رب بی مظهر

تو رب مطلقى را بى مظاهر   ز فكر نارسا دارى به خاطر

 همانگونه كه نفس انسانى بى بدن نتواند بود و بدن او مناسب عوالم اوست چه مظهر حقيقة الحقايق است كه بى بدن نيست به اين معنى كه بى مظاهر متصور نيست اگر چه در عين كثرت واحد است و در عين وحدت كثير. لذا موضوع عرفان را وجود حق سبحانه به جهت ارتباط با مظاهر تشكيل مى دهد كه در فصل رابع فاتحه مصباح الانس آمده است :
فموضوعه الخصيص به وجود الحق سبحانه من حيث الارتباطين لا من حيث هو لانه من تلك الحيثية غنى عن العالمين لا تناوله اشارة عقلية اءو وهمية فلا عبارة عنه فكيف يبحث عنه اءو عن احواله و كذا عن كل حقيقة من حقايقه فى الحقيقة . موضوع علم الهى وجود حق از حيث ارتباط حق با خلق و ارتباط خلق با حق است آن هم :
ارتباطى بى تكيف بى قياس   هست رب ناس را با جان ناس 
و اين ارتباط همان است كه از آن به اضافه اشراقى و امكان فقرى نورى ياد مى شود كه از جانب حق به خلق اضافه اشراقيه است و از جانب خلق به حق امكان فقرى وجودى .
پس خلق در وجودش به حق تعالى محتاجند و حق سبحانه به خلق در ظهورش مشتاق ؛ كه اگر حق تعالى با صفاتش تجلى نمى كرد عالم را نه وجودى بود و نه ظهورى ، زيرا عالم بدون حق تعالى به حسب ذاتش معدوم است . چه اينكه اگر حق بدون عالم باشد ظهورى نخواهد داشت . و اين ارتباط در نفس الامر ثابت است .
در نكته 362 هزار و يك نكته آمده است : عارف گويد: رب مطلق بدون مظاهر معنى ندارد كه ربوبيت داشته باشد و كل يوم هو فى شاءن بوده باشد، اين نكته ساميه همان است كه حكيم گويد: بارى تعالى بدون وسائط محال است كه افعال جزئيه متغير انجام دهد... پس رب را مربوب بايد كه شمس مغربى گويد:
ظهور توبه من است و وجود من از تو   فلست تظهر لولاى لم اءك لولاك 
پس همه موجودات كلمات الله اند كه شئون و آيات وجود صمدى غير متناهى اند و لذا به اعتبار حقيقتشان وجودشان ازلى و ابدى اند و به اعتبار تعين خلقيشان حادث اند. عارف رومى در دفتر چهارم مثنوى گفته است :

پيش من آوازت آواز خداست   عاشق از معشوق حاشا كى جداست 
اتصالى بى تكيّف بى قياس   هست رب الناس را با جان ناس 


منبع:جلد دوم شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملی-شارح استاد صمدی آملی