جايگاه من در هستي؟
آدمي پيش از آنكه قدم به دنيا گذارد و جهان و آنچه در آن است را بشناسد، در عالم رحم و جنيني به رشد و نمو اعضاي خود بسيار توجه داشت. در حاليكه با ورود به اين دنيا، محور توجه او به عالم بيرون خود، بيش از توجه به گوهر وجود و خويشتن خويش شده است.
آدمي از بدو تولد چشم به هستي باز كرده، مي يابد، مي بيند و مي شنود و با بيرون از خود ارتباط برقرار مي كند. و دنياي بيرون از خود را محور توجه و كنكاش قرار مي دهد، ولي از خود بي خبر است!!
براستي، چه دستگاههاي پيچيده اي در بدن ما در كار است تا رشته زندگي را برقرار نگه دارد!. براستي، انسان چقدر از آنچه كه در درون او مي گذرد را تدبير مي كند؟ و تا چه اندازه از آن آگاه است؟
گوارش: غذا را فرو مي بريم، در معده و روده با كمك اسيد معده و شيره لوزالمعده و صفرا و ........ تمام مواد غذايي تفكيك و هضم و آماده جذب و مازاد آن دفع مي شود.
اندامهاي حركتي: چه مراحل پيچيده اي براي حركت دادن ، در بدن انسان طي مي شود. به محض اراده انسان، از قشر خاكستري جلوي مغز، فرمان به بخشهاي زيرين مخابره شده و از طريق نرونهاي عصبي به واسطه مواد شيميايي فرمان را به نرونهاي عصبي ديگر انتقال مي دهند و اين جريان الكتريكي پس از عبور از مغز و نخاع و اعصاب محيطي دست ،به عضلات فرمان انقباض هماهنگ را مي دهد و شما مي توانيد قلم را در دست حركت دهيد و پيچيده تر اينكه انديشه و تفكرات چگونه از مركز حافظه و تعقل به قلم و كاغذ مي رسد؟