی بدو لذت بخشود و به وقت معلوم او را از تو بگرفت . پس " انا لله و انا الیه راجعون ".مبادا بی تابی تو پاداشت را تباه کند.اگر بر ثواب مصیبت خود برسی هر آینه خواهی دانست که آن در برابر عظمت ثوابی که خداوند برای اهل تسلیم و صبر آماده کرده است ، اندک است.
بدان که بی تابی مرده را بر نمی گرداند و قدر را دفع نمی کند. شکیبایی نیکو پیشه کن و به موعود وفا کردن جوی. و اندوه تو بر چیزی که لازم تو است و بر جمیع خلق به وقتش نازل خواهد شد، نگذرد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته."
اندوه خواه با بردباری و خواه با بیتابی سپری خواهد شد.اگر چون آزادگان و بزرگان شکیبایی پیشه کرده ای ، چه بهتر . وگرنه اندوه آنچنان که از گولان و چهارپایان سپری می شود، به سر آید.هرکسی از مرگ میترسد در حقیقت از خود می ترسد.وگرنه مرگ سبب انتقال از نقص به کمال و از داری به دار دیگر است.آدمی مهمان سفره ی  کردار خود و بهره مند از کشتزار خود است.به عبارت دیگر محشور با اعمال خود است بلکه عین اعمال خود است.اگر کشت او نیک است " و ما عندالله خیر للابرار"

تخم هایی که شهوتی نبود    بر او جز قیامتی نبود

و اگر تخم بد کاشته است " ولا تجزون الا ما کنتم تعملون ".انتقال از اصلاب به ارحام و از ارحام به این نشئه و از این نشئه به نشئه ی دیگر متدرجا از منزلی به منزل دیگر سفر کردن و از گاهواره ای پس از گاهواره ای به در رفتن است. " ان الی ربک الرجعی " ، " و کلهم آتیه یوم القیامه فردا "
حجت کبرای حق ولی الله اعظم امام اول در اوان ارتحال فرموده : " و الله ما فجانی من الموت وارد کرهته ولاطالع انکرته و ماکنت الا کقارب ورد وطالب وجد و ماعند الله خیر للابرار" . " سوگند به خداوند از جانب مرگ فرود آمده ای ناگهانی که آن را ناخوش بدارم ، و ظهور کننده ای که آن را زشت بشمارم به من روی ننمود. من در اشتیاق به مرگ چنانم که خواهنده ی آبی به آب فرود آید و جوینده ای که خواسته ی خود را بیابد و آنچه در نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است."
این که منطق حجت خداست ببین شاگردان و پیروانشان را چه حالت است :

 چون بلال از ضعف شد همچون هلال        رنگ مرگ افتاد بر روی بلال
 جفت او دیدش بگفتا واحرب               پس بلالش گفت نی نی واطرب
تاکنون اندرحرب بودم ززیست   توچدانی مرگ چه عیشست وچیست
این همی گفت ورخش درعین گفت   نرگس وگلبرگ و لاله میشکفت
تاب رو و چشم پر انوار او                             میگواهی داد بر گفتار او
گفت جفتش الفراق ای خوش خصال گفت نی نی الوصالست الوصال
گفت جفت امشب غریبی میروی           ازتبار وخویش غایب میشوی
گفت نی نی بلکه امشب جان من       میرسدخوش ازغریبی دروطن
گفت ای جان ودلم واحسرتا                   گفت نی نی جان من یادولتا
گفت آن رویت کجابینیم ما                       گفت اندرحلقه ی خاص خدا
 حلقه خاصش به توپیوسته ست         گرنظربالا کنی نی سوی پست
اندرآن حلقه زرب العالمین                        نور میتابد چو درحلقه نگین
گفت ویران گشت این خانه دریغ                 گفت اندرمه نگرمنگربمیغ

خوشا به حال کسانی که به خطاب " یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه " مخاطبند و به دعوت " فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی " مشرف. اگر داری طرب کن . اگر نداری طلب کن . اگر آیی در باز است ، و اگر نیایی حق بی نیاز است.

منبع : نامه ها و برنامه ها

دستورالعمل

دستورالعمل
دستورالعمل انسان قرآن است. " ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم "
مراقبت را حفظ بفرمایید.یعنی در همه حال مواظب خود بوده باشید که در نزد حقیقت همه ی موجودات به سر می بری.
میدانید که هم نشین موثر است. مصاحبت اثر دارد. خوپذیر است نفس انسانی.کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند.آن سعادتمندی که چنین معاشرت و مصاحبت را به راستی درنهان خانه ی سر و ذات خود با " الله نور السموت و الارض" به دست آورده است مترنم به اینترانه است:

گر بشکافند سراپای من          جز تو نیابند دراعضای من

این چنین کس پیوسته در ذکر و فکر ، عشق و شوق ، سوز و گداز ، و راز و نیاز است

مرا مگوی که خاموش باش و دم در کش      که مرغ را نتوان گفت در چمن خاموش

چنین کسی را هیچ کاری از حضور باز نمی دارد " رجال لا تلهیهم تجاره ولابیع عن ذکر الله"
امام صادق علیه السلام : "العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله تعالی"
هرگز وجود حاضر و غایب شنیده ای         من در میان جمع و دلم جای دیگر است
هم چنان که طلب مجهول مطلق محال است ، خطاب به مجهول مطلق هم چنین است.هر یکی از ما شانی و جدولی از دریای بیکران هستی هستیم و از این جدول با او درارتباطیم البته

ارتباطی بی تکیف بی قیاس     هست رب الناس را با جان ناس

و از این کانال او را خطاب میکنیم .هرچه عاید ما میشود کانال خودمان است.این خیال رهزن ما نشود که ازخیال چیزی عاید مامی گردد.
اگر درحالات مراقبت تام تمثلاتی پیش آمد خوش آمد . مکتوم بدار که سالک کتوم است.
در نزد اولیاء الله مجرب است که اکثار ذکر شریف " یا حی و یا قیوم یا من لا اله الا انت " موجب حیات عقل است.
وقتی با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی به در آمده باشد و در حال امتلاء و اشتها نباشد.
در آن حال با کمال حضور و مراقبت و ادب مع الله خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی. عدد ندارد.اختیار مدت با جنابعالی است.بهتر اینکه کمتر از یک اربعین نباشد.
قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود هرچند به قدر پنجاه آیه بوده باشد.
طهارت را حفظ کنید حتی با طهارت بخوابید.
آقای من . باید با تانی و وفق و مدارا به راه بود نه با سرعت و اضطراب.
هیچ چیز از خدا جز خدا نخواه که چون که صد آمد نود هم پیش ماست.از تو حرکت از خدا برکت.
منبع : نامه ها و برنامه ها

خودسازی

خودسازی
انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد و ساختن هرچیز را مایه به حسب آن چیز لازم است. مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل.انسان تا به لقاء الله نرسیده به کمال مطلوبش نائل نشده است و لقاء الله به معنی اتصاف انسان به اوصاف الهی و تخلق او به اخلاق ربوبی است. بابا افضل را کلامی کامل دراین باب است : " عالم درختی است که بار و ثمره ی  آن مردم است و مردم درختی است که بار و ثمره ی آن خرد است. و خرد درختی است که ثمره ی او لقاء الله است".
در توحید باید مراقبت را تقویت کرد.مراقبت تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته می شود و سایر آداب و اعمال پروراندن آن است.مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است.حدیث نفس مزاحم با مراقب است.این سخن دلنشین امام صادق را باید بر دل نشاند " القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیرالله "

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب    تا  در این پرده جز اندیشه ی او نگزارم

بدن تور شکار و سواری راهور است . مبادا با او چنان کنیم که نه به کار شکار آید نه تواند سوار را به جایی برساند. ره چنان رو که رهروان رفتند. کسی به ما نگفت که شب و روز را با یک دانه ی خرما به سر ببریم.در حد اعتدال بدن نیاز به تعیش دارد." کلوا واشربوا ولاتسرفوا "  انسان کامل کسی است که حق هر ذی حق را ادا کند.
منبع : نامه ها و برنامه ها

توحید و معرفت نفس

توحید و معرفت نفس
در سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب علیه السلام آمده است :" ولاتیاسوا من روح الله" . اهم مطالب در طلیعه ی امر دو چیز است : یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی شود. اما توحید اینکه سالک با قدم معرفت به جایی رسد که جمع بین تفرقه و جمع کند و تنزیه از تشبیه و تنزیه نماید همانطور که کشاف حقایق امام به حق ناطق حضرت جعفر صادق علیه السلام فرموده است:" الجمع بلاتفرقه زندقه والتفرقه بدون الجمع تعطیل والجمع بینهما توحید" و این توحید حقیقی اسلامی است و کلام وحی بدان ناطق است که " هو الاول والاخر والظاهر والباطن " دربیان آن به تمثیلی اکتفا می کنیم - خاک بر فرق من و تمثیل من- :
درعالم رویا آنچه مشاهده می شوند همه از منشات نفس است. پس قائم به نفس است و از شئون وی است.و چون نفس موجود حی مدرک عالم به ذات خود است ، شئون او نیز با همه کثرتی که دارند حی و مدرکند و درواقع یک حقیقت به نام نفس است که به صور کثیره در آمده است. و خود با اینکه همه است فوق همه است. این کثرت صور،منافی با وحدت شخصیه نفس نیست بلکه هرچه صور بیشتر باشند دلالت بر قوت وحدت نفس می کنند.و نفس بر جمیع این صور کثیره قاهر است و همه آنها مقهور وی.پس نفس هر یک آنهاست که جز شئون نفس نیستند و هیچ یک آنها نیست که نفس در حد هیچ یک محدود نیست. پس نفس را با هریک از این منشاتش جمع کردی و از هر یک تفرقه نمودی.ونیز نفس را فقط مجرد ندانستی که از کثرت تنزیهش کنی و او را در هیچ صورتی از صور کثرت مقید نکردی تا قائل به تشبیه بوده باشی.بلکه او را از این تنزیه و تشبیه تنزیه نمودی.کثرت غیر متناهی نظام هستی شئون ذاتیه ی حق تعالی اند و من عرف نفسه فقد عرف ربه.
و اما معرفت نفس: اینکه خداوند سبحان فرمود " الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه" تفسیر اصیل آن چنان است که جناب صدرالمتالهین در آخرمرحله ی چهارم حکمت متعالیه که معروف به اسفار است فرموده است :کلمه ی طیب روح مومن است و عمل صالح معارف عقلیه که او را ارتقا میدهند و بدانجا می کشانند.این تفسیر بر این اساس قویم است که علم و عمل دو گوهر انسان سازند.
منبع : نامه ها و برنامه ها

با دردمندان باش

با دردمندان باش
از سید کائنات - صلی الله علیه و آله و سلم-روایت شده است که :" من اخلص لله اربعین یوما فجر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه " یعنی هرکس چهل روز به اخلاص برای خدا باشد، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاری می کند .ثقه الاسلام کلینی - رحمه الله - در جامع کافی از ابی جعفر امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که :" ما اخلص عبد الایمان بالله اربعین یوما او قال ما اجمل عبد ذکر الله اربعین یوما الا زهده الله فی الدنیا و بصره دوائها و اثبت الحکمه فی قلبه و انطق بها لسانه "
هیچ بنده ای ایمان به خدا را در چهل روز نیکو نگردانده مگر اینکه خداوند وی را از دنیا بیزاری دهد و به درد و دوایش بینایی و حکمت را دردلش ثابت گرداند و زبانش را بدان ناطق.
بیشتر مردم بی دردند و باید هم باشند که " کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون " ، " اکثرهم لا یعقلون "، " ولکن اکثرهم لا یعلمون " ، " ولا تجد اکثرهم شاکرین ".با درد مندان باش اگرچه کمند.و باید هم کم باشند ." و قلیل ماهم "،  " و قلیل من عبادی الشکورو جاء رجل من اقصی المدینه "
منبع:نامه ها و برنامه ها

معرفی چند رساله تالیف حضرت آقا

معرفی چند رساله تالیف حضرت آقا
الف: رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم . در آن به منهل عذب صحف عرفانیه و حکمت متعالیه در توحید حق و حق توحید معاضد به درر آیات و غرر روایات و دیگر شواهد و بینات بحثمی شود.
ب: نهج الولایه .درآن به براهین قاطعه مبرهن میشود که همواره انسان کاملی با بدن عنصری در عالم طبیعی و سلسلهی  زمان باید موجود بوده باشد که چنین کس به حکم تضافرو تواتر روایات جوامع فریقین در عصر محمدی صلی الله علیه و آله و سلم بقیه الله و تتمه نبوه و خاتم اولیای علی الاطلاق مهدی موعود استکه جز در نبوت تشریعی و دیگر مناصب مستاثره ختمی حائز میراث خاتم به نحو اتم است.
ج: رساله انه الحق.در دو مساله شریف بحثمیکند .یکیموضوع صحف کریمه اهل الله و دیگر معرفت نفس که مفتاح خزائن ملکوت است.
د: رساله سی فصل.در تعیین خط زوال ، مشرق و مغرب اعتدال و تحصیل سمت قبله ی آفاق به طریق دائره هندیه که در موضوع خود رساله ای بدیع است.
ه:تصحیح رساله قضا و قدر علامه دهدارو تعلیقات بر آن.چون راقم آن را در موضوع خود بسیار ممتع و مفید یافته است و تا آنجا که آگاهی دارد در دست طبع و نشر قرار نگرفته است ، در معرض استفاده ی ارباب علم نهاده است.
و:رساله ای درتعیین سمت قبلهی  مدینه و تعیین خط زوال به اعجاز رسول الله صلی الله علیه و آله که معجزه ی فعلی باقی آن حضرت است.
ز: رساله ایدرمیل کلی.در آن بحثمی شود از مبدا تاریخی شکل شانزدهم مقاله چهارم اصول اقلیدس و انتقاص میل کلی و انطباق و انفتاح معدل النهار و منطقه البروج و تفسیر رتق و فتق کریمه " ان السموت والارض کانتا رتقا ففتقناهما" و حرکت نقطه ی اعتدال یعنی حرکت اقبال و ادبار که چون دیگر رسائل این سفینه حائز اهمیت است.
ح:رساله ای در چند مطلب ریاضی
ط:رساله ای در تکسیر دائره و تحصیل نسبت قطر به محیط
ی: رساله ای در ظل تانژانت و تحصیل جیب و ظل و ظل تمام و جیب تمام و فروع چندی متفرع بر آن . در موضوع خود چون دیگر اترابش بسیار مغتنم است.
ک:مقاله ای پیرامون فنون ریاضی و ترغیب و تحریص به تعلیم و تعلم آن.
منبع : نامه ها و برنامه ها

کتاب

کتاب
در کنار هر صنعتی کتابی است که دستورالعمل درست نگاهداری و حفظ آن از تباهی به نام دین و آیین آن است.انسان که بزرگترین صنعت الهی و قافله سالار موجودات غیرمتناهی است حاشا که بدون دستورالعمل بوده باشد. آری آن قرآن فرقان ختمی مرتبت محمدی است که خدای سبحان آن را قرین صنعت شگفت خود انسان قرارداده است که " ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ". از نبی خاتم ماثور است که القرآن مادبه الله. یعنی قرآن سفره ی پر نعمت الهی است که هر انسانی به فراخور استعداد خود از آن طعمه می گیرد و لقمه برمیدارد و نیز مادبه ، ادبستان است . و ادب نگاه داشتن حد هرچیز است. و قرآن نگاهدار حد انسان است. فتدبر
منبع : نامه ها و برنامه ها

علم و عمل

علم و عمل
علم و عمل دو گوهر انسان سازند.آن سازنده ی روان است و این سازنده ی بدن.هردو غذای انسانند.و غذا با مغتذی مسانخ و مجانس است.بدن در همه عوالم مرتبه نازله نفس است.تفاوت بدنها به کمال و نقص است."ذلک تقدیر العزیز العلیم"
علم و عمل به منزله ی دو بال نفس ناطقه اند که به اندازه نیروی این دو بال در عوالم بی پایان پرواز میکند.پروازی که درنشئه ی شهادت داخل در عالم غیب میشود و در عالم غیب ظاهر در نشئه شهادت می گردد.

پرواز برون ز حد احصا      آنی چو هزار سالت ای دوست

از این اشارات سر این گونه آیت را دریاب که حق تعالی به پیامبر فرمود : " واسئل من ارسلنا من قبلک من رسلنا " ای پیامبر از پیامبران پیشین بپرس.آری صاحب نفس مکتفی با اینکه در عالم شهادت است وارد در عالم غیب میشود و از پیامبران پیشین میپرسد.نیازی به تقدیر مضافنیست که مثلا گفته شود : ای واسئل امم من ارسلنا من قبلک و علمائهم.
راوی از معصوم میپرسد:آیا انسانی که از این سرا رخت بر بسته دوباره میتواند کسان خود را در این نشئه دیدار کند؟ درپاسخ فرمود :" آری"در روایت هست " علی قدر منزلته . علی قدر عمله . علی قدر فضائلهم" از این القای سبوحی به حقیقت و واقع یک معنی رجعت هم رسیدی.نور علم عین نفس میگردد که هم ذاتش را فسحت وجودی می دهد و هم چشم بینای او میشود. رسول خاتم فرمود:" العلم امام العمل و العمل تابعه . علم امام عمل است زیرا از انسان کاری بی راهنمایی و پیشوایی دانش صورت نمی گیرد. و سعادت حقیقی انسان بی نور علم واقع نمیشود.ومدینه فاضله انسانی جز با علم بایسته و عمل شایسته شکلنمی پذیرد.

علم نر آمد و عمل ماده    دین و دنیا بدین دو آماده

منبع:نامه ها و برنامه ها

نکاتی دیگر

نکاتی دیگر
نکته: بسائط چون ترکیب شدند روح می گیرند و نفس چون بسیط شد.
نکته:اصل این است که دیده ی دل ملکوت را بنگرد چنان که دیده ی سر ملک را . در این شگفت نیست . شگفت از ندیدن است که دیدگان را باید درمان کرد.
نکته: از دنیا چشم پوشیدن هنر نیست . از دنیا و آخرت چشم پوشیدن هنر است.
نکته:سفرنامه ی معراج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شرح اطوار بشر است.
نکته: هرکس زارع و مزرعه ی خود است و نیت ها و اعمالش بذرهایش .بنگر تا در مزرعه ی خویش چه می کاری و در قول رسول الله -ص- الدنیا مزرعه الآخره تفکر کن.
نکته:جزاء نفس عمل است " ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات"
نکته:ملکت با عالم ملک است و خیالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول . قابل حشر با همه ای و دارای سرمایه ی کسب همه .صادق آل محمد -علیه السلام - فرمود : " ان الله عز و جل خلق ملکه علی مثال ملکوته و اسس ملکوته علی مثال جبروته لیستدل بملکه علی ملکوته و بملوکته علی جبروته "
نکته:آن که اصطلاحات انباشته را علم دانست فقد استسمن ذا ورم

گمانت اینکه با خرج عبارات       به کر و فر و ایما و اشارات

سوار رفرفست ی و براقی     ورم کردی و پنداری که چاقی

منبع:نامه ها و برنامه ها

نکاتی چند

نکاتی چند
نکته ای چند در دفتر نکاتم برای ترویح خاطر عاطر دوستم بیاورم :
نکته : انبیا مردم را به سوی خود یعنی به مقامی که بودند دعوت کردند و آنان را به پایه ی خود خواندند. پس اگر اوحدی از مردم دعوتشان را لبیک بگویند و به مقاماتی بس منیع نایل شوند که طایفه ای از کارهای انبیا به اذن الله تعالی از آنان بروز کند ، چه باک .
نکته : معراج ولوج به ملکوت است نه عروج به کرات .صلات ، معراج مومن است و مصلی با خدایش در مناجات است . رسول الله فرمود : " المصلی یناجی ربه "

نکته : انسان دارای خصوصیت هایی از قبیل اکل ، شرب ، نکاح و غیرهاست که این خصوصیتها را در عالم مطابق شان و اقتضای همان عالم داراست .در این عالم ماده که نشاه ی اولی است روشن است. در نشئات دیگر که سلسله ی طولی وجودی اینجا هستند به قیاس آن نشئات با این نشئه است . صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی ." ولقد علمتم النشاه الاولی فلو لاتذکرون " در این نکته خیلی دقت کن تا بسیاری از آیات و روایات پس از مرگ برایت روشن شود.

نکته : از شاه اولیا امیرالمومنین علی علیه السلام سوال کردند " وجود چیست ؟" گفت : " به غیر از وجود چیست ؟ "

ای در طلب گره گشایی مرده      با وصل بزاده از جدایی مردهای بر لب بحر تشنه در خواب شده      وی بر سر گنج از گدایی مرده

نکته: تا دهن بسته نشد دل باز نمی شود. از سید کائنات روایت است که چون فرزندان و نبیره ی آدم علیه السلام بسیار شدند در نزد وی سخن می گفتند و وی ساکت بود. گفتند : " ای پدر !چه شد شمارا که سخن نمی گویی؟" گفت : " ای فرزندان من !چون خدا جل جلاله مرا از جوارش بیرون فرستاد با من عهد کرد و گفت : گفتارت را کم کن تا به جوار من برگردی."
نکته : ظاهرت باید طاهر باشد تا توانی ظاهر قرآن را مس کنی و باطنت باید پاک باشد تا توانی باطنش را دریابی " لایمسه الا المطهرون "
نکته : باطن تو در این نشئه عین ظاهر تو در آۀن نشئه است . "یوم تبلی السرائر "

نکته :عرش منتهای خلق است که آن طرفش دیگر خلقی نیست . " الرحمن علی العرش استوی " و انسان کامل به خصوص خاتم صلی الله علیه و آله و سلم که همیشه " فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر " است . پس در همه حال در عرش است . و اگر گویی دائم الصعود و دائم النزول است ، راست گفتی . و از اینجا در معراج تفکر کن و صلات معراج عارفین است ." و الحمدلله رب العالمین "

منبع : نامه ها و برنامه ها

رحمن و رحیم

رحمن و رحیم
اسمای حسنای الهی شئون ذاتیه ی حق و بروز و ظهور آثار وجودی اوست.از آن حیث که قادر بر اعطای وجود است رحمن و از آن حیث که قادر بر اعطای کمال وجود است رحیم است.اولی رحمت رحمانی است که بر این خان یغما چه دشمن چه دوست ،دومی صفت رحیمیه است که سفره ی خاص دوستان است

آن یکی جودش گدا آرد پدید      و این دگر بخشد گدایان را مزید

مصرع اول رحمت رحمانی و دوم رحمت رحیمی است.
گدایی کن تا محتاج خلق نشوی.
منبع : نامه ها و برنامه ها

شفاعت

شفاعت
شفاعت را باید از اینجا با خود ببرید . و به آنقدر که با انسان کامل یعنی امام عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - سنخیت دارید به همان اندازه از شفاعت بهره مندید و با قرآن و عترت پیوسته اید.پس هم قرآن شفیع است و هم عترت و ممکن است که شخص شفیعی هم شفیع جمعی شود.
عاقل را اشاره کافی است.
منبع:نامه ها و برنامه ها

مناجات نامه

مناجات نامه
ای که مرا بدین حسن و بها آفریدی و چنین جمال و جلال داده ای ، مرا به سویخود بدار ! ای که همه از تو پدید آمده اند و به فرمان تو در کارند و در راه خود استوارند ، این آفریده ات را در کارو  راهش هشیاری و استواری ده!
ای که خورشید را چراغ ایوان این جهان و ماه را شمع شبستان آن گرداندی ، دیدگانم را به نور جمالت فروغ ده و دلم را ازتاریکی نادانی برهان !
ای که قندیل های ستارگان را در سقف این گنبد مینا چنین آراستی ، قندیل قلبم را آویخته به محبت ذات پاکت بدار !
ای که چشم و گوش و دل و زبانم داده ای ، نعمت دیدار خود عطایم فرما!
ای آفریدگارم ! دستم را بگیر تا تنها تو را ببینم و سخن تو را بشنوم و دل به تو بازم و زبان را به یاد تو گویا سازم.
ای آفریدگارم ! خواهم بگویم . نمیدانم چه بگویم .خواهم بجویم ، نمیدانم چه بجویم . اینقدردانم که باید گویای تو و جویای تو بود.
ای آفریدگارم!طبیب برای دردمندان است . اگر تو دردم را دوا نکنی و امیدم را روا نکنی ، به کجا روم ؟
آفریدگارا! من کیستم؟من چرا از خودمی ترسم ؟ از کی بپرسم که من کیستم؟ جز تو کیست این معما را حل کند و این گره بسته را وا کند؟
آفریدگارا! از پشه آن قدر اندیشه دارم که از پیل و از مور آن اندازه که از اژدهای دمان و از کرم شبتاب همان که از آفتاب. چیست که عجیب نیست ؟ رستنیها همه حیرت آور ، حیوانات همه مهیب . کوه ها همه عجیب . دریاها همه سهمگین.ستاره ها همه دل ربا و جان فزا . این همه از کجا پیدا شدند ؟ اصلشان چقدر زیبا خواهد بود و چه بزرگ و توانا خواهد بود ؟ همه علمند و شعور . همه هشیارند و بیدار . همه در مدح و ثنای تو . همه سر به آستان تو نهاده اند. این چه شوکت است و سلطنت و این چه جبروت است و عظموت ؟
منبع : نامه ها و برنامه ها

اول محرم

اول محرم
ثقه جلیل ریان بن شبیب گفت : در روز اول محرم بر امام ابی الحسن الرضا وارد شدم فرمود : "ای پسر شبیب آیا روزه داری؟" گفتم :"  نه" گفت : " این روز روزی است که زکریای پیامبر در آن پروردگار خود را خواند و گفت " رب هبلی من لدنک ذریه الطیبه انک سمیع الدعا " یعنی ای پروردگار من . مرانزد خودت ذریتی پاک ببخش همانا تو دعا را می شنوی .پس خدای تعالی دعای او را مستجاب کرد و ملائکه را فرمودتا زکریا را در حالتی که وی در محراب ایستاده بود ونمازمیگزارد ندا کردند که خداوند تو را به یحیی مژده دهد." پس هرکس این روز را روزه بدارد و خدای تعالی را بخواند ، او را اجابت کند چنان که یحیی را ." آنگاه گفت : ای پسر شبیب! محرم آن ماه است که مردم جاهلیت در گذشته حرمت آن را نگاه می داشتند.اما این امت نه حرمت ماه را شناختند و نه حرمت پیغمبر خود را. و دراین ماه ذریه ی او را کشتند. و زنان او را اسیر کردند و اثاث او را به تاراج بردند . خداوند هرگز آن ها را نیامرزاد !
ای پسر شبیب اگر برای چیزی گریه خواهی کرد برای حسین ابن علی ابن ابی طالب گریه کن.زیرا او را مانند گوسفند ذبح کردند و هجده مرد از خاندان او با او کشته شدندکه روی زمینمانند آنهانبود.ای پسر شبیب ! اگر خوشحالمیکند تو را که درجات بلند بهشتبا ما باشی برای اندوه ما اندوهناک باش و از فرح ما شادمان .و بر تو باد دوستی ما که اگر مردی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن سنگ محشور گرداند."
منبع : نامه ها و برنامه ها

نماز

نامه ای به عزیزی نوآموز درباره نماز
نماز ستون دین و بهترین و استوارترین برنامه ی آدم ساز است...نماز انسان را فرشته خو میکند زیرا نماز از همه بدی ها پاک است.هرکس نمازگزار است پاکیزه خوی ، نیکوکردار و نیکو رفتار است . از درنده خویی ، بدگویی ،تنبلی و ولگردی بیزار و برکنار است .آری ، آنکه از نماز رو بر گرداند داستان بیچارگی و بدخبتی او دراز است . کوتاهی سخن ، مانند جانواران و چارپایان سرگرم به چریدن و نشخوار کردن است
و با لاشخواران و کرکسان هم پرواز است.نماز گزار با خدایش به راز و نیاز است و با فرشتگان کارخانه ی هستی همنشین و دمساز است و با بندگان خوبخداکه پیامبران و مرد و زن درستکارند ، در پاکی و درستی و راستی انباز است . سرانجام انسانی درهر دو سرا سرافراز است . چه اینکه وارسته در آغاز و انجام است .نماز بزرگ ترین دستورخداوندمهربان به بندگانش است تا از به کار بستن آن در هر دو سرا سرافراز و کام روا بوده باشند.
نماز گزار راستین پنهان و آشکار او ، درون و بیرون او ، دست و دهن او ، اندیشه ها و پیشه های او ، خواسته ها و کار و کوشش او ، همه پاکند.
نمازگزار از هر سو رو بر میگرداند و رو به سوی خانه ی خدامیکند تا به همین سان جان او نیز مانند تنش یک سویی شود ، که تنها رو به سوی خدای یکتا آورد .
منبع : نامه ها و برنامه ها

كلوا و اشربوا و لا تسرفوا

كلوا و اشربوا و لا تسرفوا

حكيمان دير دير خورند، عابدان نيم سير و زاهدان تا سد رمق و جوانان تا طبق بر گيرند،و پيران تا عرق كنند، اما قلندران چندان كه در معده جاي نفس نماند و بر سفره روزي كس. جوانا، خدا پيرت كناد .ببين تا از كدامين صنفي ؟ خداي عزوجل فرمايد : " وكلوا و اشربوا و لاتسرفوا ان الله لا يحب المسرفين "

منبع: نامه ها و برنامه ها

تن به دنيا دار و دل به مولا

تن به دنيا دار و دل به مولا

تن به دنيادار و دل به مولى تا نام و مونست شود و پيغام او آرامشت دهد كه دل عاشق به پيامى بسازد. و حقيقت كشف اين است كه ميان دل و دلدار حجاب نبود. جهد كن كه در همه حال سرت با يار بود، نه در كوچه و بازار! بخصوص در هنگام نماز كه (( المصلى يناجى ربه ؛ نماز گزار در وقت نماز خواندن با پروردگار خويش مناجات و راز و نياز مى كند. )) . مناجات بين دو كس است بنگر تا با كه نجوى دارى و دو بودن چگونه است ؟

منبع:نامه ها برنامه ها

مردان راهت از نظر خلق در حجاب

مردان راهت از نظر خلق در حجاب

شيوه پسنديده سكوت حق است كه :

هر كه را اسرار حق آموختند   مهر كردند و دهانش ‍ دوختند

هر كه خاموش شد گويا شد. هر كه چشم سر بست بينا شد. هر كه گوش دل گشود دانا شد. هر كه را حضور است نور است . هر كه را مراقبت است سرور است . چه اين كه كليد نيكبختى در مشت اوست و نگين پيروزى در انگشت او.

منبع:نامه ها برنامه ها

پاسبان حرم دل شده ام

پاسبان حرم دل شده ام

حديث نفس (( مزاحم )) با (( مراقبت )) است . اين سخن دلنشين امام صادق (عليه السلام ) را بايد بر دل نشاند: (( القلب حرم الله . فلا تسكن فى حرم الله غير الله ؛ قلب انسان حرم خداوند است ، پس در حرم خدا، غير خداى را، جاى نده ! ))
حافظ به اين حديث در اين بيت نظر دارد:
پاسبان حرم دل شده ام شب هم شب   تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم

منبع:نامه ها برنامه ها

معنى واقعى انسان

معنى واقعى انسان

آقاى عزيز! انسان آن است كه با عالم قدس انس دارد، وگرنه چون بهائم به چرا آمده است . حال كه در طليعه اين فرخنده نامه از (( قدس )) و (( ان )) نام برده شده از وحشى قدس سره نيز يادى مى شود:
غرض گر آشنايى هاى جان است   چه غم گر صد بيابان در ميان است
كه مجنون خواه در حى خواه در دشت
 به جولانگاه ليلى مى كند گشت
اگر چه مثل راقم و تنظيم دستور العمل يا تقديم پند و اندرز چنان است كه شاعر گفته است :
و غير تقى يامر الناس بالتقى   طبيب يداوى الناس و هو عليل
(يعنى ناپرهيزگارى كه مردم را به پرهيزگارى فرمايد، پزشكى است كه بيماران را درمان كند و خود بيمار است)

منبع:نامه ها برنامه ها

نزول بلاهاى آسمانى

 نزول بلاهاى آسمانى

امام صادق (عليه السلام ) فرمود در خانه اى كه خوانندگى (غناء) مى شود از نزول بلاهاى درد ناك ايمن نيست و دعا مستجاب نمى شود و فرشتگان نازل نمى شود و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت بر گردانيده است .

منبع:نامه هاو برنامه ها، ص 44

تازیانه سلوک


نکات اخلاقی زیر از کتاب "تازیانه سلوک" انتخاب شده است که سلسله دستور العمل های اخلاقی ایشان بوده است:

با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش. خلاف مگو گرچه به مطایبت باشد. از قسم خوردن هم اگر چه به راست، احتراز کن. چه ایستاده ای دست افتاده گیر و تا می توانی نماز را در اول وقت به جای آر.

با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش. خلاف مگو گرچه به مطایبت باشد. از قسم خوردن هم اگر چه به راست، احتراز کن. چو ایستاده ای دست افتاده گیر و تا می توانی نماز را در اول وقت به جای آر.

انسان بیدار همواره کشیک نفس می کشد و پاسبان حرم دل است و واردات و صادرات دهان خود را می پاید و دار هستی را کارخانه ای بزرگ می یابد که با عمّال بیشمار " و ما یعلم جنود ربک الا هو" دست هم گرفته در کارند تا انسان بسازند و از عالمی تحویل به عالم دیگر دهند و می گوید که مروت نباشد که کفران شود و جبران نشود.

از شاه اولیا امیرالمومنین علی (ع) سوال کردند که وجود چیست؟ گفت:
به غیر وجود چیست؟

اما در باب شیوه پسندیده سکوت، حق است که :

هر که را اسرار حق آموختند
مُهر کردند و دهانش دوختند

هر که خاموش شد گویا شد. هر که چشم سر بست بینا شد. هر که مراقب است سرور است. چه این که کلید نیکبختی در مشت اوست و نگین پیروزی در انگشت او.

قیامت با توست نه در آخر طول زمانی. رسول الله (ص) به قیس ابن عاصم فرمود: "ان مع الدنیا آخره" .

از ماه شعبان که میقات شهر الله است، غسل توبه کن و لباس وفا و ولا از دل و جان محرم شو و از صمیم قلب لبیک گو و در خویشتن سفری کن و گرد کعبه عشق طواف کن که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

در روز، مشغله و آمد و شد و اسباب انصراف انسان بسیار زیاد است، بخلاف شب که هنگام آرامش قوله سبحانه: " انا سنلقی علیک قولا ثقیلا ان ناشئه الیل هی اشد و طئا و اقوم قیلا ان لک فی النهار سبحا طویلا". لذا اذکار و اوراد و خلوت را در شب تاثیری خاص است که در روز نیست، به خصوص در ثلث آخر لیل.

اهل الله گفتند که هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقی درجات و مقامات معنوی کلمه طیبه "لا اله الا الله" ندارد. از این روی رسول خدا (ص) فرمود: " کل حسنه یعملها الرجل توزن یوم القیامه الا شهاده لا اله الا الله فانها لا توضع فی المیزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فیهن کان لا اله الا الله ارجح من ذلک" به پارسی این که: در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود جز گواهی دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین های هفتگانه با وی برابری نکنند. کنایه از این که ثواب این کلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز هم سنگ او نگردد.

در این اوان که بحمدالله با " لا اله الا الله" محشوری ، خوش آن که با دوست، حشر علی الدوام دارد. حبیبا همت بلند دار و از کمال اخلاص:

دوست بگو دوست بگو دوست دوست
تا نگری هر چه بود اوست اوست

منبع:تابناک

دل عاشق به پيغامى بسازد

دل عاشق به پيغامى بسازد

 تن به دنيا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پيغام او آرامشت دهد كه دل عاشق به پيغامى بسازد و حقيقت كشف اين است كه ميان دل و دلدار حجاب نبود. جهد كن كه در همه حال سرت با يار باشد نه در كوچه و بازار، به خصوص در هنگام نماز كه المصلى يناجى ربه و مناجات بين دو كس است ، بنگر تا با كه نجوى دارى و دو بودن چگونه است ؟

منبع:نامه ها برنامه ها

برخيز اى انسان از خواب گران !

برخيز اى انسان از خواب گران !

اگر از خواب غفلت بيدار شدى و دريافتى كه مسافرى و مقصد تو ان الى ربك المنتهى است ، مسافر از مقصد غافل نمى گردد. و اين رب منتهى ، تعين اول است كه حقيقت محمديه است و متضمن نفائس درر و لئالى اسماء و صفات است .

منبع:نامه ها برنامه ها

بذر سعادت

بذر سعادت

 بدانكه بذر سعادت ، مراقبت است و مراقبت كشيك نفس كشيدن و پاسبان حرم دل بودن است وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ؛  شما مانند آنان نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز نفوس آنها را از يادشان برد، آنان به حقيقت بدكاران اند. و تمام عبادات و ادعيه و اذكار براى به بار رساندن اين تخم رستگارى است . همت بگمار تا اين دستور بسيار بسيار گرانقدر را كه در آخر جامع الاخبار منسوب به صدوق از كشاف حقائق امام به حق ناطق ابو عبدالله جعفر صادق - عليه الصلوة و السلام - روايت شده است حلقه گوش خود قرار دهى و آن اينكه القلب حرم الله فلا تسكن فى حرم الله غير الله ؛  دل جايى است مخصوص خداوند. پس در جاى خاص خدا، غير از خدا را جاى مده !

منبع:نامه ها برنامه ها

صابر باش

صابر باش !

علامه حسن زاده آملی: اگر به راستى تشنه شدى آب برايت مى فرستند. صابر باش كه اگر دير شود مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است . علاوه اينكه كسانى كه ديرتر مى گيرند بهتر و پخته تر مى گيرند و وجه آن با تدبر معلوم مى گردد. عارف رو مى گويد:

حكمت حق در قضا و قدر 
كرد ما را عاشقان يكدگر 
تشنه مى نالد كه كو آب گوار 
آب مى نالد كه كو آن آب خوار 
آب كم جو تشنگى آور بدست 
تا بجوشد آبت از بالا و پست

منبع:نامه ها برنامه ها

برادرم به فكر خود باش !

برادرم به فكر خود باش !

 برادرم ! به فكر خود باش و از خويشتن غافل مباش و همواره كشيك نفس ‍ بكش و كشيك نفس كشيدن كشكى نيست ، از خداوند توفيق بخواه ، با ابناى روزگار بساز و مرد تحمل باش و به مثل معروف كه چه خوش مثلى است : آسيا باش درشت بستان و نرم باز ده ! مرد فكر باش كه فكر، لب عبادت است . مناجات و راز و نياز با دوست را قطع مكن قل ما يعبوا بكم ربكم لولا دعاءكم .

منبع:نامه ها برنامه ها

هر ان کو غافله غافل خوره تیر

علامه حسن زاده آملی:

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: اكثر صياح اهل النار من سوف ؛ بيشتر فرياد دوزخيان از پس از اين گفتن و فردا فردا كردن است .

به بيمار بيدارى گفتند: ما را اندرزى ده !
گفت : شما را از سوف بيم مى دهم .
حافظا!تكيه بر ايام چو سهو است و خطا من چرا عشرت امروز به فردا فكنم

مبادا خواجه غافل بخورد و غافل بخوابد كه به قول عارف همدان بابا طاهر عريان هر آن كو غافله ، غافل خوره تير.

منبع:نامه ها برنامه ها

نامه ها برنامه ها

دستورالعملی از حضرت علامه حسن زاده آملی

بسم الله الرحمن الرحیم

انیس سفری و جلیس حضریّ برادر اکبرم«اصغر بن سلیمان خضری» سلام الله تعالی علیکم و علینا و علی عباد الله الصالحین؛صباحی ـ که صبَّحَکُمُ اللهُ بالخیر ـ از این بیخبر بی خیر التماس دعا داشتی آنچنان که در شوره زار دلم تخم محبتت را کاشتی.از دیوانه چه آید تا راهنمایی را شاید؟از ویرانه چه امید آبادی رود؟و از پژمان چه شکفتگی و شادی ساخته شود؟اگر چه گفته اند گنج در ویرانه است ولی هر ویرانه را گنج نیست و در انجا که گنج است یافتنش بی رنج نیست.

الحمدلله نعمت بیداری یافتی که ندانم روی از چه تافتی که در بهار عمر به مِنای دوست شتافتی؟! آری:

در جوانی کن نثار دوست جـان رو عوان بین ذلک را بخوان

پیر چون گشتی گران جانی مکن گوسفنــد پیر قربــانی مــکن

قربان حقیقتت که تا بیدار شدی در راه دیدار شدی.با تضرّع و ادب در پیشگاه دوست معروض دار که:

تیری زدی و زخم دل آسوده شد از آن هان ای طبیب خسته دلان مرهم دگر

و با التماس بخواه که: «ربّنا لا تُزِغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمهً إنّک أنت الوهّاب».

این فیض عظیم را از انفاس قدس شهر الله المبارک در لیله الجوائز جایزه گرفته ای.«هنیئاً لأرباب النعیم نعیمُهم».

باری بیمار بیدار،پیش ازآن که دست از جان بشوید و منادی حق را لبیک گوید،طبیب طلبد و درد خویش را بدو گوید و درمان جوید.از این بنده شرمنده طبیب خواستی و راه چاره جستی،

به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه نوشته

خنك آن حاجی كه ناجی است



خنك آن حاجی كه ناجی است

علامه حسن زاده آملی حفظه الله:


الهی! خانه كجا و صاحب خانه كجا؟

طائف آن كجا و عارف این كجا؟

آن سفر جسمانی است و این روحانی. آن برای دولتمند است و این برای درویش. 

آن اهل و عیال را وداع كند و این ماسوا را. آن ترك مال كند و این ترك جان.

سفر آن در ماه مخصوص است و این راه همه ماه. و آن را یك بار است و این را همه عمر.

آن سفر آفاق كند و این سفر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نبود. 

آن می رود كه برگردد و این می رود كه از او نام و نشانی نباشد.

آن فرش پیماید و این عرش. آن مُحرم می شود و این مَحرم.

آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود.

آن لبیك می گوید و این لبیك می شنود. 

آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد الاقصی بگذرد.

آن استلام حجر كند و این اشتقاق قمر. آن را كوه صفاست و این را روح صفا. سعی آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعی این، یك مرّه در كشور هستی.

آن هروله می كند و این پرواز. آن مقام ابراهیم طلب كند و این مقام ابراهیم. 

آن آب زمزم نوشد او این آب حیات. آن عرفات بیند و این عرصات.

آن را یك روز وقوف است و این را همه روز. آن از عرفات به مشعر كوچ كند و این از دنیا به محشر. آن رمی جمرات كند و این رجم همزات. آن حلق رأس كند و این ترك سر.

آن را «لافسوق و لاجدال فی الحج» است و این را «فی العُمر». آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین. لاجرم آن حاجی شود و این ناجی. خنك آن حاجی كه ناجی است..

الهی توانگران را به دیدن خانه خوانده ای و درویشان را به دیدار خداوندِخانه. آنان سنگ و گل دارند و اینان جان ودل. آنان سرگرم درصورتندو اینان محو در معنا.

خوشا آن توانگری كه درویش است.

الهی! تن به سوی كعبه داشتن چه سودی دهد آن را كه دل به سوی خداوند كعبه ندارد؟


منبع:نامه ها برنامه ها

نامه ها برنامه ها

بسم الله خیر الأسماء

  از «خاموشی»گفتار زاید و از «اندیشه» کردار

بسیار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد          آنکه یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود

ندانم خواجه در چه حال و منوال است ؛ آیا به همان شیوه پیشین و رسم دیرین خود شاد است و یا از خود سفری کرد و خبری یافت .

جسارةً عرض می شود هنوز ملک زاده است یا عبد الله است .دردمندان بسیار دیدم و از آنان ناله های زارزار شنیدم که آن نیکبختان از روزگار به غفلت گذشته خود می سوختند و از التهاب حرمان می جوشیدند، و از درد هجران می خروشیدند،و از سوز و گداز آهِ آتشین از کورة دل بر می کشیدند .خواجه به انتظار کی نشسته؟ و به امید چه کسی دل بسته است؟روزگار که بگذشت و ایّام جوانی و کامرانی و بالیدن به زخارف دنیوی و مقامات اعتباری به سر آمد،و اگر تقسیم همه بشود،به آقا و بنده بیش از این بلکه تا این اندازه هم نمی رسد .

آقا باید آگاه باشد که اگر آب در یک جا بماند بو می گیرد،مگر دریا شود و یا به دریا پیوندد و به قول عارف معروف مجدود بن آدم سنایی غزنوی:

چو ماکیان به در خانه چند بینی جور                  چرا سفر نکنی چون کبوتر طیّار

خالصانه دست به دعا بر آور و با دل شکسته بگو الهی

اگر من از باغ تو یک میوه بچینم  چه شود           پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود

و دست توسّل به دامن حجت حق ولی عصر امام زمان دراز کن و صمیمانه بگو:

  به روی ما زن از ساغر گلابی           که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار

سرور گرامی ام ماه مبارک رمضان،ماه امساک و سحر خیزی و شب زنده داری و قدر یافتن و قرآن شدن و سر مشق گرفتن در پیش است.از هم اکنون که ماه شعبان است و میقات شهر الله است، غسل توبه کن و به لباس وفا و ولا از دل و جان محرم شو و از صمیم قلب لبیک گو و در خویشتن سفری کن  و گرد کعبه عشق طواف کن که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.در این مبارک نامه نکته ای چند از دفتر نکاتم که از کلک این بنده نگارش یافت به عنوان ذکری  اهداء می شود،امید است که سود بخشد:

ادامه نوشته

نامه ها برنامه ها

 بسم الله کلمة المعتصمین

              

«نادَوا أصحابَ الجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلیکُم» اعراف/46 ،

«دل و جان ما سر بسر پیش توست» .

نفحه ای از نفحات بهشت برین بود،یا شمامه ای از گلشن جان جانانی که بسان نام نیکویش حسن،و مانند وصف دلجویش امین،مشام روح را معطّر ساخت .پاکتش جونه ای و کلمات صحیفة مکرّم و مطهّرش هر یک دستنبویه ای که خاطر را عاطر و زبان را به تمثّل گفتار رودکی : «بوی یا مهربان آید همی» ذاکر گردانید .هر کجا هست خدایا به سلامت دارش .یا ربّ دعای خسته دلان مستجاب کن .از این مسجون در سجین آمال و امانیِ نفسانی و مغبون از بازرگانیِ بازار انسانی تفقّدی فرموده اند بسیار شاکرم .مقالت معهود که به حسن نظر آنکه «بر نظر پاک خطا پوشش باد»مطبوع افتاده بود و به خاتم قبولی انگشت سلیمانیِ آنجناب مختوم شد به طبع رسیده است .

شگفتا که آن طائر قدسی از چون منی مرغ بال و پر شکسته و چشم و پا بسته دستورالعمل طیران به قلّة قاف قرب الی الله تعالی انتظار دارد .در ترک امتثال بیم اسائة ادب است،لذا کلماتی چند به عنوان «تَواصَوا بالحقِّ و تَواصَوا بالصَّبرِ ؛ تَواصَوا بالمرحمة و علیک البلاغ» که از مائده جود جانان علم و ادب فراهم گردید .

تمتّع ز هر گوشه ای یافتم                    ز هر خدمتی توشه ای یافتم

ادامه نوشته