مناسبت بین عمل و جزاء

مناسبت بین عمل و جزاء

اينكه ما زرع و زارع و مزرعه خودمان هستيم و تمام لذات و آلام ما مطلقا، چه در بيدارى و چه در خواب و چه در عوالم بعد از اين نشأه، همگى انحاء ادراكات ماست. قرآن مجيد جزاى بعضى از اعمال انسان را بيان فرمود. مثلاً كسانى كه مال يتيم را به ستم مى خورند , در باطنشان آتش میخورند: ان الذين يأكلون أموال اليتامى ظلما إنما يأكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا. (سوره نساء، آیه 10) چه مناسبتى ميان اَكلِ مالِ يتيم در ظاهر و خوردن آتش در باطن؟

در روايات ما از زبان ائمه هداة مهديين، كه ترجمان قرآن اند، در جزاى اعمال، بياناتى است كه خواص هم در بسيارى از موارد در فهم مناسبات آن عاجزند.

ما سخن از معراج جناب رسول الله (ص) را مى‌شنويم و روايات معراجيه را مى خوانيم ولى به اسرار آن پى‌نبرده‌ايم و ندانسته‌ايم كه روايات معراجيه سفرنامه رسول الله (ص) است و آنچه كه در آن سفر ملكوتيش بيان فرموده است، همه سرگذشت انسان و بيان احوال و اطوار وجودى او در عوالم ابدى بعد از اين نشأه است كه ريشه‌ی آن‌ها از اين نشأه است كه الدنيا مزرعة الاخرة.

منبع: دروس معرفت نفس

فعل همرنگ جزاست

فعل، همرنگ جزا است

هرچند در بدو امر چنين مى‌نمايد كه فعل همرنگ جزا نيست و لكن با دقت و نظر معلوم مى‌گردد كه فعل همرنگ جزاست، كه ذوق طاعت، جوىِ انگبين مى گردد و خشمِ نفسانى مايه نار جهنم است و وعده‌ی فردا و پس فرداى تو سبب انتظار تو در محشر مى گردد...

منبع: دروس معرفت نفس

تجلیه، تخلیه و تحلیه

تجلیه، تخلیه و تحلیه

مرتبه اولى، كه او را تجليه خوانند آن است كه نفس قوى و اعضاى بدن را به مراقبت كامله در تحت انقياد و اطاعت احكام شرع و نواميس الهيه وارد نموده كه اطاعت اوامر و اجتناب از منهيات شرعيه را به نحو اكمل نمايد، تا پاكى صورى و طهارت ظاهريه در بدن نمايان شود و در نفس هم رفته رفته خوى انقياد و ملكه تسليم براى اراده حق متحقق گردد و براى حصول اين مرتبه، علم فقه بر طبق طريقه حقه جعفريه كافى و به نحو اكمل عهده دار اين امر است.

مرتبه ثانيه، كه آن را تخليه نامند، آن است كه نفس به مضار و مفاسد اجتماعى و انفرادى اخلاق رذيله و خويهاى پليد آگاهى يابد و به تدبر در عواقب وخيم آنها در دنيى و عقبى بر طبق دساتير مقرره در فن علم اخلاق آن صفات ناپسند را از خود دور و محو نمايد، همچون كبر و حسد و حرص و شهوت  و بدبينى به خلق و خودخواهى و باقى صفات رذيله كه در كتب اخلاق ثبت است. و اين كار در معالجات روحانى و طب الهى همچون خوردن مسهلات و داروهاست براى رفع اخلاط فاسده در معالجه جسمانى در طب طبيعى.

مرتبه ثالثه، كه آن را تحليه نامند، آن بود كه پس از حصول تخليه و رفع موانع، خود را به زيور اخلاق نيك و خويهاى پسنديده، كه در نظام اجتماع و فرد تأثير بسزا و عميق دارند، آراسته كند. و اين خود پاكيزگى باطن و طهارت معنويه است كه تا اين معنى حاصل و متحقق نشود، آدمى در باطن آلوده و نجس خواهد بود، هرچند كه ظاهر بدن محكوم به پاكى ظاهرى است. و اين كار، در طب روحى و معالجه نفس، مانند خوردن غذا و استعمال دواى مقوى است كه براى توليد نيرو و قوت در بدن در طب جسمانى به كار مى برند.

و پس از حصول و تحقق مراتب سه گانه فوق، از بركت صفا و پاكى روح، در نهاد آدمى جاذبه محبت به حضرت حق پيدا گرد، كه توليد آن از مجذوب  شدن قهرى است به عالم حقيقت و سرد شدن از عالم مجازى كه عرصه ناپايدار ممكنات است. و رفته رفته محبت شدت نمايد و اشتعال و افروختگى عجيب در روح عيان گردد و از خود بيخود و بيخبر شود. و اين مقام را، كه مرتبه چهارم از كمال قوه علميه است، فناء گويند.

منبع: معرفت نفس

نتیجه دوری از اهل بیت (ع)

نتیجه دوری از اهل بیت (ع)

 ببينيد آن متكلمينى كه از اهل بيت عليهم السلام فاصله گرفته اند چه بلايى بر سر معارف  آوردند و در گوهر نفس چه گفتند و قبض ملك موت  نفس را چه پنداشتند؟! راستى اگر بيگانه اى بخواهد در اسلام شناسى تحقيق كند، اگر منتهى به آرايى اينچنين گردد، كارش به كجا خواهد كشيد و درباره اسلام عزيز، كه برهان صرف و نور محض و حق خالص و منطق صدق است، چه خواهد پنداشت؟

منبع: دروس معرفت نفس

مناسبت میان جزا و عمل

مناسبت میان جزا و عمل

چنانكه در ابيات ملاى رومى ملاحظه فرموديد، در آغاز گفت: مرگ هر كس همرنگ اوست و هركس از مرگ مى ترسد در حقيقت از خودش مى ترسد. سپس گفت: همه لذات و آلام و خوشيها و ناخوشيها در رستاخيز از نهاد خود انسان مى رويد، كه هر كس زرع و زارع و مزرعه خود و مهمان سفره خود است. چه، جزا نفس عمل است، چنانكه در حديث شريف  آمده است: انما هى اعمالكم ترد اليكم.

بعد از آن گفت: فعل همرنگ جزا نيست، يعنى به ظاهر و نظر ابتدايى. و در اين معنى چند مثال آورده است، و اين مثالها همه از امور دنيوى و طبيعى است. اين كار را براى اين غرض نموده است كه رفع اعتراض و ايراد در نسبت بين فعل اينجا و جزاى اخروى كند. لذا پس از تمهيد آن مثالها، گفت: حمد حق مرغ جنت مى شود و و و.

اما در اثناى بيان عمل اينجا و جزاى آخرت، بيان مناسبت ميان عمل و جزا را تا اندازه اى فاش كرد، كه هرچند در بدو امر چنين مى نمايد كه فعل همرنگ جزا نيست و لكن با دقت و نظر معلوم مى گردد كه فعل همرنگ  جزاست، كه ذوق طاعت جوى انگبين مى گردد، و خشم نفسانى مايه نار جهنم است، و وعده فردا و پس فرداى تو سبب انتظار تو در محشر مى گردد.

منبع: دروس معرفت نفس

اصل و فرع

اصل و فرع

ميوه ها از درختها و بوته ها مى رويند، درخت و بوته اصل اند و ميوه فرع، و فرع چون بالا رود با اصل خود يكتاستى. حال بفرمائيد خوشه انگور را بارز، و هندوانه را با بوته آن چه مناسبتى است؟ و همچنين در ديگرها. و در عين حال مى دانيم گندم از گندم برويد جو زجو، و هيچگاه از بوته هندوانه خوشه انگور نمى رويد. و مناسبت  بين سلسله علل و معلولات و به عبارت ديگر، بين اصول و فروع آنها، دائمى است، هرچند ما دسترسى به فهم آنها نداريم. در خطبه 143 نهج البلاغه، امير عليه السلام مى فرمايد: و قد مضت اصول نحن فروعها فما بقاء فرع بعد ذهاب اصله، مراد از اصول پدران و از فروع فرزندان است، يعنى اصولى گذشت كه ما فروع آنهاييم، فرع را پس از رفتن اصلش چه بقايى است. و آنكه گفته اند الولد سر ابيه اشاره به همين معنى دارد. نقل ابياتى از ملاى رومى مناسب  مقام مى نمايد.

منبع: دروس معرفت نفس

باطن برزخی انسان ها

باطن برزخی انسان ها

علامه حسن زاده آملی: چون حرص بر روح آدمى غلبه كند و ملكه شود، شبيه مى شود آن روح به روح نمل (1)، و صور برزخيه نمال مناسب و اضلال آن ملكه حرصيه شوند. و چون انواع اذيت غلبه كند و ملكه شود، شبيه شوند آن ارواح به ارواح حيه(2) و عقرب  و زنبور , و اجساد مناسبه آن ارواح اظلال آن ملكات شوند. و چون تكبر يا سبعيت غلبه كند و ملكه شود، صور شير و پلنگ، و در حيله، روباه، و در سرقت  فاره (3)، و در غضب، سگ.

منبع: دروس معرفت نفس


1- مورچه

2- مار

3- موش

هم رنگی مرگ با خود شخص

هم رنگی مرگ با خود شخص

چنانكه در ابيات ملاى رومى ملاحظه فرموديد، در آغاز گفت: مرگ هر كس همرنگ  اوست  و هركس از مرگ مى ترسد در حقيقت از خودش مى ترسد. سپس گفت: همه لذات و آلام و خوشيها و ناخوشيها در رستاخيز از نهاد خود انسان مى رويد، كه هر كس زرع و زارع و مزرعه خود و مهمان سفره خود است. چه، جزا نفس عمل است، چنانكه در حديث شريف آمده است: انما هى اعمالكم ترد اليكم.

بعد از آن گفت: فعل همرنگ  جزا نيست، يعنى به ظاهر و نظر ابتدايى. و در اين معنى چند مثال آورده است و اين مثالها همه از امور دنيوى و طبيعى است. اين كار را براى اين غرض نموده است  كه رفع اعتراض و ايراد در نسبت بين فعل اينجا و جزاى اخروى كند. لذا پس از تمهيد آن مثالها، گفت: حمد حق مرغ جنت مى شود و و و .

اما در اثناى بيان عمل اينجا و جزاى آخرت، بيان مناسبت ميان عمل و جزا را تا اندازه اى فاش كرد، كه هرچند در بدو امر چنين مى نمايد كه فعل همرنگ جزا نيست  و لكن با دقت  و نظر معلوم مى گردد كه فعل همرنگ  جزاست، كه ذوق طاعت جوى انگبين مى گردد، و خشم نفسانى مايه نار جهنم است، و وعده فردا و پس فرداى تو سبب  انتظار تو در محشر مى گردد. لطايف  و نازك  كاريهايى كه در اين ابيات  به كار برده شد بسيار است. در حديثى، از حضرت  امام صادق عليه السلام به اين مضمون روايت  شده است  كه حيوانات صور و مثل اعمال شما هستند.

منبع: معرفت نفس

حیات ممتد

حیات ممتد

علامه حسن زاده آملی: زندگى يك  شخص انسان يك حيات ممتد است كه برخى از مراحل آن با ماده سر و كار دارد و برخى با غير ماده. در اين نكته بسيار دقت  كن تا بدانى كه در همه عوالم تويى.

منبع: دروس معرفت نفس

 

سرشت علامه حسن زاده

سرشت علامه حسن زاده

فطرت و سرشت اينجانب هيچ با ستيزگى و هاى و هو و فرياد و فغان سازگار نيست. منطقم اين است كه اين كارها پيشه كسانى است كه مايه علمى ندارند و مى‏خواهند به چوب و چماق و قلدرى و بدگويى و بى‏ادبى بقبولانند.
منبع: دروس معرفت نفس 

مادیون

مادیون

حسّيّون يعنى طبيعيّون و مادّيّون فقط و فقط مى‏خواهند بى‏قيد و بند زيست كنند و به خودكامى و دلبخواهى روزگار بگذارنند، به حرفهاى بى‏برهان و دليل كه خودشان هم واقعا به آنها ايمان و اعتقاد ندارند، دل خوش كرده‏اند.
منبع: دروس معرفت نفس

از پی مرده مرو

از پی مرده مرو

آورده‏اند كه روزى يكى از شاگردان عيساى پيمبر وى را گفت: اى معلّم! پدرم مرد اجازه فرما كه براى كفن و دفن بروم. عيسى فرمود: تو زنده‏اى از پى مرده مرو، مرده را بگذار تا مردگان بردارند. حكيم ناصر خسرو در سعادتنامه نيكو فرموده است:


ببُر از جاهل ار چه خويش باشد
كه رنج وى ز راحت بيش باشد
مكن دل خوش به سود بيكرانش
كه صد سودش نَيَرزَد يك زيانش‏

منبع: دروس معرفت نفس

سیر و سلوک قوی تر از هیپنوتیزم

سیر و سلوک قوی تر از هیپنوتیزم

عالم علم انباشته روى هم است و چون به واسطه انصراف از توجّه به جهان طبيعت آن گونه مشاهدات غيبى و مكاشفات روحى و باطنى به انسان دست مى‏دهد بنابراين كسى را رسد كه بگويد براى روانه كردن روان به جهان جان چه نياز به خواب و يا هيپنوتيسم و يا وسائط و وسائل ديگر است چرا به اختيار خود انصراف نداشته باشيم و در بيدارى سير و سلوك روحى چنانكه در منام و در حال تنويم مغناطيسى بلكه قويتر از آنها به دست نياوريم؟ و شايد آنچه را از اين و آن مى‏خواهيم و يا از واسطه و وسيله تحصيل مى‏كنيم بدون واسطه بهتر بتوانيم به خواسته خود پى ببريم كه واسطه و كثرت آن موجب اشتباه و ترديد و دودلى مى‏گردد، چنانكه هر چه واسطه كمتر بشود انسان بهتر و روشنتر و زلالتر به مرادش دست مى‏يابد و اگر بتوانيم خودمان بدون واسطه ابزار و آلات و اشخاص، مثلا آينه بكار بردن و يا طفلى نابالغ را وسيله قرار دادن و يا كسى را به تنويم مغناطيسى خواب كردن، بر مطلب خود دست بيابيم چه بهتر؛ و شايد آن كه حافظ گفته است:

سالها دل طلب جام از ما مى‏كرد
آنچه خود داشت ز بيگانه تمنّا مى‏كرد
گوهرى كز صدف كون و مكان بيرون بود
طلب از گمشدكانِ لب دريا مى‏كرد

منبع: دروس معرفت نفس

نوم و تنویم مغناطیسی

نوم و تنویم مغناطیسی

بدان كه تنويم مغناطيسى و نوم هر دو از يك اصل منشعب‏اند و آن در حقيقت انصراف و تعطيل حواس ظاهره از تصرف و دست در كار بودن اين نشأه طبيعت است و چون حواس از اين نشأه منصرف شدند نفس به عالم خود توجّه مى‏كند و از مخرج خود كه مكمّل و معلّم حقيقى اوست كسب معارف و تحصيل حقائق مى‏كند و بر امور خفيّه دست مى‏يابد و چون باز بدين سوى روى آورد آنچه را كه در عالم رؤيا مشاهده كرد در عالم بيدارى در هنگام خود مى‏يابد. و اگر انسان نتواند به سرّ و معنى صورت خوابش پى ببرد به نزد معبّر مى‏رود و معبّر خواب را تعبير و تأويل مى‏كند.
منبع: دروس معرفت نفس علامه حسن زاده

هیپنوتیزم

هیپنوتیزم

شبيه خواب، تنويم مغناطيسى است كه به فرانسه هيپنوتيسم‏ «1» مى‏گويند و خواب كننده را هيپنوتيزور  و مصدر آن هيپنوتيزر است خواب مصنوعى كردن و با هيپنوتيسم خواب كردن. اين كار در اين زمان جهانگير شده است و كتابهاى بسيارى به زبانهاى گوناگون در اين باره نوشته‏اند و به وقايعى از اين كار دست يافتند كه آنها را جمع و تأليف كرده‏اند و از آنها به استقلال روح و بقاى آن بعد از اضمحلال بدن پى برده‏اند و به پاداش و كيفر اعمال در عالم ديگر استدلال كرده‏اند.
منبع: دروس معرفت نفس علامه حسنزاده

خواب دیدن

خواب دیدن

نفس در عالم رؤيا به كشف و ادراك مطالب و معارف پوشيده‏اى پى مى‏برد كه در بيدارى به آنها آگاهى نداشت و چه بسا كه در بيدارى هيچ حرفش را هم نمى‏زد و خيالش را هم نمى‏كرد و چنانكه گفته‏ايم كمتر كسى است كه در دوران زندگى خود از عالم خواب برايش چيزهايى شگفت پيش نيامده باشد، و آنچه را كه در خواب ديده است در بيدارى به تعبير آن، دير يا زود نائل نشده باشد. در حقيقت اگر كسى به لجاج و عناد نخواهد بسر برد و از سر انصاف نگذرد به خوبى اذعان مى‏كند كه نيل به مغيبات بايد كار موجودى وراى زمان و مكان و محيط به زمان و مكان باشد. اگر روان آدمى ماده و جسم و جسمانى، خلاصه از عالم طبيعت باشد آيا اين مدّعى نمى‏انديشد كه اخبار به غيب و دست يافتن به امور پنهان چگونه است و طبيعت كه از موطن خود قدم فراتر نمى‏نهد، پس اين همه فهميدنها و ادراكات فوق زمانها و مكانها چيست؟
منبع: دروس معرفت نفس

باید علم شد!

باید علم شد!

بايد سعى كرد كه از عادت مألوف بدر آمد و راه و رسم رهروان حقيقت را پيش گرفت. ره چنان رو كه رهروان رفتند تا بتوان بسر منزل مقصود رسيد. يعنى بايد علم شد كه علم انسان ساز و مايه برترى است.
منبع: دروس معرفت نفس

آگاهی نفس ناطقه

آگاهی نفس ناطقه

نفس ناطقه چون همواره از خويش آگاه است به خود داناست زيرا كه آگاهى همان دانايى است، و آگاهى را به تازى خبر گويند و ملاى رومى در اين موضوع مطلبى بسيار بلند در دفتر دوم مثنوى فرمود:


جان نباشد جز خبر در آزمون
هر كرا افزون خبر جانش فزون‏
جان ما از جان حيوان بيشتر
از چه زان رو كه فزون دارد خبر

و نيز در دفتر ششم آن فرمايد:

چون سرّ و ماهيت جان مخبر است
هر كه او آگاه‏تر با جانتر است‏
اقتضاى جان چو اى دل آگهى است
هر كه آگه‏تر بُوَد جانش قوى است‏

من از بيان ارج و پايه اين چند بيت ناتوانم ولى اميد است كه آن را روشن سازيم و به وقتش به اسرار اين گفته‏هاى مفاخر عالم علم پى ببريم و دريابيم كه علم و عمل، انسان سازند و بس.
منبع: دروس معرفت نفس علامه حسن زاده

تعجب مردم

تعجب مردم

علامه حسن زاده آملی: مردم از اینکه کسی به مقام بلند حکمت رسید و به اسرار خلقت دست یافت تعجب میکنند ولی تعجب در این است که چه رهزنی برای دیگران پیش آمد که از رسیدن بازماندند!

منبع: معرفت نفس

اهمیت علم

اهمیت علم

علامه حسن زاده آملی: علم انسان ساز است و صنعتی انسان را فاضلتر و زیبنده تر از علم نیست،که با فراگرفتن آن نور بینش و انسانیت قوی تر می شود.

📕دروس معرفت نفس

انسانم آرزوست

انسانم آرزوست

ديوژن (فیلسوف یونانی) را ديدند كه در ميان روز با فانوس روشن مى گرديد، سبب پرسيدند، گفت: انسان مى جويم. عارف رومى در اين بيت نظر به وى دارد كه فرمود:

دى شيخ گرد شهر همى گشت با چراغ
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

و نيز وقتى مردم شهرش او را تبعيد كردند كسى به طعن گفت: همشهريان تو را از شهر راندند!
گفت: نه چنين است، من آنها را در شهر گذاشتم...
منبع:دروس معرفت نفس

خود را بشناس و به حال خود باش

خود را بشناس و به حال خود باش

گويند يكى از اين دو فيلسوف بزرگ يونانى، طالس يا سقراط، از نخستين كسانى هستند كه گفتند خود را بشناس و در احوال مير سيد شريف آورده اند كه فرزندش در هنگام ارتحالش گفت پدر، مرا وصيتى كن. گفت: بابا به حال خود باش.

آنكه گفت "خود را بشناس" علم است و اينكه گفت "به حال خود باش" عمل.
كه انسان به تقويت دو قوه "بينش" و "كنش" بر ديگر موجودات فزونى مى يابد.

و در حقيقت اين دو قوه به منزله دو بال انسان اند و اگر انسان خود را گرفتار به شهوتهاى حيوانى نكند و از مسير علم و عدل منحرف نشود، به قول شيخ اجل سعدى:

طيران مرغ ديدى تو ز پاى بند شهوت
بدر آى تا ببينى طيران آدميت

آن دو جمله فوق، در علم و عمل، اختصاص به آن بزرگان ندارد، هر نيكبختى كه اندكى در خود فرو رود و به فكر بنشيند زبان حال او اين خواهد بود كه "خود را بشناس" و "به حال خود باش". اين سخن همه مردم آگاه جهان بوده و هست

منبع: دروس معرفت نفس

علم النفس

علم النفس

اينجانب را دفتر خاطراتى است و هر خاطره معنون به نكته و تاكنون بالغ بر پانصد نكته در آن تدوين شده است.
از آن جمله اين نكته هاست:

🔸خنك آنكه در ورطه من كيستم افتاد.
🔸انسان كليد خزائن اسرار است.
🔸تا بيننده و گيرنده نشدى انسان نيستى.
🔸موجودى عجيبتر از خود نيافتم.
🔸پس از يك يا دو سالى , در كتابى ديدم كه وقتى فخر رازى از سفرى مراجعت كرد به او گفتند: از عجائب چه ديده اى؟ گفت : عجيبتر از خود نديده ام .

خلاصه، علم النفس اساس همه علوم است...

منبع: دروس معرفت نفس

الفاظ و حروف در هر عالم صورتی دارند

الفاظ و حروف در هر عالم صورتی دارند

الفاظ براى معانى اعم وضع شده اند. مفاد اين سخن آن است كه هر معنى را در عالم خودش حكمى خاص و صورتى خاص است ، بلكه ارباب اعداد و حروف گفته اند حروف را در هر عالم صورتى است و نيكو گفته اند.

منبع:دروس معرفت نفس درس 92

دانلود و مشاهده دروس معرفت نفس علامه عارف حسن حسن زاده آملی

مشاهده و دانلود

متن کتاب

دروس معرفت نفس علامه عارف حسن حسن زاده آملی

برای مشاهده متن اثر بر روی لینک زیر کلیک نمائید

مشاهده متن اثر

تجريد و تصفيه نفس

تجريد و تصفيه نفس

((بزرگانى كه سيرهاى علمى كرده اند و در تجريد و تصفيه نفس واديها پيموده اند فرموده اند كه روح انسانى ، چون هم خود را واحد گرداند و با اطمينان خاطر و عدم اضطراب با هر اسمى از اسماى شريف عين حيات و صرف كمال و فعل مطلق انس بگيرد و حشر پيدا كند، سلطان آن اسم در او تجلى كند و اثر آن اسم در وى ظاهر گردد و به اقتضاى آن اسم عمل كند و اين زمينى رنگ آسمانى گيرد و اين جهانى به خوى آن جهان درآيد و در عالم طبيعت كار آن جهانى نمايد و دست تصرف به كائنات دراز كند و در كشف و كرامات به روى خود باز كند و كم كم به جايى رسد كه هرگاه اراده كند از اين نشاءه اعراض كند و بدان نشاءه پرواز كند... تجربه ضرر ندارد)).
منبع:در درس نود و نهم معرفت نفس


كمال و نقص

كمال و نقص

در دروس معرفت نفس در مورد كمال و نقص چنين آمده است :
هر چيز در مرتبه وحد خود كامل و تمام است و به قياست بالاتر و برتر از خود مى نمايد و آن را ناقص مى گويند... ولى كتاب هر موجودى را كه مى خوانيد تنها با همان موجود سرگرم باشيد و در پيرامون او دقت كنيد ببينيد جز كمال و حقيقت و واقعيت و زيبايى و خوبى در عالم خودش چيز ديگرى دارد؟ از مور گرفته تا كرگدن . از پشه گرفته تا پيل ، از ذره گرفته تا خورشيد، از قطره گرفته تا دريا، از جوانه گياه گرفته تا چنار كهنسال ، از هر چه تا هر چه ، از كران تا كران ، به هر سوى و به هر چيز بنگريم جز اين است كه در حد خود وجودى است و وى را كمالاتى است و به بهترين نقشه و الگو و زيبايى است ؟ پس از سير فكرى و تاءمل و انديشه به سزاى خودتان تصديق خواهيد فرمود كه هر موجودى در حد خود كامل است ، آن دانه گندم در گندم بودن هيچ نقص و عيبى در او نيست ، دانه گندم يعنى اين ، هسته هلو يعنى اين ، آيا نه چنين است ؟ ما تاك را با چنار مى سنجيم و مى گوييم چوب چنار چنين و چنان است ، ولى تاك آنچنان نيست ، مثلا از چوب چنار مى توان تير و ستون خانه و در و پنجره ساخت ؛ اما رز را نتوان . ولى انديشه بفرماييد ببينيد كه مى شود درخت رز جز اين باشد؟ درخت رز يعنى اين كه هست و مسلما در عالم خود و حد خود كامل است و هيچ گونه عيبى و نقصى در او متصور نيست .
(در اجزاى پيكر انسان انديشه بنماييد مى بينيد كه ) اجزاى پيكر انسان هر يك به بهترين و زيباترين صورت وضع شده است كه بهتر از آن و قشنگ تر از آن امكان ندارد؛ و اگر در فوائد و مصالح و محاسن هر يك از آنها تاءمل شود مى بينيم كه با يك طرز مهندسى و اندازه و حدود ترتيب و نظم و تشكيل و تركيب حيرت آور است كه در همه دست قدرت و علم و تدبير حكومت مى كند و هر خردمند از هر ملت و مذهب باشد در برابر آن تسليم است ... در پيكر هستى يك جاندار كوچك به نام تننده كه به تازى عنكبوت گويند، در تدبير زندگى و نقشه تحصيل روزى و تور بافتن و دام ساختن و در كمين نشستن و ديگر حالات او دقت فرماييد، مى بينيد هر يك در حد خود كمال است . چون تار عنكبوت با ريسمانها و طنابهاى ضخيم سنجيده شود، گمان مى رود كه آن تارهاى تننده در عالم وى كامل است ... وقتى اينجانب در هستى به فكر فرو رفته بودم و پس از چندى كه از آن حال باز آمدم ره آورد فكرى من اين بود كه : عالم يعنى علم انباشته روى هم.

منبع:دروس معرفت نفس

توصیه های حضرت آقا به جوانان

توصیه های حضرت آقا به جوانان

 هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادتمند داشته باشید زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر می برند، سخت دوری گزینیدکه رهزن شمایند.

این گروه روی سعادت را نخواهند دید چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک های گوناگون بوقلمونی وطاووسی دل خوشند و به زودی نه آن رادارند نه این را نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشند ، ناچارا باید بعدا تن به گدایی دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی ها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند .

با آنان هم نشین نشوید که به شما بگویم نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت وشقاوت انسانی دخلی به سزا دارند.....

باید دوستانم از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدبلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد. "

منبع:درس شانزدهم کتاب معرفت نفس

درس دوم دروس معرفت نفس

درس دوم دروس معرفت نفس

در درس اول دانستیم كه هر چه مشهود ما است وجود دارد یعنى موجود است بلكه خود وجود است و تا حدى در مشهودات خود كاوش كردیم و آنها را با یكدیگر سنجیدیم و نتیجه گرفتیم كه انسان دانا اشرف از اقسام دیگر است . اكنون گوییم كه این كاونده و سنجنده و نتیجه گیرنده كیست ؟ و به عبارت دیگر آنكه تمیز بین آن اقسام داد و ترتیب مقام در آنها قائل شد و حكم كرد كه این نوع اشرف از آن نوع است كیست ؟ آیا نه اینست كه آن تمیز و آن حكم از آثارند و همه آثار از موجود است نه از معدوم ؟ پس آنكه تمیز داد و حكم كرد موجود است . و نه اینست كه این ممیز و حاكم منم و تویى ؟ و نه اینست كه هر یك از ما داراى چیزى است كه تمیز دهنده است ؟ پس آن چیز یا بیرون از ما است یا بیرون از ما نیست كه در هر صورت كسى بر این مطلب اعتراض
ندارد آیا چنین نیست ؟ حال كه وجدانا و عیانا مى دانیم كه این ممیز و حاكم هر یك از ما است و هر یك از ما داراى این چیز تمیز دهنده است كه در هر حال و در هر جا و در هر وقت داراى آن است مى پرسیم كه ذات آن چیز یعنى گوهر و سرشت آن چیست و چگونه موجودى است ؟

به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

درس اول معرفت نفس

درس اول معرفت نفس

وجود است كه مشهود ما است ما موجودیم و جز ما همه موجودند ما جز وجود نیستیم و جز وجود را نداریم و جز وجود رانمى یابیم و جز وجود را نمى بینیم .
 وجود را در فارسى به هست و هستى تعبیر مى كنیم . در مقابل وجود عدم است كه از آن به نیست و نیستى تعبیر مى شود . و چون عدم نیست و نیستى است پس عدم هیچ است و هیچ چیزى نیست تا مشهود گرددو اگر بحثى از عدم پیش آید به طفیل وجود خواهد بود . پس وجود است كه منشا آثار گوناگون است و هر چه كه پدید مى آید باید از وجود باشد نه از عدم . و من بدیهى تر از این درس چیزى نمى دانم . این بود سخن ما در این درس و خلاصه اینكه جز هستى چیزى نیست و همه هستند و هر اثرى از هستى است .

به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

مقدمه حضرت علامه آیة الله حسن زاده آملى بر کتاب عرشی معرفت نفس

مقدمه حضرت علامه حسن زاده بر کتاب عرشی معرفت نفس

هو

رسول الله صلی الله علیه و آله:اعلمکم بنفسه اعلمکم بربه

(غرر و درر علم الهدی سید مرتضی ص 329 ج 2 )

دروس معرفت نفس-معرفت نفس ناطقه انسانی-قطب قاطبه معارف ذوقیه ،و محور جمیع مسائل علوم عقلیه و نقلیه ،و اساس همه خیرات و سعادات است.و به بیان مولی امیر المومنین علی علیه السلام:معرفت النفس انفع المعارف.معرفت نفس همان روانشناسی و خودشناسی است که اقرب طرق به ماورای طبیعت ،و صراط مستقیم خداشناسی است.

انسان بزرگترین جدول بحر وجود ،و جامع ترین دفتر غیب و شهود ، و کاملترین مظهر واجب الوجود است.

این جدول اگر درست تصفیه و لای روبی شود مجرای آب حیات و مجلای ذات و صفات می گردد.

این دفتر شایستگی لوح محفوظ شدن کلمات نوریه شجون حقائق اسماء و شئون رقائق ظلیه آنها را داراست.

دفتر حق است دل به حق بنگارش           نیست روا پر نقوش باطله باشد

سیر انفسی غایت آن معرفت شهودی است که لم اعبد ربا لم اره ،و سیر آفاقی نهایت آن معرفت فکری که اولئک ینادون من مکان بعید. انسان کاری مهمتر از خودسازی ندارد ، و آن مبتنی بر خودشناسی است.

دروس معرفت نفس کتابی است که در این مقصد اعلی و مرصد اسنی ، به نظم و نضد خاصی ، بالفعل حاوی بیش از یکصد و پنجاه و سه درس است که سالیانی برای عزیزانی طالب کمال تحریر ، و در محضر انس و قدس آنان تقریر و تدریس شد و اینک قلم تقدیر رقم زد که آن پرده نشین شاهد هر جائی شود.

این صد و پنجاه و سه درس در سیر مراحل ابتدائی معرفت نفس است. مرجو از خداوند سبحان اینکه توفیق ادامه و تکمیل آنرا مرحمت بفرماید. امید است که این دروس نفوس مستعده را معدی برای اعتلای به معارج عالیه معرفت نفس انسانی ، و ممدی در راه ارتقای به ندارج سامیه منزلت قرب رحمانی گردد.

قم-حسن حسن زاده آملی

14 ع 2 سنه 1403 ه.ق

9/11/1361 هش