تحصیل علم
نه تنها درس و بحث و مدرسه بود تبرى از هوى و وسوسه بود
تحصيل علم كه راه تعليم و تعلم است و تزكيه نفس دو طريق اند كه همه انبياء و قرآن كريم بر آن متصلب اند و به عنوان ثمره بعثت انبيا در قرآن ذكر گرديد كه براى هر سالك طريق معرفت الهى و راه خودسازى ضرورى مى نمايد هو الذى بعث فى الاميين رسولا يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ظلال مبين .
علم و عمل دو جوهر انسان سازند كه دو بال پرواز نفس انسانى اند براى صعود به ملكوت عالم . در غزل بحر وحدت ديوان آمده :
منم آن تشنه دانش كه گردانش شود آتش مرا اندر دل آتش همى باشد نشيمنها
و در بيت هاى چهل و سه تا چهل و هفت باب اول دفتر دل در مورد خودش آورده اند كه از باب ((فاءما بنعمة ربك فحدث )) فرمودند:
فروغ جلوه هاى آسمانى از آن شعرش نموده آنچنانى
كه تار و مار گشته تار و پودش بشد از دست او بود و نمودش
چو يكسر تارك نفس و هوى شد خدا گفت و بحق سوى خدا شد
ز شعرى شد زمينى آسمانى كه بنمود وداع زندگانى
از اين هجرت بدان اجرت رسيده است كه چشم مثل من او را نديده است
دل بشكسته و آه سحرگاه مرا زان رمزها بنمود آگاه
ز هر يك دانه در كوثر من ببينى خرمنى را در بر من
از مهمترين راه هاى وصول به رموزات آيات و روايات ، دل شكسته و آه سحرگاه و اشك ريختن در نهانخانه غيب و خلوتخانه عشق با يار است .
از غزل بحر وحدت بشنو:
ز هفتم آسمان غيب بى عيب خدا بينم گهرها ريخت كامروزم بشد هر دانه خرمنها
در غزل قله قاف آمده است :
تا حسن را تاج فقر و ملك آه و جيش اشكست فخر بر صد تاج و ملك و جيش شاهانست ياران
در الهى نامه آمده است :
((الهى گريه زبان كودك بى زبان است ، آنچه از گريه تحصيل مى كند، از كودكى راه كسب را به ما ياد داده اى ، قابل كاهل را از كامل مكمل چه حاصل ؟)).
((الهى خوشا آنان كه در جوانى شكسته شدند، كه پيرى خود شكستگى است !)).
((الهى به چهل و سه رسيده ام . چند سال ايام صباوت بود و بعد از آن تا اربعين دوران نخوت جوانى و غرور تحصيل فنون جنون اينك حاصل بيدارى دوساله ام ، آه گاه گاهى است . ((يا لا اله الا انت )) جز آه در بساط ندارم ؛ از من آهى و از تو نگاهى )).
((الهى عمرى آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم )).
((الهى هر كه شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پيوسته و دل شكسته ده ! كه فرموده اى : ((اءنا عند المنكسرة قلوبهم )).
((الهى شكرت كه حقير و فقيرم نه امير و وزير)).
((الهى شكرت كه تا خودم را شناختم ، تن خسته و دل شكسته دارم )).
الهى شكرت كه دل بى دردم را به درد آوردى )).
الهى در فكر فهميدن حروف مقطعه كتابت بدين جا رسيدم كه تمام كلماتت حروف مقطعه اند. خنك آن كه اهل قرآن است )).
((الهى توفيق شب خيزى و اشك ريزى به حسن ده )).
((الهى در راهم و همراه درد و آهم ، آهم ده و راهم ده )).
((الهى آن كه درد دارد آه و ناله دارد، شيرينتر اين كه سفير صادقت فرمود: ان آه ، اسم من اسماء الله تعالى ، فاذا قال المريض : آه فقد استغاث بالله حسن از ملت ابراهيم اواه است ، آه آه .
در غزل طلعت دلدار ديوان مى خوانيد:
حمد لله كه ز فضل و كرم و رحمت دوست دل غمديده ما مطلع انوار شده است
سنه نثر نجوم است و يا از سر شوق ديدگان حسن نجم گهربار شده است
سنه نثر نجوم يعنى سالى كه ستارگانى در آن فرو ريخته اند. و مراد از نجوم يعنى علماء كه در روايت آمده است : ((العلماء كالنجوم )). يكى از سالها چند از علماء و بزرگان از دنيا رحلت نموده اند و پراكنده شده و فرو ريخته اند لذا آن سال را سنه نجوم نام نهاده اند. نثر فرو ريختن است . در اين بيت ، حضرت مولى قطرات اشك كه از چشم مباركشان فرو مى ريخت ، را تشبيه به علمايى كرده اند كه در آن سال فرو ريخته اند. و اين اشك ها بمنزله ستارگان و علمايى بوده اند كه ريخته شده اند و سرزمين دل بدين اشكهاى ريزان سرسبز شده است كه از هر دانه اش خرمنها تحقق يافت كه
از هر دانه اش صد خرمن آمد جهانى از دل يك ارزن آمد
در بيت محل بحث هم چشم مباركشان را تعبير به كوثر نموده اند و قطرات اشك را به دانه هاى درّ كه از هر يك دانه اش خرمنى متحقق گشت كه تنزلات آن خرمن ها را اين همه كتب اصيل و عتيق تشكيل يافته مى داند كه به منزله تفاسير انفسى قرآن كريم اند.
منبع:شرح دفتر دل