تدریج در عالم هستی
تدریج در عالم هستی
تنزيل تدريجى و انزال دفعى است. قرآن مىفرمايد: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ و در اين عبارت نحوه اى ارشاد و هدايت نهفته است. مثلا امر به سكوت و خويشتندارى و اندك اندك از عالم اله گرفتن. ما خيال مى كنيم وقتى گفتيم كسى پشت به اين شهر كرد و رو به شهر ديگر (عالم اله) همه چيز را يك باره درمى يابد. خير نمى شود؛ خيلى چيزهاست كه اگر يك باره بر دل فرود آيد و روى كند و انسان به آن برسد نتواند آن را هضم كند و از هم بپاشد. اين نشئه، نشئه تدريج است زمان شب و روز آنا فآنا مى گذرد.
يك هسته بايد بتدريج رشد كند ولى از آن طرف تدريج نيست به آن اندازه كه استعداد پيدا مىكنيم پله پله فيض مىگيريم. هر كس و هر موجود به قدر قابليت خود فيض مىگيرد. تا چه اندازه مراقب باشد كه اين نهال را سرما نزند، گرما نزند، آب به موقع به آن برسد مربّى بالاى سرش باشد. هيچ هسته اى درخت نمى شود مگر در صراط مستقيم باشد و انسان به مقام شامخ نمى رسد مگر در صراط مستقيم باشد. بايد در تمام كارهاى درونى و برونى، بدنى و روحى، در صراط مستقيم باشيم. يك كسى را مى خواهيم كه به ما بگويد حد اين است، اندازه اين است. صراط مستقيم اين است. از آن طرف بخل نيست كه امساك كند به اندازه استعداد اين طرف علم داده مى شود. حق تعالى علم را مى بخشد. ما يشاء و من يشاء، برمى گردد به اينكه جان چه كسى قابل به راه افتادن است.
اينجاست كه قابليت پيش مى آيد چون در اين نشئه قرار گرفتيم تدريجا پله پله بالا مى آييم. در هر موطنى همه كاره اوست. وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ*. بخشنده اوست، وهاب اوست، رزّاق اوست. بنده به جايى مى رسد كه ببيند فعل همه از اوست.
نور همه از اوست. لا حول و لا قوّة الّا باللّه و همچنين است تمام صفات، تمام خيرات و تمام خوبى ها. همه برمى گردد به يك حقيقت. توحيد در صفات نيست مگر همان يكى ديدن، يك قدرت، يك علم و ... اينجا مقام توحيد در صفات است كه لا اله الّا اللّه. اين همه آوازها از شه بود.
به هر رنگی که خواهی جامه می پوش که من آن قد رعنا می شناسم
منبع: ممد الهمم در شرح فصوص الحكم