طفل ناخوانده الف با

سروده علامه عارف حسن زاده آملی:

دهن آنست تو دارى كه چه شيرين سخن است‏

منبع آب حياتست و بنام دهن است‏

نرگس ديده روح القدس از شش جهتش‏

مات آن طره مشكين شكن در شكن است‏

چهره گل چه حكايت ز تو بنمود كه دوش‏

سوسن و ياسمنش گفت عروس چمن است‏

ماشاء الله قلم حسن ازل با رخ لوح‏

نقش تصوير تو را گفت به همين صنع من است‏

از ثرى تا به ثريا به درود و به نويد

همه جا ياد تو در انجمن مرد و زن است‏

آنچه دوش از لب نوشين تو من نوشيدم‏

به خداوند نه چون قصه طفل و لبن است‏

چينه طاير طوبى سزد آن شاخ نبات‏

كه چنو مائده نى در خور زاغ و زغن است‏

شرف از ذكر تو دارا است نماز شب و روز

صلوات تو چه روحست و صلاتش بدن است‏

طفل ناخوانده الف با است كه ختم رسل است‏

عامى امى او نابغه هر زمن است‏

از صباح ازل آن نور و ضياى ابديست‏

كه سراج همه در عالم سر و علن است‏

دانش ار حافظ ناموس خداوند شده است‏

ورنه شمشير برهنه به كف اهرمن است‏

صله خواهد غزل و حوصله بايد كه بسى‏

صله ام داد كه پيرايه در عدن است‏

چنگ زن زهره شد از كف زدن كف خضيب‏

كز دبير فلك آوازه شعر حسن است‏