پند های حکیمانه در اثار علامه حسن زاده املی(2)


 اجابت نداى بندگان :خداوند سبحان مى فرمايد: و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب اءجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى وليؤ منوا بى لعلهم يرشدون ؛ (9) چون بندگان من درباره من از تو بپرسند بگو من نزديكم و به نداى كسى كه مرا بخواند پاسخ مى دهم ، پس به نداى من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا راه راست يابند.
 

صورت كتيبه انسان كامل: بدان اى عزيز كه قرآن كريم صورت كتيبه انسان كامل است ، و قرآن به راست ترين و درست ترين راه هدايت كننده است . خداوند سبحان مى فرمايد: ان هذا القرآن يهدى للتى هى اءقوم ؛  يعنى قرآن كريم عين صراط مستقيم است . قوله سبحانه : و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله ؛  هر كس كه حقيقت قرآن را در خود پياده كرده است راه مستقيم به سوى هر خير را پيموده است . و هر كس به هر اندازه كه واجد آن است به همان اندازه قرآن و انسان است ، و به انسان كامل تقرب جسته است . 
  
 دستورالعمل عرفانى: بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر، و روحانيت قوت بگيرد، و ميزان آنها را هم چنين فرمود: كه انسان اولا روز و شب زياده از دو مرتبه غذا بخورد حتى تنقل مابين الغذائين نكند. ثانيا هر وقت غذا مى خورد بايد مثلا يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن قدر بخورد كه تمام سبز نشود، اين در كم غذا. و اما كيفش بايد غير از آداب معروفه ، گوشت زياد نخورد، به اين معنى كه شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را يعنى هم روز و هم شب را ترك كند، و يكى هم اگر بتواند للتكليف نخورد، و لامحاله آجيل خور نباشد و اگر احيانا وقتى نفسش زياد مطالبه آجيل كرد استخاره كند. و اگر بتواند روزه هاى سه روزه هر ماه را ترك نكند. و اما تقليل خواب مى فرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. اينها در تقليل حيوانيت كفايت مى كند. و اما تقويت روحانيت : اولا دائما بايد هم و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانيا تا مى تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است . در ذكر عمده سفارش اذكار صبح و شام اهم آنها كه در اخبار وارد شده . و اهم تعقيبات صلوات و عمده تر ذكر وقت خواب كه در اخبار ماءثور است ، لاسيما متطهرا در حال ذكر به خواب رود. و شب خيزى مى فرمودند زمستان ها سه ساعت ، تابستان ها يك ساعت و نيم . و مى فرمودند كه در سجده ذكر يونسيه يعنى در مداومت آن كه شبانه روزى ترك نشود، هر چه زيادتر توانست كردن اثرش زيادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است خيلى اثرها ديده ام . بنده خود هم تجربه كرده ام چند نفر هم مدعى تجربه اند. يكى هم قرآن كه خوانده مى شود به قصد هديه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله عليه و آله خوانده شود. 
 
بزرگ ترين دستور: خداوند نماز بزرگ ترين دستور خداوند مهربان به بندگانش است تا از كار بستن به آن در هر دو سرا، سرفراز و كامروا بوده باشند. 
 
منبع: پندهای حکیمانه

پند های حکیمانه در اثار علامه حسن زاده املی

  
طريق معرفت رب :معرفت نفس طريق معرفت رب است كه از سيد انبياء (ص ) و هم از سيد اوصياء (ع ) ماءثور است : من عرف نفسه فقد عرف ربه هر كس در خويشتن بيانديشد و در خلقت خود تفكر و تاءمل كند، دريابد كه اين شخص ‍ محير العقول ، واجب بالغير است .
 

 آموزش بندگى و زندگى: دستوراتى كه در نماز به جا آورده شود و گفته شود، بندبند آن همه آموزنده است ، وهر بند آن راه و رشته اى در خداشناسى است ، و آيين و روش آموزش زندگى و بندگىاست .
 

 پنهان ز ديده ها و همه ديده ها از اوست : از امير المؤ منين على عليه السلام در چند موضع روايت شده است : فتجلى سبحانه لهم فى كتابه من غير اءن يكونوا راءوه بما اءريهم من قدرته ؛  پس خداى سبحان با ارائه قدرت خود در كتابش براى مردم تجلى كرده بدون آن كه او را ببينند.
 
دگرگونى ها: الهى در گرو دگرگونى هاى مردم خداوند سبحان مى فرمايد: ان الله لايغير مابقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم ؛ (3) خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند.
 

 ثبت قلبى على دينك: بسيار كسانى كه دعوى بندگى كرده اند و دم از ترك دنيا زده اند؛ تا دنيا بديشان روى آورد، جز وى همه را پشت پا زده اند. اين بنده در معرض امتحان نيامده شرمسار است ، به حق خودت ثبت قلبى على دينك ! (6)
 

 برنامه انسان سازى :نماز ستون دين و بهترين و استوارترين برنامه آدم ساز است . (8)

برگرفته از کتاب پند های حکیمانه در اثار علامه حسن زاده املی (عباس عزیزی)
 

راه كسب قابليت، در بيان استاد صمدي آملي

عزيز من گريه قابليت مي آورد . خواستن، قابليت مي آورد. طلب، قابليت مي آورد ؛ سعه ي وجودي مي آورد. اين كه بخواهي بنشيني و هيچ كاري نكني ، قابليت به دست نمي آوري . فاعل بر بي قابليت افاضه نمي كند. امتحان ها براي بيشتر شدن قابليت است .گريه براي بيشتر شدن قابليت است. راهي نداريم گريه را هم خدا پيش مي آورد. گريه هم كه پيش مي آيد چه خوش پيش مي آيد.
خداوند شرح صدر عطا فرمايد

رساله قران هرگز تحریف نشده است(علامه حسن زاده)   قسمت دوم

شماره آيات و حروف قرآن

از چيزهائى كه به شدت اهتمام مسلمين به ضبط قرآن ، و نگهداريش از تحريف را آشكار مى سازد اين است كه آنان در صدد بر آمدند تا كلمات ، و آيات و حروف حتى صداهاى آن زبرها، يرها، پيش ها و تشديدها و مدهاى قرآن را به شمارش در آوردند و سيوطى در كتاب اتقان براى آن فصلى جداگانه آورده . مرحوم فيض كاشانى قدس سره گويد(101) سيد حيدر فرزند على بن حيدر؛ علوى حسينى در تفسير خود به نام المحيط الاعظم گفته است : بيشتر قارئان معتقدند همه سوره هاى قرآن يكصد و چهارده تا ست ، و تمامى آياتش شش هزار و ششصد و شصت و شش تا، و كلماتش هفتاد و هفت هزار و چهارصد و سى و هفت تا، و حروفش سيصد و بيس و دو هزار و ششصد و هفتاد حرف است ، و زبرها آن نود و سه هزار و دويست و چهل و سنه فتحه است . طبسى در تفسير سوره 76 هل اتى از مجمع البيان روايتى نقل كرده كه سندش به اميرالمومنين على بن ابى طالب (ع ) مى رسد و آن حضرت فرموده است : از پيغمبر اكرم (ص ) از ثواب قرآن پرسيدم ، به ثواب هر سوره بر گونه اى كه از آسمان نازل شده بود مرا خبر داد، تا آن جا كه گفت : آنگاه پيامبر فرمود تمام قرآن 114 سوره دارد وهمه آيات آن 6236 آيه و كليه حروف قرآن 321250 حرف مى باشد، جز نيك بختان دگرى در فراگرفتن قرآن رغبت نمى كنند و قرائت آن را جز اولياء خداى مهربان ديگرى عهده دار نمى شود.ابن النديم در كتاب الفهرست (102) اختلاف مردم در آيه هاى قرآن را ذكر نموده است . گويم : افراد زيادى به شمارش حروف قرآن اقدام كردند و ديگران از آنان نقل كرده و در تاليفات خود آورده اند. از جمله : مولى احمد نراقى در كتاب خزائن (103) شمارشگران ، اندازه عدد آن را مختلف بيان كرده اند، و ترديدى نيست كه انازهگيرى امثال اين كارها بدون اختلاف نمى باشد، ولى اختلاف فقط از ناحيه شمارشگران است نه از مصحف زيرا قرآن يكى است و از نزد، يكى نازل شده و چنان كه دانستى چيزى از آن تبديل نگردديه ، و حرف در آن افزوده نگشته و چيزى از آن كاسته نشده است . هدف ما از تذكر بحث شمارش سوره ها و آيات و حروف فقط آن است كه از سخت كوشى همه مسلمين در حفظ كردن كلام خدا را از كوچكترين تحريف آگاه شويم ، هر چند اشتغال به پى جوئى آن فائده اى نادر و چه نيكو است كلام سخاوى كه گفته است : براى شمارش كلمات و حروف فائده اى سراغ ندارم براى آين كه آن كار اگر بهره اى داشته باشد فقط در كتابى بدرد مى خورد كه زياده و كاستى در آن ممكن مى بود و چنين كارى در قرآن امكان ندارد(104)

ادامه نوشته

رساله قرآن هرگز تحريف نشده (علامه حسن زاده املی)


پيشگفتارى از مترجم

بسم الله الرحمن الرحيم
قرآن كتاب مقدس و پر ارزشى است كه محصول مغز بشر نيست ، مجموعه اى از سخن الهى است كه در مدت 23 سال بوسيله امين وحى خدا بر قلب نازنين پيشواى گرامى اسلام نازل گرديد.كلمات نغز آن سايه روشنهائى حيرت انگيز است كه بلنداى معانى و فصاحت آن از اوج تصور هر خردمند بالاتر است ، به حدى كه با آن كه پانزده قرن است فرياد تحدى و مبارزه طلبى آن در جهان طنين انداز است ، جهانيان در برابر اين دعوت آن سر در گريبان حيرت فرو برده اند و در مقابل جلال و عظمت بيكران آن مات و مبهوت مانده اند. معانى ظريف آن چون پرتو آينه لرزان و از دسترس ‍ انديشه گريزان است ولى وقتى در دلى افتاد تا ناپديدترين زواياى روان او نفوذ كرده و آن را دربست مجذوب خود مى سازد.تعاليم و رهنمودهاى آن شعله هاى فروزانى از نور الهى است كه در طى سالهاى زياد بر جهان دانش ‍ گرمى و نور پاشيده و بشر هر اندازه در جاده علم به پيش مى رود و از اسرار پيچيده جهان خلقت پرده بر مى دارد چهره پر فروغش درخشان تر و حقيقتش نمودارتر مى شود. با اين همه از همان روز نخست كه اين كلمات از حنجره پاك محمد (ص ) در زير سقف نيلگون آسمان جزيرة العرب طنين انداخت و گوش دلها را به خود متوجه ساخت ، اهريمنانى انسان نما كه نشر و گسترش آن را مخالف منافع شيطانى خود مى پنداشتند بيكار ننشستند و به تلاشهاى مذبوحانه اى دست زدند، نغمه هاى ناموزونى ساز كردند (سحر آشكارش )(1) خواندند، (اساطير الاولينش )(2) گفتند، (خيالات پريشانش )(3) پنداشتند، (افتراء به خدا)(4) دانستند و چون از اين راه به مقصود خود نرسيدند به معارضه با آن برخاستند ترهات و خزعبلاتيى به هم بافتند ولى جز رسوائى محصولى به بار نياوردند. پيغمبر اكرم (ص ) تا زنده بود كمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى آن را داشت و به مسلمين توصيه مى فرمود: به اين ريسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالت برهانيد و در حديثى كه مسلم بين الفريقين است پيغمبر اكرم (ص ) فرمود:

 


انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتى اهل بيتى ان تمسكتم بهما فقد نجوتم


 

و در نسخه اى (لن تضلوا بعدها ابدا)(5) من دو چيز بزرگ و گرانبها در در ميان شما مى گذارم اگر به اين دو چنگ زده و متمسك شويد هرگز گمراه نخواهيد شد و قطعا نجات مى يابيد، و اين دو يكى قرآن و ديگرى اهل بيت من است . اما متاسفانه عده اى با چنگ زدن به همين رشته محكم خود را به قعر چاه ضلالت رساندند و با فرياد: حسبنا (كتاب الله ) كتاب خدا ما را بس است .(6) كه از حلقوم عمر برخاست و بدنبال آن يكى از دو ميراث ارزشمند رسول خدا (ص ) (عترت ) كنار زده شد و همين يك جمله در طول تاريخ چه آثار غم انگيزى به بار آورد كه عبد الله بن عباس پيوسته اشك مى ريخت و مى گفت : (يوم الخميس ما يوم الخميس )(7) و آنقدر گريه مى كرد كه زمين از اشك چشم او تر مى شد. پرسيدند در روز پنج شنبه چه حادثه واقع شده كه ياد آن روز تو را چنين منقلب مى سازد؟ مى گفت روزى است كه بيمارى پيامبر خدا (ص ) شدت نمود و فرمود دوات و كتفى بياوريد تا براى شما كتاب بنويسم كه گمراه نشويد؛ بعضى از حضار مجلس مانع شدند بعلاوه گفتند: محمد (ص ) هذيان مى گويد، آن روز يوم الخميس ‍ بود(8)

نخستين زمزمه تحريف قرآن از حنجره چه كسى برخاست ؟

ادامه نوشته

بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی

بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی      
   
به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها.(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است‏ این آیه و آیات مشابه دلالت مى‏کند که خواسته‏هاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّت‏ها و رنج‏هاى او در آن عالَم از مقوله فعل‏اند نه اِنفعال.
لذّت‏هاى دنیوى همه از قبیل انفعال‏اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى‏شوند و در وى اثر مى‏کنند به خلاف لذت‏هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفس‏اند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت‏ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود


این کلام بسیار زیبا و نیازمند توضیح بیشتر است.

 اول باید معنی لذت فعلی  انفعال مشخص شود.
ما دو گونه لذت داریم .
الف:لذت فعلی
ب:لذت انفعالی


لذت فعلی اینست که انسان به خاطر صدور یک چیزی لذت ببرید.یعنی چیزی به اون اضافه  یا حمل نمی گردد تا لذت ببرید
 بلکه صدور چیزی از انسان باعث لذت بردن می شود

اما لذت انفعالی این گونه نیست.چیزی از انسان صادر نمی شود بلکه چیزی به انسان می رسد و در لابدی این رسیدن به انسان لذتی عارض میشود.

می توان گفت تمام لذائذ مادی   خرد و کلان  در پیر و جوان ، مرد و زن همه و همه از  لذت انفعالی است و کمتر موردی یافت می شود که لذت فعلی باشد.
مثال لذت انفالی مانند خوردن و تمام لذائذ مادی و مثال لذت فعلی همان لذتی است که یک معلم در جهت تعلم به دیگران می برد.که البته این هم لذتی معنوی است
تفاوت  لذت فعلی با انفعلانی مانند تفاوت حس رئیس بودن و مرئوس بود است .

در بهشت هم لذائذ فعلی هستند  و چون انسان تنها منفعلانه لذت نمی برد بلکه لذت  فعلی می برد تنوعش هم دست خود انسان است
لذا می بینیم هیچ وقت بهشت برای بهشتیان که از لذائذ فعلی برخوردارند ملال آور و خستگی آور نیست.
 علت اینکه می بینیم لذائذ مادی ملال آور هست به این خاطر است که در لذائذ مادی  تکرار وجود دارد  اما لذت فعلی تکراری  نیست بلکه
احداث چیزهایی است که نبوده
و همچنین در لذت انفعالی چون لذت بردن محدود است به محدوده ادراکات و حواس وتنوعی ندارد یکنواختی و ملالت می آورد اما در لذت فعلی
که لذت  محدود به ادراکات نیست بلکه کاملا تحت اختیار انسان است هرگز ملالی نیست

زمانیکه لذت منعلانه باشد لذت بردن هم محدود به حد و مرز حواس و ادراکات است اما وقتی فعلی باشه کاملا تحت اختیار نفس است

شاگردان استاد علامه طباطبایی

 «شاگردان استاد علامه طباطبایی»

شیخِ ولی تراش

علامه طباطبایی را معمولا با شیخ نجم الدین كبری، عارف بزرگ قرن ششمی مقایسه می كنند. به شیخ نجم الدین كبری، می‌گفتند شیخِ ولی تراش، چون همه‌ی شاگردانش از عرفای نامدار می‌شدند و معروف بود كه شیخ حتی از چوب خشك هم می‌توانسته ولی خدا بتراشد. شاگردان علامه، تعدادشان خیلی بیشتر از این هاست. این فهرست، فقط شامل معروف‌ترین چهره‌های شاگردان آن بزرگ است.

علامه حسن حسن زاده آملی (1307 ـ )

علامه حسن زاده آملی

شاگرد خاص و وصَّی علامه، وقت مرگ، سر استاد را بر زانو داشت. علامه طلاب جوان را برای درس اخلاق، نزد او می فرستاد.

آیت الله عبدالله جوادی آملی (1310ـ)

آیت الله جوادی آملی

علامه درباره اش می گفت: این آقای جوادی، خیلی قوی است. خیلی مؤدب است.

برای دیدن لیست دیگر شاگردان به ادامه مطلب مراجعه کنید

 
ادامه نوشته

مصاحبه با علامه حسن زاده املی روحی له فداه

 

به نظر شما کتاب اصلا مهم هست یا نه؟

ما خواهان عزت و اعتلا وارتقای جوانان عزیزمان هستیم، به این امید که در آینده از افراد نامور، فاضل و عالم، دانشور، دانا و دانشمند و همگی از ارباب اهل قلم برای کشور جمهوری اسلامی ایران گردند و مدینه فاضله‌ی کاملی را تشکیل دهند. به حضور جوانان عزیز کشورمان اعم از دبیرستانی و دانشگاهی، دختر خانم و آقا پسر باید عرض کنم که الان که جوانید و زمان کسب علوم و معارف شماست و سرمایه‌ی کسب علوم و معارف را دارا می‌باشید، باید همت بگمارید که نهال وجود شریفتان ان شاء‌الله شجره‌ی طیبه‌ی طوبایی شود که وصف کردم.  از الان مراقبت و مواظبت از خودتان را فراموش نکنید و کشیک نفس بکشید که این صنع الهی را که وجود شریف شماست، به دست هوی و هوس ندهید و آن را تباه نکنید. به جوانان عزیز باید عرض کنم: در این سنین، جوانی کتب سودمند مطالعه کنید و از مطالب هرزه، داستان‌های پلید و اشعار آلوده دوری جویید.

 

حدیثی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هست که امام علی (علیه‌السلام) در یکی از کوچه‌های کوفه در حین عبور، جوانی را دید که سرگرم خواندن تصنیف‌های هرزه است. آقا به آن جوان فرمود: ای جوان تو داری کتاب وجود  خودت را با چه چیزهایی پر می‌کنی؟ تصنیف‌های هرزه برای چه باید در دفتر دل بنگارید که خیلی با ارزش است.

دفتر حق است دل، به حق بنگارش             

نیست روا پر نقوش باطله باشد

 

چرا به جای اشعار آلوده، اشعار حکیمانه در دفتر دل نباشد؟ چرا به جای تصنیف‌های هرزه، علوم، معارف و فرهنگ قرآنی و حقایق اسلامی در دفتر وجود انسان حک نشود؟ از کوزه همان برون تراورد که در اوست.

آن کس که سرمایه علمی دارد، حرفش پخته، قلمش سنگین و وزین و آثار وجودیش ارزشمند بوده و محیط بر زمان و مکان است و انسانی است همیشگی. کتاب وجود انسان آن گوهر ماورای طبیعت است که نامش نفس ناطقه و روح و روان است. همان حقیقتی که علوم و معارف هر چه در آن بریزند سعه‌ی وجودی و نورانیتش بیشتر می‌شود، گنجایشش نیز به مراتب بیشتر خواهد شد.

قدر خود بشناس و مشمر سرسری                           

خویش را کز هر چه گویم برتری

آن که دست قدرتش خاکت سرشت              

حرف حکمت بر دل پاکت نوشت

 

شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا رساله‌ای دارد که همانند دیگر رساله‌هایش ارزشمند است، به نام رساله «عهد»، این مرد بزرگ در آن رساله می‌فرماید: من عهد بسته‌ام با خدایم که قصه‌های آلوده و افسانه‌های بیجا و غلط که انسان را به انحراف می‌کشاند و او را از خودش فراموشی می‌دهد و از کمالش باز می‌دارد، مطالعه نکنم. افسانه‌های آلوده انسان را به لجن می‌کشاند و باعث می‌شود انسان قادر به زندگی در اجتماع نباشد. بدبو و متعفن می‌شود و حتی از خودش بدش می‌آید و جامعه او را نمی‌پذیرد و حتی پدر و مادر و دودمانش از او فرار می‌کنند. چرا جوان به تصنیفهای هرزه و افسانه‌های پلید رو آورد؟

انسان در این قبیل نوشته‌ها به خیال خود دل خوش است، نه به عقل. عقل از رمان‌های هرزه تبری می‌جوید. انسان آن است که عاقل باشد و زمام امورش در دست عقل نگه داشت.

 

و آیا کتاب در پی ریزی تمدن بشر نقشی دارد؟

به عرض می‌رسانم درباره‌ی این سؤال شریف شما یک جمله‌ی کوتاهی در آثار پیشینیان هست که در مقام تعلیم و تربیت از اهمیت بسزایی برخوردار است. پیشینیان فرموده‌اند: «العلم صید و الکتابه قید» دانش صید و شکار است و کتابت قید و پابند آن دانش است، علمی را که انسان صید و شکار کرده است باید به قلم بیاورد تا فراموش نشود.

کتاب‌های وزین و سنگینی که در جامعه ما و در کتابخانه‌های ما در رشته‌های گوناگون موجود است، نتیجه تلاش و زحمات طاقت فرسای دانشمندان گذشته است. کسانی که علومشان را قید کرده و به بند کشیده‌اند. اگر زحمات آنان نبود، امروزه علوم و دانش به چنین پیشرفتی دست نمی‌یافت.

حدیثی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) هست که وقتی آن حضرت برای چهارمین بار مسموم شدند و آثار زهر در جانشان رخنه کرد و کارگر شد و دیدند که از این نشأه ارتحال می‌کنند. امام (علیه السلام) چه کرد؟ یکی از کارهای آموزنده امام که حجه الله است – و البته همه کارهاشان آموزنده برای تعلیم بشر است- آن حضرت دستور دادند که برادرزاده‌ها، فرزندان خود و خردسالان دودمانش در منزل جمع گردند ( این مطلب را یعقوبی در تاریخش ذکر کرده است). و با اینها به گفت و شنود نشست و به آنها فرمود: شما امروز خردسالان اجتماع هستید و در آینده پدر و مادر و رجال و نساء اجتماعید، از الان به فکر آینده خودتان باشید که اجتماع بعدی را شما باید اداره کنید.

در ابتدای این فرمایش‌ها به آنان فرمود: با خودتان دفتر و قلم همراه داشته باشید و پیش دانشمندان که می‌روید حرفهای‌شان را هدر ندهید، حرف‌هایی را که می‌شنوید در دفترتان یادداشت نمایید که یک روز به کارتان خواهد آمد.

 

جامعه ما به چه موضوعاتی بیشتر نیاز دارد؟

جامعه ما به علوم گوناگون نیاز دارد و آنچه را که عقل و شرع امضاء فرموده‌اند همه محترمند و بعد از علم دین که علم انسان ساز است، اجتماع به طبیب، بازرگان معتبر و متدین و حافظان اجتماع نیازمند است. حافظان اجتماع که همان ارتش باشند نگاهدارنده‌ی اجتماعی و سنگر مردمند و حافظ حد و مرز اجتماع هستند. قرآن کریم فرمود ما برای سعادت بشر دو چیز فرستادیم؛ یکی کتاب و دیگری آهن.

در بعضی از تفاسیر عنوان کرده‌اند که عطف آهن بر کتاب چگونه عطفی است و چه ارتباطی بین آهن و کتاب وجود دارد که اینها به هم عطف شدند؟ نزول کتاب با «انزلنا الحدید فیه بأس شدید» این چه تناسبی با هم دارد؟ بعد فهمیدند که حدید به معنی شمشیر است و استفاده از شمشیر، کار ارتش است. حدید نگاه‌دارنده‌ی نظام است. مگر جامعه‌ای بدون حدید پایدار می‌شود؟ «و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب»

همچنین جامعه به صنایع و به دانشوران و آنچه را که عقل و شرع برای تکامل اجتماع و برای حفظ مدینه‌ی فاضله اجازه فرموده‌اند، نیاز دارد.

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحابشان فرمودند: از شما کسانی باشند که زبان بیگانگان را بیاموزند تا نامه‌ها را بخوانند و بفهمند و حتی امر فرمودند که زبان دیگر قبایل را یاد بگیرند، چرا که زبان هر طایفه‌ای نردبانی است برای رسیدن به مقاصد آن طایفه.

پس آنچه را که جامعه برای نگهداری پیکره اجتماع و مدینه فاضله نیاز دارد، همه پسندیده است و نویسندگان ما نیز برای پروراندن آن حقایق باید دست به قلم ببرند و اولین چیزی که از اهمیت بسزایی برخوردار است، «آدم سازی» است. برای هر گروه، باید معارف و علوم اسلامی به همان نسبت، برای‌شان به صورت کتاب نوشته شود و غذای روحی‌شان به اندازه ظرفیت ادراکی‌شان باشد.

 

کتاب به معنی سفره‌ی غذاهای معنوی انسان‌ها و به خصوص نسل جوان اجتماع است. لاجرم کتاب باید انسان‌ساز بوده و در تشکیل مدینه‌ی فاضله نقش داشته باشد؛ و غرض و ایده‌ی نویسنده‌ی کتاب، نشر بذر معارف در نفوس مستعد باشد. امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دانشمندان را به زارع تشبیه فرموده است، و دل‌های پذیرای معارف را به مزارعه، چنانکه در نهج‌البلاغه فرموده است: «یحفظ الله بهم حججه و بیناته حتی بودعوها نظرائهم و یزرعوها قلوب اشباههم»

آدمی محتاج است به تحصیل علوم معنوی و آشنایی با معانی کلمات کتاب هستی، و فراگرفتن و حرف و آنچه که وسایل و لوازم زندگی مدینه‌ی فاضله انسانی بدان نیازمند است و موجب ترقی و تکامل تمدن بشری است. این کتاب است که بهترین سبب و وسیله برای رسیدن این آرمانهای ارزشمند دنیوی و اخروی است. بدین لحاظ، کتاب در اجتماع، موقعیت و اهیمت بسزایی دارد و ارباب قلم نیز دارای وظیفه‌ای بسیار خطیر و سنگین هستند. انسان باید بکوشد تا خود کتاب و کتابخانه زنده باشد و به قول شمس مغربی:

مرا به هیچ کتابی مکن حواله دگر               

که من حقیقت خود را کتاب می‌بینم

 

این مطلب بدین معنی است که علم و عمل در حقیقت، جوهر انسان سازند، و انسان آنچه را فرا گرفته و بدان عمل نموده است، گوهر ذات او می‌گردد. و به عبارت دیگر: علم و عمل خود سازنده وجود است. هر خردمند فرزانه بنگرد که در شب و روز، خودش را چگونه می‌سازد. و این مطلب وزین، بر اصل استوار و پایدار اتحاد عقل و عاقل و معقول، یعین علم و عالم و معلوم، و هم اتحاد عمل و عامل و معمول است. چه این که عمل را دو روی است، رویی با زمان و ماده است که متصرم و منقضی است، و رویی با ماورای زمان و ماده و طبیعت است که حقیقت گوهر انسان می‌شود و همیشه باقی و برقرار است. لذا پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم )به قیس بن عاصم فرمود: همه‌ی احوال و نشیب و فراز را که در پیش داری، آن عمل تو است. غرض این که مرد و زن بزرگوار اجتماع ما باید بکوشند تا خود کتاب زنده جاودانه سودمند باشند، که جوهر ذات آنها به نور دانش فروغ گیرد. به قول حافظ شیرین سخن:

گوهر معرفت آموز که با خود ببری                            

که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

 

یک مقدار درباره‌ی آثار خودتان صحبت می کنید؟!

اشعارم اعم از غزلیات و قصاید و رباعیات و دوبیتها و ترجیع بند و غیره به همان سبک و بحور عروضی اشعار شعرای پیشین است، اگر چه خوشه چین خرمن انانیم و در کنار سفره آنها نشسته ایم. مثلاً قصیده تائیه عربی ما به نام "ینبوع الحیات" که از اهمیت بسزایی برخوردار است و حاوی چهارصد و بیست و پنج بیت است به سبک تائیه معروف این فارض سروده شده است، بدین مطلع:

بدأت ببسم الله عین الحقیقه                                             

نطفت به فی نشأه بعد نشأه

 

و قصیده یائیه‌ی فارسی ما به نام "صحراویه" شامل یکصد و بیست و دو بیت به سبک قصیده یائیه‌ی معروف میرفندرسکی سروده شده است، بدین مطلع:

 

گرنه کارت دلبری و غارت و یغماستی                       

پس چرا اینسان جمال خویش را آراستی

"دفتر دل" در میان سرود‌هایم دارای شأنی خاص است، و آن به سبک گلشن راز عارف شبستری، شامل نوزده بند، به عدد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" سروده شده است. دیوان قسمتی از اشعارم که بیش از چهار هزار بیت است، یک بار به طبع رسیده است و طبع دوم آن با اضافه قریب به هزار بیت است.

 کار دیگر ادبی بنده، تصحیح کتاب کلیله و دمنه و ترجمه دو باب دیگر آن به همان سبک قلم نصرالله منشی است که حقاً در تصحیح این کتاب و ترجمه آن دو باب، زحمت بسیار کشیده‌ایم. کار دیگر ادبی بنده، تصحیح گلستان سعدی است. و کار دیگرم تصحیح و تعلیق "نصاب الصبیان" است که نخستین اثر قلمی بنده و موشح به تفریظ استاد علامه شعرانی است.  هر یک از این کتاب‌ها مکرر به طبق رسیده است. اثر علمی دیگرم که آن را هم باید در عداد کارهای ادبی من محسوب داشت، اعراب‌گذاری و تصحیح اصول کافی در دو جلد است که مکرر به طبع رسیده است.

 

به کدام یک از علوم علاقه بیشتری دارید؟

طباع مختلف است، فرمایشی شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا در شفا دارد، ایشان می‌فرماید: "مزاج معتدل از هیچ رشته‌ای انزجار پیدا نمی‌کند و خواهان همه رشته‌ها و علوم و معارف است".

 انسانی که دارای اعتدال مزاج است، از هیچ یک از رشته‌های علوم، زده نمی‌شود، بلکه خواهان علم است و می‌خواهد همه چیز را بداند. بنده نیز به اندازه ظرفیت و قابلیت خودم الحمدلله از هیچ رشته‌ای روی گردان نبودم و به آن مقدار که برایم میسور شده، استقبال نموده‌ام. بحمدالله در همه این رشته‌ها، تألیف و تصنیف دارم و در مقابل استاید گرانقدری سالها زانو زدم و در رشته‌هایی چون فقه، اصول، ریاضیات، ادبیات فارسی، عربی، هیئت و نجوم، حکمت، عرفان، طب، حدیث و به قول بعضی از آقای در علوم غریبه در علم اوقاف، حروف، آلات رصدی و زیجات تألیفات گوناگون دارم.

 

 

 

کدام یک از آثارتان را نسبت به تألیفات دیگر بهتر و بیشتر می‌پسندید؟

 باید رشته‌ها را دسته بندی کرد. مثلاً بنده چند اثر در علوم ریاضی دارم که از جمله "وقت و قبله و دروس هیئت" است. این کتاب را چند بار در حوزه علمیه تدریس نموده‌ام. در علوم عقلی تألیفات مختلفی دارم، مانند "عیون مسائل النفس" که 66 عین و شرح آنها می‌باشد و در معرف نفس است و کتاب "اتحاد عاقل به معقول" که هر دوی اینها به عنوان کتاب سال شناخته شدند. یا از جنبه‌ی حدیثی جلدین اصول کافی که در اعراب گذاری آن زحمت زیادی کشیدم.  همچنین در زمینه حدیث، پنج جلد شرح نهج‌البلاغه می‌باشد که از جنبه تاریخی و ادبی و تحقیقات، اهمیت زیادی دارد. کتاب "شرح فصوص قیصری" با تصحیح و حواشی بنده که چند بار در حوزه درس گفته‌ام و الان مشغول چاپ آن هستند، الهیات شفا، نفس شفا، با تصحیح و تعلیقات بنده در دست طبع می‌باشد و یا "کشف المراد" علامه حلی و " تذکره آغاز و انجام" خواجه نصیرالدین طوسی که هر یک با تصحیح و شرح بنده تا کنون چند بار به طبع رسیده است. همچنین کتب دیگر که یکی یا دو تا نیست و تا کنون هفتاد اثر به چاپ رسیده، و همه کتب علمی و فکری است و با دقت و توجه نوشته شده است.

 

 آیا تا کنون دست به احیای آثار علمی علامه شعرانی رحمه الله علیه زده‌اید؟

مختصری از آنها را به چاپ رسانده و بعضی از آنها را نیز تصحیح نموده‌ام. ان شاء الله قصد دارم همه آثار و تألیفات ایشان را به صورت چند جلدی، به طبع برسانم.  در حال حاضر به تنظیم آنها اشتغال دارم.

 

گویا حضرت‌عالی به زبان فرانسه نیز مسلط هستید. درست است؟

زبان هر قوم و فرقه‌ای نردبان رسیدن به معارف آن فرقه است. گفت: "دستم تهی است، ورنه خریدار هر ششم" بنده سرنوشت تحصیلی خیلی پرحرفی دارم، در غزلی راجع به خودم گفته‌ام:

 منم آن تشنه‌ی دانش که گر دانش شود آتش                       

مرا اندر دل آتش همی باشد نشیمنها

اگر مقدورم بود تمام زبان‌های دنیا را فرا می‌گرفتم. ما روی عشق و علاقه به زبان زمان‌مان که "فرانسه" بود و در آن موقع بسیار رایج بود به فراگیری آن پرداختیم. استادمان علامه شعرانی رحمه الله علیه زبان فرانسه‌اش بسیار قوی بود. کتب طبی را که پیش ایشان می‌خواندیم، از جمله " تشریح" به زبان فرانسه بود. همین کتب طبی و کتب ریاضیات و ... باعث شد که ما زبان فرانسه را دنبال کنیم. بنده کتب ارزشمندی به زبان فرانسوی دارم و آنها را مطالعه می‌کنم.

اگر دستم می‌رسید و با هزاران اگر دیگر، مایل و علاقه‌مند بودم که دیگر زبان‌ها را نیز فرا بگیرم، و از هیچ علمی و زبانی انزجار ندارم. همان طوری که شیخ الرئیس فرمود: افرادی که اعتدال مزاج دارند، انزجار برایشان پیش نمی‌آید. شاکرم خدای سبحان را که بنده نیز چنینم.

 

چه توصیه‌ای برای خوانندگان، نویسندگان و ناشران دارید؟

 هفته کتاب، در حقیقت، تجدید عهد و تذکره و یادآوری برای احیای کتاب، فرهنگ، علوم ، معارف و آشنایی با علم و عالم است. این اسم گذاری‌ها که ایام خاصی را برای اینگونه کمالات انسانی و اسباب و علل مدینه‌ی فاضله شدن اجتماع قرار داده‌اند. در حقیقت به لحاظ اهمیت مقصود و مطلوب است که در سال، یک هفته را به نام هفته ی کتاب قرار داده اند، تا یک هشدار، تذکره، تأکید، تشدید و تشویق برای نفوس مستعد باشد و انسان غذای روحی و معنوی خودش را فراموش نکند. چون در عالم طبیعت، داعی فراوان است و به سوی خود می‌کشاند، به همین دلیل باید یک منبهی و متذکری باشد که به انسان توجه بدهد. از اصل غافل نشوید، خودتان را فراموش نکنید، طوری نباشد که خانه‌ای ساخته و پرداخته و مجلل و زیبا داشته باشید، اما درون خانه یک مردار متعفن و بدبویی افتاده باشد.

آنانی که به دنبال طبیعت می‌روند و فقط آن را آرایش می‌کنند و ظاهر خودشان را زینت می‌کنند و به دنبال مادیات هستند. اینان خودشان و حقیقت‌شان را فراموش کرده‌اند. هفته کتاب یک آگاهی و تنبه است برای اشخاصی که آن باطن، اصل و مغز را فراموش نکنند و فقط قشر را زینت نکرده و نپرورانند. به قول شیخ اجل سعدی، "خط زشت را با آب طلا نوشتن"، شخصی که تعلیم خط ندیده، آب طلا دلیل بر ممتاز بودن خط او نیست، خط را شأنی است و صاحب خط را شانی دیگر.

جوانان ما باید بدانند که صورت زیبای ظاهر، نعمت الهی است. داشتن چشم، اندام، اعضاء و جوارح سالم از نعمات الهی است. ولی به اقتضای آمد و شد شب و روز، این نهال پیر خواهد شد. امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فرمودند: همان طوری که روز و شب از شما می‌گیرند، شما نیز از شب و روز بگیرید. یعنی شب و روز که بر شما می‌گذرد و مقداری از ریسمان عمر را کوتاه می‌کند. شما هم از این شب و روز بگیرید و ببینید امروز که از شما گذشت، چه اندوختید و چه دارید. صورت و ظاهر این روز گذشته ، شما بنگرید در معنا چه داری و چه کسب نموده‌اید. به قول عارف رومی:

روزها گر رفت، گو رو باک نیست                 

تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست

 

حالا که روز تو سپری شد، جان تو، سر تو، علم و کمالات و حقایق آن سویی تو بماند. در لغت عرب دو واژه "غُبن" داریم و "غَبن". غَبن زیان در زرها است و غبن در رأیها. کسی که زیان مالی کرد، مغبون است (مشتق از غبن) و کسی که زیان معنوی کرد مغبون است (مشتق از غبن). غبن و غبن با هم تفاوت دارند؛ غبن، ضرر در مال است و غَبَن ضرر در علم و معارف است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: "من ساوی یوماه فهو مغبون" کسی که دو روزش یکسان باشد، مغبون است. یعنی ضرر معنوی کرده است. جوانی که دیروز و امروزش در سرمایه علوم و معارف یکسان باشد، خودش را ارزان فروخته است، تا چه رسد که خدای ناخواسته به قهقرا برود، یعنی امروزش بدتر از دیروزش باشد، این دیگر بدا به حالش.

امیدواریم این نامگذاریها، یادآوریها که دلسوزان اجتماع برای تنبه و آگاهی دادن به اجتماع انجام می‌دهند، افراد اجتماع نیز فایده ببرند و برایشان مایه‌ی هشیاری باشد. زینت طاقچه‌شان کتاب باشد نه مجسمه سگ و گربه.

انسان عاشق، عالم، عارف، خواهان علوم و معارف، کتابخانه دارد. زینت طاقچه‌اش کتاب است نه مجسمه! مجسمه به چه کارش می‌آید. چیزی را بخواهید که برایتان پاینده است.

 

و دست آخر اینکه فکر می کنید چرا تیراژ کتابها در کشور پر جمعیت ما پائین است؟

ان شاء الله که فرهنگ توسعه پیدا می‌کند، همان طوری که امروزه نیز شاهد پیشرفت معلوم و معارف هستیم. به همت والای معلمان و اساتید حوزه‌ها و دانشگاه‌ها و مدارس و مربیانی که در اجتماع هستند، فرهنگ کتابخوانی توسعه بیشتری پیدا خواهد کرد و تیراژ از سه هزار به سیصد هزار و بالاتر می‌رسد.

البته بعضی کتابها سبک هستند و مطالبشان ساده است و طبعاً مشتری بیشتری دارند، اما برخی کتابها سنگین می‌باشند و قهراً مشتری کمتری نیز خواهد داشت. در مورد کتابهایی که از نظر مطالب سنگین هستند، باید گفت:" رَخْش می‌باید تن رستم کشد" آنها چون غذاها و لقمه‌های سنگین علوم و معارف در سطح بالاتری هستند. باید بالا آمد و زحمت کشید، جوانان اجتماع را به سوی تعالی عروج داد تا ان شاءالله در جامعه کتب علمی بیشتر شوند و نویسندگان و ناشرین بازارشان گرمتر و رایج‌تر گردد.

 

با تشکر از حضرت عالی که این وقت را در اختیار ما قرار دادید. 

 

گفتگو با علامه. تشیع

علامه حسن زاده و رهبر

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت علامه حسن زاده آملی روحی فداه در استقبال از رهبر انقلاب در آمل فرمودند:به جد اطهرت قسم که اگر می شنیدم که تو دست کجی یک دونه خرما را میشنیدم یا میدیدم که دستت کج بود ولو به یک دونه خرما ُ به استقبالت نمی اومدمُ چون میبینم پاکی اومدمُ چون میبینم به اخلاص داری کار میکنی اومدم.


منبع:فرمایشات استاد صمدی آِملی