شعر عید از حضرت علامه حسن زاده آملی

علامه حسن زاده آملی

شب عید آمد آن عیدی که باشد عید سلطانی

گروهی در سرورند و گروهی در پریشانی

گروهی فارغ از هر دو، نه این دارند و نی آن را

به دل دارند با سلطانشان صد عید سلطانی

به چشم پاک بینشان، به غیر از آشنای دل

هر آنچه در نظر آید نبینندش مگر فانی

به قربان دل این فرقه قدیس قدوسی

که از صد خور بود روشنتر آن دلهای نورانی

مدان عید آن زمانی را که بر تن نو کنی جامه

بود عید آن که دور از خود نمایی خوی حیوانی

مرا امشب دلی شاد است اندر گوشه غربت

که می خواهد نماید هر زمان نوعی غزلخوانی

چرا خوشدل نباشد آن کسی کردند تقدیرش

کتاب و درس و دانش را ز لطف حی سبحانی

چه غم ما را که اندر بر نباشد شربت و شکر

که کام ما بود شیرین همی زآیات قرآنی

چه غم ما را که اندر حجره نبود نان و حلوایی

بود تا نان و حلوای جناب شیخ ربانی

چه غم ما را ز بی گلدانی و گلهای رنگارنگ

بود زهر الربیع سید و انوار نعمانی

چه غم ما را که دوریم از دیار و دوستان خود

الهی اوستادی باشد و آقای شعرانی

چه غم ما را ز سر بردن به تنهایی که هم صحبت

بود کشکول شیخ و مجمع الامثال میدانی

چه غم ما را که مهجوریم و اندر حجره محجوریم

بود تا مثنوی و منطق الطیر دو عرفانی

پریشان نیستم از بی گلستانی چه در پیش است

گلستانی ز سعدی و پریشانی ز قاآنی

حسن خواهد ز لطف بیشمار ایزد بیچون

دل پاکی منزه باشد از اوهام شیطانی  

تجلى خداوند در قرآن

تجلى خداوند در قرآن

امير المومنين به اين سخن اشاره كرد كه : (( لقد تجلى لعباده فى كلامه و لكن لا يبصرون ؛ خدا براى بندگانش در كلامش جلوه گر شد، ليكن ايشان وى را نمى بينند ))

منبع:عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 270

تعداد اسماء الله

تعداد اسماء الله

سيد على خان مدنى در رياض السالكين در شرح صحيفه سجاديه مى گويد: (( از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه : خداوند متعال را چهار هزار نام است ، از هزار نام ، جز او خبر ندارد، و هزار ديگر را خدا و فرشتگان مى دانند، هزار نام را خدا و ملايكه و پيامبران مى دانند، و هزار ديگر را مومنان ، كه سى صد نام از آن در تورات است و سيصد نام در انجيل و سى صد نام ديگر در زبور، و صد نام در قرآن ، كه نود و نه نام از آن ظاهر است و يكى مكتوم ؛ هر كس آنها را بتواند بشمارد وارد بهشت مى شود

منبع:لقاءالله ، ص 33.

احترام به عالم

احترام به عالم

امير المومنين على (عليه السلام ) فرمود: يكرم العالم لعلمه ، و الكبير لسنه ، و ذو المعروف لمعروفه ، و السلطان السلطانه ؛ عالم را بايد براى علمش اكرام كنند، و پيران تجربه آموخته را براى كثرت سن (و تجارب او)، و نيكوكاران و خير خواهان بشر را براى خير و احسان ، و سلاطين را براى سلطنت . ))
يعنى هر كس را به جهت حسن و خوبى كه داراست بايد گرامى و محترم داشت . علماء را براى علم و دانش كه علمشان چراغ هدايت خلق است ، پيران را براى استفاده از تجارب به واسطه طول عمرشان ، و خير خواهان و اهل احسان را براى احسانشان ، سلاطين را براى سلطنت ؛ يعنى براى انتظام و عدالت و رفع ظلم و آزار از مظلومان كه لازمه وجود سلطان است بايد محترم و بزرگ دانست .
خلاصه يعنى در هر كس جهت كمالى وجود دارد بايد بر آن جهت كمال او را گرامى داشت

منبع: حكمت علمى يا اخلاق مرتضوى ، ص 172

نزول بلاهاى آسمانى

 نزول بلاهاى آسمانى

امام صادق (عليه السلام ) فرمود در خانه اى كه خوانندگى (غناء) مى شود از نزول بلاهاى درد ناك ايمن نيست و دعا مستجاب نمى شود و فرشتگان نازل نمى شود و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت بر گردانيده است .

منبع:نامه هاو برنامه ها، ص 44

ويژگى عاقل

ويژگى عاقل

امير المومنين على (عليه السلام ) فرمود: ينبغى للعاقل اءن يحترس من سكر المال القدره و سكر القدره سكر العلم و سكر المدح و سكر الشباب فان لكل ذالك ريحا خبيثه تسلب العقل و تستخف الوقار؛ سزاوار است عاقل احتراز كند از مستى ثروت و مال و مستى قدرت و جاه و مستى علم و دانش و مستى مدح و ثناى مردم و مستى و غرور جوانى كه تمام اين ها را بوى ناخوش و عفنى است كه عقل انسان را زائل مى كند و ادب و وقار انسانيت را سبك و خفيف مى سازد. ))
يعنى مال و جاه و علم و مدح مردم و دوران جوانى ، همه مانند شراب انسان را مست مى كند و عقل را فاسد مى گرداند و ادب را زائل مى كند، بايد انسان عاقل از سكر و مستى اين امور دينى خود را حفظ كند و مست دنيا و مغرور علم و جاه و جلال دنيا نشود، والا از درگاه خدا به خطاب : (( لا تقربوا الصلوه و اءنتم سكارى  )) دور مى شود و اگر مست نشد و عقل و دين را با وجود مال و جلال و علم و غيره حفظ كرد، از اين امور در زندگانى دنيا و آخرت بهره مند خواهد گشت .

حكمت علمى يا اخلاق مرتضوى ، ص 174.

ارمغان مراقبت

ارمغان مراقبت

يكى از فرمايشاتى كه اساتيد و بزرگان بايد در اولين مرحله ، با توحيد قرآنى آشنا شود. تصورش از خداى سبحان اين نباشد كه پادشاهى روى تخت سلطنت نشسته و ملائكه اطرافش را گرفته اند و او مشغول اداره زمين و آسمان است .
توجه به آيات و تعابيرى مانند: و هو الذى فى السماء اله و فى الارض ‍ اله (( احاط بكل شى ء علما )) ، مع كل شى ء لا بمقارنه و غير كل شى ء لا بمزايله در قرآن و فرمايشات ائمه معصومين (عليه السلام ) مراقبت به ارمغان مى آورد

منبع:گفت و گو، ص 220

اعتقاد به وحدت وجود

اعتقاد به وحدت وجود

مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى در تاليف ارزشمند خود در لقاء الله حكايت نموده است : (( حكيمى در اصفهان زندگى مى كرد كه بر طبق عادت ، هر روز خدمتكار خويش را براى تهيه طعام خويش و كسانى كه احيانا در آن روز ميهمان او بودند، به بازار مى فرستاد.
بعد از تهيه غذا، حكيم و كسى كه در آن روز به نزد او بود، با هم به صرف غذا مى پرداختند. روزى يك از طلاب شهر، وقت غذا براى كارى نزد او آمده بود، لذا حكيم به خدمتكار خويش مى گويد: برو و مقدارى طعام براى ما تهيه كن ! خادم مى رود و طبق دستور حكيم طعام خريده براى آنان مى آورد. حكيم به خدمتكار مى گويد: بسم الله ! بفرمايد جلو، با هم غذايى بخوريم !
طلبه مى گويد: نمى خورم .
حكيم مى پرسد: آيا غذا خورده ايد؟
طلبه مى گويد: نه !
حكيم مى گويد: پس چرا غذا نمى خوريد؟!
طلبه پاسخ مى دهد: بنابر احتياط، از غذاى شما نمى خورم !
حكيم مى پرسد: از چه احتياط مى كنى ؟
طلبه مى گويد: شنيده ام كه شما به وحدت وجود معتقد هستيد، در حالى كه اين اعتقاد، كفر است . لذا غذا خوردن با شما جايز نيست ؛ زيرا غذا در اثر تماس با شما نجس مى گردد.
بار ديگر حكيم مى پرسد: به نظر شما معناى وحدت وجود چيست ، كه اعتقاد بدان را كفر مى دانيد؟
طلبه جواب مى دهد: قائل به وحدت وجود، معتقد است كه تمام اشيا و جميع مخلوقات ، خدايند.
حكيم مى گويد: شما در اشتباه هستيد، بهتر است غذايتان را ميل نماييد؛ من به وحدت معتقدم ، ولى تمام اشيا را خدا نمى دانم . زيرا جناب عالى نيز از جمله آنها هستيد و من شك ندارم كه شما مانند خر و يا پايين تر از آن هستيد؛ حال ، چگونه مى توانم شما را خدا بدانم ؟ پس بهتر است احتياط را كنار بگذاريد و غذايتان را ميل نماييد.

منبع:لقاء الله ، ص 34

هدف از درس و بحث

هدف از درس و بحث

در محضر مبارك حضرت علامه طباطبائى (صلى الله عليه و آله ) كه بنده با جمعى از آقايان ، ديگر، دوستان دانشمند فاضل ما، آقايانى بودند كه ما چندين جلد كتاب بحار را در محضر شريف ايشان از بدو تا ختم ، خوانديم ، بنده همه را در دفتر خاطرات يادداشت كرده دارم ، كه مثلا معاد بحار را كى شروع كرديم ، كى تمام شد، و توحيد بحار را در محضر مباركشان كى شروع كرديم ، كى تمام شد.
اصل قرآن و سنت است ، و تمام اين علوم ، آن فلسفه كه عقل و استدلال و برهان و منطق است ، براى اين است كه آن خطبه هاى توحيدى حضرت وصى (صلى الله عليه و آله ) و ديگر فرموده هاى ائمه اطهار (عليهم السلام ) ما را و آيات قرآنى را ادراك كنيم .
اگر برهان و استدلال نبوده باشد، اگر علم عرفان ، عرفان نظرى نباشد، اگر فلسفه الهى نباشد، چه كسى بايد به اين حرف برسد؟ و چگونه مى توان اينها را حل بكند؟ تمام اين علوم و فنون ، براى اين است كه به آن مقام برسيم ، يعنى به منطق وحى آشنا بشويم ، باز به عرض مى رسانم كه : (( للاعتلاء الى فهم الخطاب المحمدى (صلى الله عليه و آله )) ).
بالاخره ، عمده خود طلبه است . طلبه كه عاشق باشد، تشنه باشد، خواهان باشد، مثل تشنه اى است كه خداوند، آب را براى او آفريده است ؛ همان طورى كه تشنه آب مى خواهد، آب هم تشنه تشنه است .

منبع:جلد سوم پندهای حکیمانه

هو الاول و الاخر

 هو الاول و الاخر
چنگ زدن به عالم طبيعت و فرو رفتن در آن ، كه عالم كثرت و اختلاف است ، مبدل به حايل و حجاب مى گردد، اگر انسانها خود را از آن پاك كنند و به آنچه كه حق و اصيل است روى آورند، معناى توحيد و فنا را مى فهمند و موحد مى گردند، و توحيدشان بنابر نهجى مى شود كه خداوند متعال بدون تنزيه محض و تشبيه باطل در قرآن فرموده است : (( هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن )) خلاف و نزاع از ميان بر داشته مى شود و با اهل معرفت مشاجره نمى كنند كه چرا مى گوييد: (( ما خدايى را كه نمى بينيم عبادت نمى كنيم  )) .

منبعَ: لقاءالله ، ص 33.

در بهشت من داخل شو!

در بهشت من داخل شو!

(( علم ، نورى است كه خدا آنكه را بخواهد در قالبش مى نهد. )) اتحاد علم و عالم و معلوم ، علم عين نفس و چشم وى مى شود؛ يعنى علم عينيت با ذات نفس پيدا مى كند و چشم نفس مى گردد و انسان به واسطه علم از مهالك محفوظ مى ماند، و به سوى خداى ذى المعارج عروج مى كند و به بهشت ذات كه هيچ بهشتى با آن برابرى نمى كند منتهى مى شود، خداى كه گوينده اى با عزت است مى فرمايد: (( و در بهشت من داخل شو  ))

منبع: فص حكمه عصمتيه ، حسن زاده آملى ، ص 75

مراتب وحى

مراتب وحى

وحى را مراتب است چنان كه خداى سبحان فرموده است : (( ما بر تو نيكوترين قصه ها را به آنچه كه به سويت اين قرآن را وحى كرده ايم ، حكايت مى كنيم . ))
(( ياد آر اى رسول آنگاه كه پروردگار تو به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم ، مومنان را ثابت قدم بداريد )) و (( به مادر موسى وحى كرديم كه طفلت را شير ده و چون از آسيب فرعونيان به او ترسان شوى او را به دريا افكن )) و (( پرودگارت به زنبور عسل وحى كرده كه از كوهها، خانه بگيريد ))

منبع:فص حكمه عصمتيه ، حسن زاده آملى ، ص 73.


آنچه جوان در آينه بيند

 آنچه جوان در آينه بيند

گر كسى گويد: پيران هميشه ضعيف الفكر مى شوند از اين جهت تعليم آنها دشوار است بر خلاف كودكان و جوانان ؛ گوييم آموزش متوقف بر قوه متخيله و متفكر است كه البته اين قوه جسمانى است و در پيران ضعيف است ، اما علوم انباشته در اذهان آنان و حكم و تصديق و التفات به دقائق امور در پيران ضعيف نمى شود و گفته اند:

آنچه در اینه جوان بیند

پیر در خشت خام بیند

منبع:گنجينه گوهر روان ، ص 110

مقدمه حضرت علامه آیة الله حسن زاده آملى بر کتاب عرشی معرفت نفس

مقدمه حضرت علامه حسن زاده بر کتاب عرشی معرفت نفس

هو

رسول الله صلی الله علیه و آله:اعلمکم بنفسه اعلمکم بربه

(غرر و درر علم الهدی سید مرتضی ص 329 ج 2 )

دروس معرفت نفس-معرفت نفس ناطقه انسانی-قطب قاطبه معارف ذوقیه ،و محور جمیع مسائل علوم عقلیه و نقلیه ،و اساس همه خیرات و سعادات است.و به بیان مولی امیر المومنین علی علیه السلام:معرفت النفس انفع المعارف.معرفت نفس همان روانشناسی و خودشناسی است که اقرب طرق به ماورای طبیعت ،و صراط مستقیم خداشناسی است.

انسان بزرگترین جدول بحر وجود ،و جامع ترین دفتر غیب و شهود ، و کاملترین مظهر واجب الوجود است.

این جدول اگر درست تصفیه و لای روبی شود مجرای آب حیات و مجلای ذات و صفات می گردد.

این دفتر شایستگی لوح محفوظ شدن کلمات نوریه شجون حقائق اسماء و شئون رقائق ظلیه آنها را داراست.

دفتر حق است دل به حق بنگارش           نیست روا پر نقوش باطله باشد

سیر انفسی غایت آن معرفت شهودی است که لم اعبد ربا لم اره ،و سیر آفاقی نهایت آن معرفت فکری که اولئک ینادون من مکان بعید. انسان کاری مهمتر از خودسازی ندارد ، و آن مبتنی بر خودشناسی است.

دروس معرفت نفس کتابی است که در این مقصد اعلی و مرصد اسنی ، به نظم و نضد خاصی ، بالفعل حاوی بیش از یکصد و پنجاه و سه درس است که سالیانی برای عزیزانی طالب کمال تحریر ، و در محضر انس و قدس آنان تقریر و تدریس شد و اینک قلم تقدیر رقم زد که آن پرده نشین شاهد هر جائی شود.

این صد و پنجاه و سه درس در سیر مراحل ابتدائی معرفت نفس است. مرجو از خداوند سبحان اینکه توفیق ادامه و تکمیل آنرا مرحمت بفرماید. امید است که این دروس نفوس مستعده را معدی برای اعتلای به معارج عالیه معرفت نفس انسانی ، و ممدی در راه ارتقای به ندارج سامیه منزلت قرب رحمانی گردد.

قم-حسن حسن زاده آملی

14 ع 2 سنه 1403 ه.ق

9/11/1361 هش

مقدمه حضرت علامه آیة الله حسن زاده آملى بر شرح دفتر دل

مقدمه حضرت علامه آیة الله حسن زاده آملى بر شرح دفتر دل


بسم الله الرحمن الرحیم
اقر باسم ربك الذى خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربك الاكرم الذى علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم (قرآن كریم - سورة العلق ).
ظهرت الموجودات عن بسم الله الرحمن الرحیم (حضرت وصى جناب امیرالمومنین امام على علیه السلام ).
دفتر دل بارقه الهى است كه به اقتضاى سوز و گداز دلى دردمند از زبان قلم به صورت نظم كشیده است ، و در نوزده فصل به عدد حروف باب رحمت رحمانى و رحیمى اعنى كریمه مباركه
بسم الله الرحمن الرحیم اتساق و انسجام یافته است .
خداى سبحان را بر این موهبت شاكرم كه قلم تقدیر رقم زده است كه این دفتر گوهر معانى ، و این ماءدبه مائده آسمانى از قلم صاحبدلى فاضل بارع - اءعنى حجة الاسلام و المسلمین آقاى داود صمدى آملى اءیده الله سبحانه باالقاء اته السبوحیة - به گونه اى كه شایسته آن بوده است شرح و تفسیر شده است . سخنى كه درباره این شرح منیف مفید دارم این كه :


آن كس كه زكوى آشنایى است
 
داند كه متاع ما كجایى است

 
از مدیران محترم انتشارات انبوغ قم - زاد هماالله الغنى سعة و بركة - كمال تشكر را دارم كه این كتاب علیینى را با اسلوبى شیرین و دلنشین ، و طبعى مطبوع ، و كاغذى مرغوب ، و حروف و جلدى مطلوب به ارباب علوم و معارف و اصحاب تحقیق و تدقیق ارائه داده اند.
از حقیقة الحقائق و صوة الصور خداوند عالمیان مزید توفیقات و بركات صورى و معنوى را براى همگان مسئلت دارم . قوله سبحانه : انا لانضیع اجر من احسن عملا.
قم - حسن زاده آملى . 7/24/1420- ه ق برابر با30/4/1378- ه ش 


همه آثار علم است

همه آثار علم است

بنابراين در علم است كه حيات دل ها از جهالت و نور ديده ها از ظلمت و نيروى كالبدها از سستى است . به واسطه علم است كه بندگان به منازل نيكان و مجالس نيكوكاران و درجات عالى بار مى يابند. گفتگوى علم معادل روزه دارى و درس گفتنش مساوى شب زنده دارى است ، به وسيله علم است كه پروردگار عالم عبادت و اطاعت مى شود و به علم است كه ارتباط خويشاوندان به يكديگر وصل و حلال و حرام خدا شناخته مى گردد و علم است كه پيشواى عمل و عمل پيرو اوست . خداوند آن را به نيك بختان مى آموزد و بدبختان را از آن محروم مى كند. پس خنك آنكو كه خداوند او را از علم بى بهره نسازد.

منبع:آسمان معرفت ، ص 186

سه مرتبه احسان

سه مرتبه احسان

احسان داراى سه مرتبه است : اولين مرتبه آن نيكى به همه اشياء است و اين كه به موجودات به نظر رحمت و شفقت بنگرى ، دومين مرتبه آن عبادت به حضور تمام است كه كان عابد پروردگارش را مشاهده مى كند، سومين مرتبه احسان با برداشتن كان است ؛ يعنى شهود پروردگار با همه اشياء و در همه حال - چنان كه خداى تعالى فرمود: (( آنكه رويش را به خدا تسليم كند در حالى كه در مقام احسان است پس به ريسمان الهى چنگ زده است ))

منبع:فص حكمه عصمتيه ، حسن زاده آملى ، ص 71 و 72.

اعتقاد به زندگانى روح

اعتقاد به زندگانى روح

ما مى بينيم كه همه فرقه هاى دنيا از هند و عرب و عجم و جميع ارباب ملل و نحل و يهود و نصارى و محبوس و مسلمين و ساير فرق و طوائف آنان براى مردگانشان صدقه مى دهند و در حق ايشان دعا مى كنند و به زيارتشان مى روند و اگر مردگان پس از موت بدن زنده نمى ماندند تصديق در راه ايشان عبث بود، پس اجماع آن همه بر اين صدقه و بر اين زيارت دليل است كه فطرت اصليه سليمه شان شاهد است كه انسان چيزى است جز اين جسد و آن چيز نمى ميرد بلكه اين جسد مى ميرد.

منبع:گنجينه گوهر روان ، ص 161

قسمتی از بیانات حضرت علامه در حسینیه ایراء/ سال ۱۳۷۸

قسمتی از بیانات حضرت علامه در حسینیه ایراء/ سال ۱۳۷۸

...محبت کردید...باشید... با ما باشید ضرر نمی کنید. نمی گم با من آقاجان، حرف بنده اینه علماء، روحانیون بزرگوار شهرتون، برای یه نماز خواندن صلاح نیست آقا (که مزاحمشون بشوید)...

مساجدتون، روحانیون بزرگوارتون را احترام بگذارید. مساجد را معمور بدارید انما یعمر مساجد الله من آمن بالله. مردم مؤمن مسجد را آباد دارند، آبادی مسجد به نمازشه به شنیدن حرف های حقایق و معارف و فراگرفتن احکام دین است. لطف بفرمایید انسان الهی باشید، لطف بفرمایید علوی باشید، فاطمی باشید، حسنی باشید... حسینی باشید.

جوانان عزیز من! شما قریب العهد به مبدأ هستید، به همه پیران نگاه نکنید، آزاد مرد باشید.

آقاجان، جوانان، جوانان عزیز!  پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمد به مسجد مدینه، جوانی رو در سنّ و سال شما دید. جوانی عرشی...عرشی. جوان عرشی... جوان عرشی باشید... چه شیرین... چه خوش... رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) که اشخاص را می شناسد. کتاب وجودشون را می خواند. آنها را به صور اعمالشون می بیند الآن هم انسان های الهی هستند که می بینند، بنده ای که خدمتتون ایستادم، در پیشگاه ملکوت عالم (خلاف که عرض نمی کنم آقاجان، خدا را شاهد می گیرم) چه بسا برای من پیش آمد که در محضر بزرگوارانی تشرّف داشتم خدا را قسم دادم به مقربین درگاهش که باطن مرا برای ایشون افشا نکنه... (خلاصه) آدم خجالت می کشه، قبول بفرمایید، چندین بار پیش آمده.

جوانان عزیز! فرزندان عزیز من! فرزندان، تاج سر من! مایه امید من! نهالان امید من! خیر ببینید انشاالله. خیر ببینید، روزگار خوش جوانان ما در پیش داشته باشید انشاالله.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) رفت پیش جوان، فرمود: چرا اینطورید؟ چه شده شما را ؟ چه شده که اینطوری شدید؟ آن جوان (که جان من فدایش/ فدای خاک پایش) عرض کرد: یا رسول الله! «یقین» مرا به اینجا رسوند....یقین... یقین... یقین.....

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: هر کس ادعای حرفی داره شاهد داره، دلیل داره وقتی می گی به مقام یقین رسیده ای دلیلت چیه؟

عرض کرد: یا رسول الله! الآن من عُواءِ اهل نار را می شنوم. زوزه جهنمی ها رو می شنوم. ای به به ! ای به به ! رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم)  فرمود: نعمت یافتی دولت یافتی به یقین رسیدی، (اما حالا) حفظش کن... مال را هر کسی بدست آرد / شرطش اندر نگاهداشتن است... آن مال است تا چه رسد به مقام یقین رسیدن و نگهداشتنش! نعمت خوبی نصیبت شده، نگه بدار مراقب باش کشیک نفس بکش (تا) مبادا... مبادا   می بینی یه وقت از دست میره، حالا که داری، خیر ببینی.

آقا جوان! آقا پسر! تو را به حق پیغمبر و آل پیغمبر، تو را به شخصیتت، تو را به وجودت، تو را به نظام هستی، تو را به پشه ها قسم، تو را به مورچه ها قسم انسان الهی بوده باشید، خسته شدیم جان ما به لب رسیده، الآن هنوزم من باید برم منبر و حرف بزنم بگم فلانی دروغ نگو!؟ فلانی خلاف نگو!؟ شما باید چقدر بیچاره باشید!؟

باید به ما بگید: آقا! ما وقتمون عزیزه، اسرار قرآن رو برای ما پیاده کن، دروغ نگو و اینها به ما جسارته. اسرار قرآن رو برای ما پیاده کن که ما اعتلای وجودی پیدا کنیم، این حرف ها که دم دست افتاده هست که... اینها چیه!؟

خداوند شما را عاقبت به خیر بفرماید، این حرف هایی که می زنیم گوش کنید چهره انسانی داشته باشید روش انسانی داشته باشید. با زن و فرزندتون مهربان بوده باشید. کسب و کارتون انسانی باشه. دهنتون، قلمتون، زبانتون، چشمتون الهی بوده باشه. برای چند صباح، ابد در پیش دارید بندگان خدا. ببخشید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

منبع:وبلاگ علامه دهر

شيرينى معرفت خدا

شيرينى معرفت خدا

بنگر به سخن امام صادق (عليه السلام )، كه ثقه الاسلام كلينى در كافى با اسنادش از جميل بن دراج نقل كرده است ، كه آن حضرت فرمود:
(( اگر مى دانستند كه در معرفت خدا چه فضلى است ، چشمان خود را به متاع و نعمت هاى دنيا، كه دشمنانشان از آن بهره مند هستند نمى دوختند، و تمام دنياى آنان از آنچه پاى بر آن مى گذارند، برايشان پست تر مى نمود و از نعمت معرفت خداوند بهره مند مى گشتند و لذت را مى چشيدند چون لذت آن كس كه با اولياى خدا، در باغ هاى بهشت به سر مى برد. معرفت خدا انيس هر وحشتى و رفيق هر تنهايى و نور هر تاريكى و توان هر ضعفى و شفاى هر دردى است .
پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى شدند و سوزانده مى گشتند و با اره بريده مى شدند. زمين با همه وسعتش بر آنان تنگ گشته بود ولى از عقيده خود بر نمى گشتند.
بدون اينكه مقابله اى كنند و در برابر آن ، اذيتى به گروه مقابل برسانند؛ جز آن كه از آنان مى خواستند، كه به خدا ايمان آورند. پس ، از خدا درجات آنان را براى خود مساءلت كنيد و بر مصيبت هاى روزگار صبر نماييد.))

منبع:وافى ، ج 1، ص 42. لقاءالله ، ص 28.

فضيلت علم و دانش

فضيلت علم و دانش

به درستى علم است كه سزاوارترين فضيلت ها به بزرگ داشتن و پيشترين آنها در استحقاق مقدم داشتن است . زيرا علم است كه مايه انتظام هر بلندى و بزرگى ، و ملاك هر كرامت و بزرگوارى ، و اوج هر سيادت و آقايى و مايه صحت و قوام هر خوشبختى است . به واسطه علم است كه آدمى در زندگى به بلندى منزلت و بعد از مرگ به پاداش بزرگ و ياد نيكو دست مى يازد و هموست كه با بارى انسان به گاه خيانت هم دوستان ، دوستى واقعى و به گاه بى اعتمادى به همه ناصحان مهربان ، مهربانى صميمى است و دانشمندان هستند كه وارثان پيامبران و سروران مسلمانان و خوانندگان مردمان به روز جزايند.
از خدا خير كثير باد شاعر پارسى گوى را كه چنين سرود:

مال مايل بود اى ابن يمين علم طلب

كز تو يكدم نشود در غم و شادى منفك

علم دادند به ادريس و به قارون زر و سيم

شد يكى فوق سماك و دگرى تحت سمك

منبع:آسمان معرفت ، ص 186.

قلب ليله القدر است

 قلب ليله القدر است

بدان ، قلبى كه گنجينه حقايق و بطون آيات قرآنى است ليله قدر است

منبع:فص حكمه عصمتيه ، حسن زاده آملى ، ص 65

فضيلت نماز جماعت

فضيلت نماز جماعت

نماز استسقاء در شريعت محمديه - على صادعها الصلوه و السلام - با جمعيت و دستورات خاصى بيان شده است كه در تاثير نفوس اهميت بسزا دارند. و بطور اصل كلى نفوس مجتمع متحد را اثر يك نفس كلى الهى قوى است . و يكى از فضيلت هاى نماز جماعت و حلقه ذكر و مجتمع دعا اين است كه هر انسانى يك صفت يا بيشتر از اوصاف خوبى و كمالات انسانى را دارد و به فرض اگر يك انسان كامل باشد تا چه اندازه واسطه نزول بركات خواهد بود، انسانهاى گرد آمده در صلوه و ذكر و دعاء كان يك انسان كامل و يا ظل و مثال او را تشكيل مى دهند كه آن مجتمع نزول بركات خواهد بود. چنانكه به تعبيرى تصور و صور علمى علل عاليه ، مبادى صور موجودات مادون خود باذى الله تعالى مى باشند. پس تاثير دعا و نفرين و ظهور معجزات و خوارق عادات و منامات همه مستند به علل و اسباب چنانكه بين آثار ديگر و علل شان در تسلسل اسباب و مسببات

منبع:رساله نور على نور، در ذكر و ذاحكر و مذكور، ص 106- 107

حلاوت شناخت خدا

حلاوت شناخت خدا

شيخ بهايى در كشكول گفته است : (( عارف كسى است كه خداوند صفات و اسماء و افعالش را به او بنماياند. پس معرفت ، حالى است كه از شهود پيدا مى شود، و عالم كسى است كه خدا او را بر آن حقايق مطلع كند؛ ولى اطلاعش با يقين باشد، نه با شهود ))
هركس اين حلاوت را بچشد و به اين لذت برسد و به اين نعمت دست يابد، به فوز عظيمى رسيده است .
اين وجدان و يافت شهودى و حضورى را تنها اهلش درك مى كنند و به وصف نمى آيد. اين غير از ادراك عقلى است و فقط با مجاهدات كشفيه مى توان به آن رسيد نه با مناظرات عقليه .
اهل آن نمى تواند آن را به گونه اى كه درك كرده است ، براى ديگران توضيح دهد و هيچ لذت و سرورى با آن برابرى نمى كند

منبع:لقاء الله ، ص 28.

زهد ميرزا جواد آقا

زهد ميرزا جواد آقا

فضايل و كرامات مرحوم حاج جواد آقا بيشتر از آن است در اين و جيزه توان آورد. درباره اخلاق و زهد و تقوى و عشق و عرفان او شاگردانش كه از علماء معروف حاضراند داستانهايى گفته ، و حتى او از در رديف بكائين آخر الزمان آورده اند. نماز جماعتش در مسجد بالاى سر مطهر، و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش در آن شاهد اين مدعى است .
ارتباطش با اعلى حضرت بقيه الله - ارواحنا له الفداء - بسيار، ملازمتش ‍ به تقوى و ورع بى اندازه ، مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى آنى غافل نبود، و لحظه اى از ياد خداوند بيرون نمى رفت

منبع:آسمان معرفت ، ص 123.