تشبیه ذاکر خدا به مرغ آواز خوان درون چمن

چنانكه مرغ تا بيند چمن را   نيارد بستنش آنگه دهن را 

به منزله تنظير براى بيت قبلى است . به مرغى كه به چمن زار رسيده است كسى زمزمه و آواز را به او ياد نمى دهد زيرا

بلبل از فيض گل آموخت سخن ور نه نبود   اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش 

در وهله اول مرغ به ياد چمن مى افتد سپس اين ذكر او را به چمن انس مى دهد و بعد از آنكه اين مرغ و آن بلبل به چمن رسيدند خودشان به سخن در آيند و او را ناز كنند. قهرا در اين ذكر هرگز غفلت راه ندارد زيرا كه آن انس مقام عنديت تامه است ، و اينها همه از بركات وجودى تجليات نسيمى است .
حافظ گويد:

مرا مگوى كه خاموش باش و دم در كش   كه مرغ را نتوان گفت در چمن خاموش 

منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی